پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۵ اسفند ۱۳۸۳، ۱۴:۰۶

ايران و جهاني‌شدن ؛ طرحي براي آغاز يك مطالعه استراتژيك

ايران و جهاني‌شدن ؛ طرحي براي آغاز يك مطالعه استراتژيك

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : بحث‌ درباره ماهيت جهاني‌شدن، بهتر است به دور از كلي‌گويي و با پيگيري اصول كاربردي و استراتژيك، مورد مطالعه و گفت‌وگو قرار گيرد. حال ‌كه دنياي معاصر در راهي كاملا متفاوت با گذشته گام نهاده است، بهترين واكنش آن است كه با اين جريان نه از سر غفلت، بلكه با آگاهي كامل برخورد شود. متن زير كه از سوي حجت الاسلام رضا غلامي در اختيار گروه دين و انديشه "مهر" قرار گرفته است ارائه طرحي براي آغاز يك مطالعه استرتژيك درباره نسبت ميان ايران و جهاني شدن است .

ضرورت تحقيق

ايران مدتها است كه يكي از اهداف اصلي جهاني‌شدن در نظر گرفته مي‌شود. اهميت نفوذ كامل در ايران، صرف‌نظر از موقعيت جغرافيايي و اقتصادي آن، از دو جهت ديگر نيز قابل توجه است: ازيك‌سو ايران ضمن برخورداري از تاريخ و تمدن غني با پيشينه چند‌هزارساله يكي از اركان اصلي فرهنگ و انديشه شرقي و نيز پايگاه اصلي تشيع و يا به‌عبارتي كانون عقلانيت اسلامي به شمار مي‌رود؛ ازديگرسو، انقلاب اسلامي ايران يكي از قدرتمندترين رقباي روند جهاني‌شدن و منشا اصلي مقاومت اسلامي در برابر آن مي‌باشد. بنابراين فتح ايران در نگاه طراحان جهاني‌سازي، درواقع فتح همزمان شرق و جهان اسلام قلمداد مي‌گردد. گرچه درحال‌حاضر تاثيرپذيري كشورمان از امواج جهاني‌شدن را نمي‌توان انكار كرد اما بااين‌وجود مقاومت مردم ايران در برابر اين امواج نيز كه در پرتوي پيروزي انقلاب اسلامي تقويت گرديد، ستودني است. اما به قول معروف، خطر پشت در خانه است و تهديدي جدي ناشي از عزم جهاني‌شدن براي درهم‌شكستن مقاومت مردم ايران، كاملا احساس مي‌شود.  جهت برخورد و رويارويي صحيح و منطقي با جهاني‌شدن، سردادن شعار و سپردن امور به دست مديران بي‌‌بهره از علم و دانش روز كارايي نخواهد داشت. بلكه بايد عرصه به دست محققان توانا و مستقل سپرده شود تا مسير و سازوكار حضور فعالانه در صحنه مقاومت در برابر پروژه جهاني‌سازي را به‌درستي براي مردم ايران تبيين كنند.

در اين رابطه، ذكر اين نكته خالي از فايده نخواهد بود كه غرق‌شدن در مطالعات انتزاعي، ما را از مواجهه عملياتي با جهاني‌شدن باز مي‌دارد؛ لذا پيشنهاد مي‌شود ضمن دست‌يابي به يك جمعبندي استوار و معتدل از مباحث تئوريك، از توقف در مطالعات كم خاصيت، اجتناب گردد.

پيشينه تحقيق

شايد عجيب به‌نظر برسد كه با مروري بر آثار علمي منتشره در كشور، حدود نوددرصد از آثار مزبور را ترجمه و ده‌درصد را تاليف تشكيل مي‌دهد. موضع انفعال از سوي كشورهايي مانند ايران، تا آنجا پيش مي‌رود كه «جهاني‌شدن» را تنها خود غربي‌ها براي ما تحليل مي‌كنند و درك جهاني‌شدن فقط با عينك غربي براي متفكران كشور ميسور است. گذشته از اين معضل فكري كه البته درباره ساير موضوعات نيز قابل ملاحظه است، از ده‌درصد تاليفي كه از سوي پژوهشگران ايراني منتشر شده، اكثر آنها مطالعات نظري و مرور و تبيين ديدگاههاي غربي درباره جهاني‌شدن است؛ چنانكه نگارنده با صرف ساعتها وقت براي جستجوي منابع، به هيچ اثر درخوري با رويكرد استراتژيك درباره رابطه ايران و جهاني‌شدن مواجه نشد. لذا به نظر مي‌رسد، با لحاظ بي‌پيشينگي تحقيق مورد نظر، آغاز مطالعات در اين موضوع از اولويت ويژه‌اي برخوردار مي‌باشد.

اهداف تحقيق

1ــ شناخت ماهيت، مولفه‌ها، مباني نظري، پيشينه تاريخي و اجتماعي و فرايند تحقق جهاني‌شدن؛ 2ــ بررسي و مطالعه نسبت ميان اسلام و جهاني‌شدن؛ 3ــ مشخص‌كردن چالشهاي فكري و ساختاري موجود و آتي فراروي كشور در مسير فرايند تحقق جهاني‌شدن (آسيب ‌شناسي)؛ 4ــ شناخت ظرفيتها و تواناييهاي بالقوه و بالفعل كشورمان جهت مواجهه پيشتازانه با جهاني‌شدن (به‌دست‌گيري ابتكار عمل)؛ 5 ــ شناسايي راهها و اقتضائات ايجاد بستر مناسب، جهت شكل‌گيري «جبهه خودجوش» مقابله با جهاني‌شدن؛ 6 ــ معرفي لوازم و راههاي برقراري رابطه و مفاهمه ميان ايران و جهاني‌شدن .

سياست‌هاي تحقيق

1ــ تلاش براي شكل‌گيري توافق‌نظر نسبي درباره ماهيت و مولفه‌هاي جهاني‌شدن در ميان نخبگان؛ 2ــ حركت به سمت ايجاد ادبيات و راهكارهاي مشترك (نسبي و حداكثري) در مواجهه علمي نخبگان با جهاني‌شدن؛ 3ــ سعي در اتخاذ مواضع علميِ مبتني بر روش‌شناسي هر رشته (مستقل از مواضع جناحهاي سياسي يا يك نوع تفكر خاص در كشور)؛ 4ــ اتكا به پژوهشهاي متقن و ممتاز علمي در مباحث بنيادين و تمركز بر پژوهشهاي راهبردي؛ 5 ــ اهتمام به استفاده از تجارب و دستاوردهاي ساير كشورهاي مخالف روند جهاني‌شدن در مواجهه با آن؛ 6 ــ توجه به كلان‌نگري و ايجاد جريان و جبهه فراگير؛ 7ــ عنايت به سازواربيني و پيوسته‌نگري اجزاء مختلف تحقيق (به‌ويژه ميان مباني، راهبردها، راهكارها و برنامه) .

چشم‌انداز تحقيق

1ــ شفاف‌ سازي مواضع رسمي جمهوري اسلامي ايران در موضوع جهاني‌شدن؛ 2ــ تصميم‌سازي (ايجاد زمينه قانونگذاري) براي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و ساير مراجع درخصوص مواجهه كشور با جهاني‌شدن؛ 3ــ ترسيم ساختار كلان برنامه ملي و درازمدت در بخش فرهنگي با انگيزه امكان تهيه يك برنامه واقع‌بينانه و كارآمد .

مخاطبان تحقيق:  كارشناسان عالي، اعضاء مراجع تصميم‌گيري و مسئولان نظام (با فرض متخصص‌بودن آنان).

نوع تحقيق : بنيادي و راهبردي .

زمينه تحقيق: ميان‌رشته‌اي.

روش تحقيق: كتابخانه‌اي و پيماشي .

رويكرد تحقيق: توصيف، تحليل و نقد در بخش بنيادي و همچنين نظريه‌پردازي در بخش راهبردي.

شيوه نگارش متن حاصل تحقيق: دائرةالمعارفي (فشرده، تخصصي، پراستناد).

شيوه اجراي تحقيق: گروهي (به لحاظ ميان‌رشته‌اي‌بودن اعضاء گروه؛ داراي كارشناساني در فلسفه، الهيات، تاريخ ــ ايران و غرب ــ ، جامعه‌شناسي، علوم سياسي، روابط بين‌الملل و مديريت استراتژيك) .

پرسشهاي اصلي

1ــ پرسش درباره ماهيت و پشت‌پرده جهاني‌شدن؛ 2ــ ميزان و توانايي نفوذ و سرعت جهاني‌شدن؛ 3ــ موضع جمهوري اسلامي ايران درباره جهاني‌شدن؛ 4ــ جهاني‌شدن و چالشهاي موجود و فراروي كشور؛ 5 ــ ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل براي مواجهه با جهاني‌شدن؛ 6 ــ استراتژيهاي قدرتمند براي مواجهه فعالانه با جهاني‌شدن؛ 7ــ مختصات برنامه ملي جهاني‌شدن .

فرضيه‌ها

1ــ جهاني‌شدن مولود مدرنيسم است و در حال حاضر به‌عنوان يك پروژه از سوي غرب دنبال مي‌شود؛ 2ــ جمهوري اسلامي ايران براساس انديشه اسلام، اهداف و آرمانهاي انقلاب و قانون اساسي با روند تحميلي جهاني‌شدن مخالف است و آن را براي خود از جهت فرهنگي، سياسي و اقتصادي يك تهديد بزرگ مي‌داند؛ 3ــ جهاني‌شدن، سه چالش اساسي براي ايران ايجاد خواهد كرد: تضعيف فرهنگ و هويت ملي، كاهش استقلال و اقتدار ملي و نابودي اقتصاد ملي؛ 4ــ جمهوري اسلامي ايران برخلاف بسياري از كشورها در پرتوي داراييهاي فرهنگي و ثروتهاي ملي خود، از قدرت بالقوه مواجهه فعالانه با جهاني‌شدن برخوردار است؛ 5 ــ رسيدن به سطح و درجه رقابت با كشورهاي توسعه‌يافته به‌ويژه در حوزه اقتصادي و نيز تقويت فرهنگ بومي، مهمترين و كارآمدترين استراتژي رفع تهديدات با جهاني‌شدن مي‌باشد و در اين بين توليد علم و نظريه‌پردازي از اولويت خاص برخوردار است؛ 6 ــ يك برنامه‌ ملي مي‌تواند ضمن مشاركت‌دادن تمامي اقشار مردم در مواجهه منطقي با جهاني‌شدن، كشور را تدريجا در برابر مخاطرات جهاني‌شدن ايمن و مصون سازد.

ساختار تحقيق

مقدمه: (ضرورت، اهداف و روش تحقيق)

فصل اول: مباني نظري
ـــ چيستي جهاني‌شدن (پروسه يا پروژه‌بودن جهاني‌شدن)
ـــ پيشينه تاريخي (در غرب، جهان اسلام و ايران)
ـــ اركان و بنيادهاي جهاني‌شدن
ـــ مدرنيسم و جهاني‌شدن؛ اومانيسم، سكولاريسم، سيانتيسم، دموكراسي، ليبراليسم و نظام سرمايه‌داري، پلوراليسم

فصل دوم: نسبت ميان اسلام و جهاني‌شدن
ـــ اسلام حداقلي و جهاني‌شدن
ـــ اسلام حداكثري و جهاني‌شدن
ـــ رابطه آرمان جهاني‌گرايي اسلامي و جهاني‌شدن
ـــ الگوي جامعه‌ جهاني مطلوب از نگاه اسلام (از نگاه قرآن و روايات)

فصل سوم: برآورد كمي و كيفي از قدرت نفوذ، تاثير و سرعت جهاني‌شدن
ـــ رهبري جهاني‌شدن
ـــ كارنامه جهاني‌شدن در نيم‌قرن اخير
ـــ چالشهاي موجود و فراروي جهاني‌شدن
ـــ مروري بر استراتژيهاي اروپا و امريكا درباره جهاني‌شدن در ربع قرن آينده

فصل چهارم: تهديدها و چالشهاي موجود و فراروي كشور (همراه با گمانه‌زني‌ درباره ربع قرن آينده ايران در صورت ادامه روند فعلي)

فصل پنجم: استطاعتها و ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل كشور در مواجهه با جهاني‌شدن

فصل ششم: راهكارهاي مواجهه كشور با جهاني‌شدن (اعم از ايجابي و سلبي)

فصل هفتم: ترسيم ساختار برنامه ملي
رسالت، اهداف، سياستهاي كلي، چشم‌انداز، سياستهاي راهبردي، سرفصلهاي برنامه، روشهاي عملياتي، سازمان عمليات، تاكتيكها، نيروي انساني، منابع پشتوانه طرح (مادي و معنوي)، سيستم كنترل و نظارت، سيستم بازخوردسنجي.

نگاهي تفصيلي به پرسشها و فرضيه‌هاي تحقيق

الف‌ـ ماهيت جهاني‌شدن : 1ــ جهاني‌شدن يك وضعيت يا پديده نوظهور نيست، بلكه روندي است كه به مدت طولاني جريان داشته است. درواقع از زماني‌كه نظام سرمايه‌داري به‌عنوان يك شكل قابل دوامِ جامعه‌ انساني، پا به جهان گذارد؛ به قول پل سوئيزي: «سرمايه‌داري در بطني‌ترين كنه و ذات خود، چه از لحاظ دروني و چه از جهت بيروني، يك نظام گسترش‌يابنده است. هنگامي‌كه اين نظام ريشه دوانيد، هم رشد مي‌كند و هم به اطراف خود گسترش مي‌يابد».
 
بايد توجه داشت، سرمايه‌داري از نخستين روزهاي پيدايش آن تاكنون، تنها با گسترش خويش در فضاي غيرسرمايه‌داريِ پيرامون خود، زندگي كرده است و تنها از همين طريق مي‌تواند زندگي كند و لذا جهاني‌شدن از خصوصيات ذاتي روند انباشت سرمايه‌ محسوب مي‌شود. بر اين اساس، اگر بپذيريم كه جهاني‌شدن تا مقطعي از تاريخ يك پروسه قلمداد مي‌شود، لااقل از سده اخير به بعد، بايد به آن با چشم پروژه نگاه كرد؛ چراكه جهاني‌شدن در اين مقطع يك برنامه طراحي‌شده براي پيشبرد اهداف كشورهاي غربي محسوب مي‌شود و اراده‌اي در حال مديريت آن در جهان مي‌باشد؛  هرچند اين پروژه فرايند تكاملي خود را تدريجا طي كرده است.

2ــ سرمايه‌داري گرچه خود محصول و زاييده مدرنيسم است، ولي امروز به قوه محركه آن تبديل شده است. مدرنيسم را نبايد براساس مفهوم لغوي آن، يعني تجددگرايي، درك نمود؛ چراكه مدرنيسم مفهومي است با بار معنايي خاص كه در يك بستر تاريخي ويژه تدريجا شكل‌يافته و فربه گرديده است.  اومانيسم، سكولاريسم، سيانتيسم، دموكراسي نو، ليبراليسم، كاپيتاليسم و پلوراليسم از اركان اصلي مدرنيسم قلمداد مي‌شوند، به‌طوري‌كه مدرنيسم بدون لحاظ هريك از اركان مزبور نمي‌تواند به ماهيت اصلي خود نزديك شود  (تنيدگي و ترابط اركان و لزوم سازواربيني آن‌ها). همچنين ساده‌انگاري است اگر ظهور پست‌مدرنيسم را چيزي جز روند تكاملي مدرنيسم تفسير كرد.  براين اساس براي تحقق جهاني‌شدن، كه عمدتا با اهداف اقتصادي پيشروي مي‌كند، بايد ابتدا يك بستر انديشه‌اي، فرهنگي و سياسي ايجاد گردد. بايد توجه داشت كه تنها در چنين بستري امكان تعقيب اهداف اقتصاديِ نظام سرمايه‌داري متصور خواهد بود.  هرچند اين امر، نقشِ مادرگونه مدرنيسم براي جهاني‌شدن را انكار نمي‌كند.

ب‌ــ جهان اسلام و جهاني‌شدن:  1ــ هر فضايي از جهان كه امكان پيشبرد اهداف سرمايه‌داري در آن متصور باشد در معرض جهاني‌شدن است. در اين ميان، جهان اسلام به دو جهت عمده از اهميت خاصي براي جهاني‌شدن برخوردار است : الف‌ــ تضاد جهان‌بيني اسلامي با مدرنيسم و تهديدزايي انديشه اسلامي براي آن ؛  ب‌ــ پتانسيل بي‌نظير اقتصادي موجود در جهان اسلام و به‌ويژه منطقه خاورميانه.

2ــ بايد توجه داشت كه جهان اسلام و كشور ما، با جهاني‌شدن فاصله‌اي ندارد، بلكه لااقل بيش از نيم ‌قرن در محيط جهاني‌شدنِ حداقلي تنفس كرده است. در اين ميان، غرب تا درصد قابل‌توجهي در ايجاد بستر فكري، فرهنگي و سياسي (مدرنيزاسيون) در جهان اسلام كامياب بوده است و به همين ميزان نظام سرمايه‌داري اهداف خود را در جهان اسلام دنبال مي‌كند. ولي اين ميزان از موفقيت با لحاظ تهديد بالقوه و بالفعل اسلام براي مدرنيسم، غرب را از استمرار فشار بر جهان اسلام در جهت تسليم كامل در برابر جهاني‌شدن باز نمي‌دارد. البته نبايد مقاومت جهان اسلام در برابر جهاني‌شدن را منكر شد ولي اين مقاومت قبل از پيروزي انقلاب اسلامي درهم شكسته بود.

3ــ پيروزي انقلاب اسلامي و گسترش آثار آن در جهان، بزرگترين تهديد براي مدرنيسم به شمار مي‌آيد. انقلاب اسلامي موفق شد تغيير قابل‌توجهي در مسير يا لااقل سرعت جهاني‌شدن ايجاد نمايد؛ لذا مقابله غرب با انقلاب اسلامي به مثابه برداشتن يك مانع قابل‌توجه از مسير جهاني‌شدن در جهان به شمار مي‌رود.

ج‌  ـ اسلام و ميل به جهاني‌شدن : 1ــ هيچ قرابتي ميان جهاني‌شدن به معناي مصطلح آن (globalization) و آرمان جهاني‌گرايي اسلامي وجود ندارد و خلط اين‌ دو با يكديگر، پاردوكسيكال خواهد بود؛ چراكه ماهيت و مباني فكري آنها كاملا متفاوت و بلكه متضاد است.

2ــ استفاده از تكنولوژي مدرن براي انتقال پيام اسلامي، تنها زماني ــ با تسامح ــ مفهوم «فرصت» را به همراه خواهد داشت كه پيام اسلامي از قدرت رقابت با فرهنگ مسلط برخوردار باشد، هرچند اين رقابت با جهان‌بيني و خط‌مشي متفاوت صورت گيرد.

دــ جهاني‌شدن، فرصت يا تهديد؟ 1ــ در جهاني‌شدن، ظاهرا ميدان رقابت آزاد وجود دارد؛ ولي پرسش اينجاست كه در اين ميدان چه كشورهايي قدرت بازيگري پيدا خواهند كرد؟ نبايد از اين نكته غافل بود كه اغلب كشورهاي در حال توسعه در ميدان جهاني‌شدن تنها نقش تماشاگري را خواهند داشت كه فقط زمين خود را براي بازي در اختيار تيمهاي بازيگر قرار مي‌دهد. دليل اين امر كاملا روشن است. فاصله اقتصادي (و سرمايه‌اي) ازيك‌سو و برخورداري از قدرت علمي و تكنولوژيكي ضعيف ازديگرسو، كشورهاي در حال توسعه را به تماشاگر محض تبديل نموده است. با اين توجه كه در فضاي جهاني‌شدن، كشورهاي در حال توسعه، بهتر است همواره توسعه‌نيافته باقي بمانند و لذا امكان رسيدن كشورهاي در حال توسعه به سطح رقابت، بسيار دشوار و پيچيده خواهد بود. بر اين اساس بايد گفت در خوش‌بينانه‌ترين نگاه، تنها بيست‌درصد از جمعيت جهاني از فوايد جهاني‌شدن بهره‌مند خواهند شد و هشتاددرصد مابقي همواره سكوي ترقي كشورهاي توسعه‌يافته به شمار خواهند رفت.

2ــ جهاني‌شدن براي كشورهاي درحال‌توسعه عمدتا تهديدآميز است و تصور وجود فرصت در ميدان جهاني‌شدن براي كشورهاي مزبور چندان واقع‌بينانه نيست. نبايد استفاده از ته‌مانده علم و تكنولوژي غربي در اين كشورها و يا تلاش براي زنده‌ماندن را فرصت تلقي كرد بلكه اين قبيل فعاليتها، تلاشهايي است كه فقط به مفهوم «خروج از بحران» قابل توجه مي‌باشد.

3ــ فرصت براي كشورهاي درحال‌توسعه، تنها از زمان رسيدن به سطح رقابت و بازيگري معنا مي‌يابد. به هر ميزان كه اين كشورها از قدرت بازيگري برخوردار شوند، مي‌توانند به جهاني‌شدن به چشم يك فرصت نگاه كنند؛ هرچند حركت فعالانه در مسير جهاني‌شدن براي كشورهاي اسلامي نبايد نقطه مطلوب تلقي شود.

هـ ــ تهديدات جهاني‌شدن: در اين زمينه ذكر چند نكته خالي از فايده نخواهد بود : 1ــ تكنولوژي مدرن حامل فرهنگ و پيام فرهنگي خاصي مي‌باشد و نمي‌توان آثار فرهنگي بهره‌مندي از تكنولوژي مدرن را ناديده گرفت؛ 2ــ اديان و خرده‌فرهنگها در فضاي جهاني‌شدن كه خون سرمايه‌داري در فضاي آن جاري است، توان تنفس ندارند و تدريجا به يك امر مقدسِ تاريخي تبديل خواهند شد؛ 3ــ فرهنگ در اينجا به معناي كلي لحاظ شده و عبارت است از: مجموعه سازوار آداب، رسوم و سنت، دين (تشيع)، هنر، انديشه، آموزش، پژوهش، تربيت؛ 4ــ نبايد در بررسيهاي خود، تاثيرات فرهنگي ناشي از تحولات اقتصادي و سياسي را ناديده گرفت ؛ 5  ــ مجموعه تهديدها به شرح زير قابل تقسيم مي‌باشند: الف : برحسب حوزه و شاخه‌هاي فرهنگ، ب : ثابت و متغيربودن، ج: مستقيم و غيرمستقيم‌بودن، د: قابل‌ پيش‌بيني و غيرقابل پيش‌بيني‌بودن، هـ : آشكار و پنهان‌بودن، و: درجه يك، دو و سه؛ بر حسب اهميت و آثار، ز : درونْ‌ساز و برونْ‌ساز‌بودن .

مروري بر تهديدات مهم بر حسب شاخه‌هاي فرهنگ (بدون ترتيب‌بندي براساس اولويت)

سنت، آداب و رسوم ملي :  تقويت جريان سنت‌گريزي و در نتيجه اضمحلال تدريجي سنتهاي بومي به‌نام تجددخواهي ؛  تضعيف زبان ملي و ايجاد اختلال زباني و فاصله ارتباطات گفتاري و نوشتاري ميان مردم؛  اختلال در بهداشت اجتماعي مناطق مختلف كشور در اثر تقابل نسلها؛  گسترش سردرگمي و بي‌ثباتي در رفتارهاي فردي و اجتماعي با لحاظ‌ خلط و دگرگوني سنت‌ها ؛اضمحلال هويت تاريخي اقوام كهن كشور بر اثر نابودي نشانه‌ها و علائم زنده در سنت‌ها و آداب ؛ گسترش ناامني اجتماعي بر اثر تضعيف سنت‌هايي كه نوعي مصونيت‌ساز تلقي مي‌شوند ؛ گسترش افسردگي و اختلالات روحي ــ رواني به جهت تقويت احساس بي‌هويتي ؛  تضعيف جايگاه و شأن خانواده به‌عنوان يكي از اركان جامعه سنتي و در نتيجه اختلال جدي در بهداشت رواني جامعه .

دين :  شريعت‌گريزي و گسترش دين حداقلي مبتني بر تفاسير پروتستاني از اسلام ؛  توسعه تفكر و منش پلوراليستي و در نتيجه گسترش اسلام بلامذاهب و حتي ارتداد و جذب در ساير اديان؛ گسترش و نهادينه‌شدن روحيه تساهل و تسامح در اعمال شريعت ؛ تقويت روند سكولاريزاسيون و حذف تدريجي دين از متن و مسير زندگي فردي و اجتماعي ؛ گسترش فساد و بي‌عدالتي در اثر حذف دين و ساختار زندگي فردي و اجتماعي ؛  عدم امكان استفاده از دين به‌عنوان نقطه كانوني وحدت و امنيت و دفاع ملي ؛ جايگزيني تدريجي اخلاقي سكولار ــ موسوم به اخلاق حرفه‌اي در غرب ــ به جاي اخلاق اسلامي نيت‌محور؛  گسترش ياس، پوچ‌گرايي و افسردگي بر اثر دگرگوني در فلسفه و هدف زندگي ؛  گسست نسلها بر اثر ايجاد يك خلاء جدي ميان دو نسل تحت عنوان نسل مذهبي و نسل غيرمذهبي ؛ نابودي يكي از اركان اصلي هويت ملي و توسعه بي‌هويتي در كشور؛  گسترش خشونت، بزهكاري و فحشا ؛  تضعيف جدي ساير كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي دين .

هنر:  تخليه ارزشهاي الهي از هنر و تبديل هنر مقدس به هنر سكولار (تقدس‌زدايي از هنر)؛ دگرگوني جهت‌گيري هنر از نگاه سنتي و بومي به نگاه غربي (گردش حول جهان‌بيني اومانيستي)؛ حركت هنر به سمت تقويت نظام سرمايه‌داري و پشتيباني موثر از فساد و فحشا؛ عدم امكان اعمال كاركردهاي هنر در ايجاد تعادل و توازن روحي در ميان طيفهاي مختلف و پيامهاي ماندگار انساني به‌دليل ابهام‌گرايي هنر با توجيهات هرمنوتيكي ؛ تاثيرپذيري و محكوميت هنر از تكنولوژي و آثار مترتب بر آن ؛ تضعيف شموليت و فراگيري هنرهاي بومي و اصيل و يا حفظ قالب و دگرگوني محتوا و پيام .

انديشه :  تضعيف جدي استقلال و آزادي انديشه در ايران و حركت پنهان به سمت وابستگي و تقليد، (فقدان اعتماد به نفس)؛ عدم امكان ميدانهاي واقعي براي بروز و ظهور افكار و انديشه‌هاي نو؛  استقرار جهان‌بيني سكولار به جاي جهان‌بيني فلسفي (به‌ويژه در علوم انساني) ؛ كاهش شديد عميق انديشه و انديشه‌ورزي و حركت به سوي سطحي‌گرايي؛ حقيقت‌گريزي و واقع‌گرايي (رويكرد كاركردگرايانه به انديشه)؛ تعميم روش‌شناسي علوم تجربي در حوزه انديشه‌ورزي .

آموزش:   سكولارشدن فرايند آموزش و حذف محوريت خدا و دين از فرايند مزبور (مرتبه‌اي از سيانتيسم) ؛ استقرار علوم مصرف‌كننده و غيرمولد در دانشگاهها (فقدان يا تضعيف انگيزه توليد)؛  تضعيف جايگاه دانشمند و متخصص بومي و رويكرد به سمت متخصصان جهاني ؛ تفكيك عنصر تربيت به مفهوم اسلامي از آموزش ؛ عدم رعايت مظاهر اسلامي و ارزشهاي سنتي در روشهاي آموزشي (حذف آداب تعليم و تعلم) ؛ گسترش فساد و خشونت در مدارس و دانشگاهها.

پژوهش:  استقرار سيانتيسم در پژوهش ؛  تضعيف پژوهش ملي به جهت فقدان يا تضعيف انگيزه‌هاي ملي؛ دگرگوني در مبادي، مباني و پارادايمها و روش‌شناسي پژوهش؛ سكولارشدن اهداف و نتايج پژوهش (حذف اخلاق از پژوهش).

متفرقه (تهديدات غيرمستقيم در حوزه فرهنگ) :  آثار فرهنگي ناشي از تخريب محيط زيست؛ آثار فرهنگي ناشي از گسترش بي‌عدالتي؛
 آثار فرهنگي ناشي از تضعيف حاكميت ملي از سوي مراجع بين‌المللي (گسترش بي‌هويتي و كاهش اعتماد به نفس)؛ آثار فرهنگي ناشي از ورود تكنولوژيهاي پيشرفته؛ آثار فرهنگي گسترش خشونت و بزهكاري در بستر نظام سرمايه‌داري؛ آثار فرهنگي ناشي از گسترش شهرنشيني و مهاجرت؛  آثار فرهنگي نابودي اقتصاد ملي، بيكاري نوع جديد و حركت به سمت مشاغل جديد (مشاغل غيرقانوني يا غيراخلاقي)؛  آثار فرهنگي ناشي از گسترش بيماريهاي لاعلاج مانند ايدز، سارس و . . .  ؛ آثار فرهنگي واردات كالاهاي غيربومي به‌ويژه در زمينه پوشاك، غذا و ساير لوازم منزل و عدم امكان ايجاد هرگونه محدوديت در بازار آزاد جهاني از سوي دولتها .

وــ جهاني‌شدن و فرصتهاي پيش‌رو

تذكرات مهم : 1ــ براساس فرضيه پيش‌گفته، ماهيت جهاني‌شدن و تعارض آشكار انديشه اسلام با آن، موجب مي‌شود بسياري از فرصتهايي كه احتمالا پيش‌روي ساير كشورها متصور باشد، براي ما غيرقابل قبول بنمايد. لذا بايد توجه داشت، صرفا آن دسته از فرصت‌هايي براي ما قابل توجه است كه لزوما از قابليت انطباق با انديشه و استراتژي مورد نظر برخوردار باشد براين‌اساس فرصت براي ما چيزي جز تحقق آرمانهاي انقلاب نيست؛ 2ــ در فرايند مواجهه ايران با جهاني‌شدن، تهديدات از جهت كمي و كيفي بر فرصت‌ها غلبه دارد. در اين مسير، بايد توجه كرد كه اين «پروژه» جهاني شدن نيست كه ايجاد فرصت مي‌كند [با ملاحظه ماهيت آن]، بلكه لوازم و اقتضائات جهاني‌شدن است كه فرصت‌ها را ايجاد خواهد كرد؛ 3ــ برخي از به‌ظاهر فرصت‌هايي كه معمولا در مواجهه با جهاني‌شدن متصور مي‌شود، حقيقتا فرصت نيست، بلكه ضرورت‌هايي است كه پيشبرد پروژه جهاني‌شدن، آن را بر كشورهاي توسعه‌يافته تحميل كرده است. از اينگونه فرصت‌ها در عرصه‌هاي اقتصادي مي‌توان به تعداد قابل توجه سراغ گرفت. اغلب اين فرصت‌ها، مقطعي و موقت مي‌باشد و در درون آن تهديداتي نهفته است؛ 4ــ چنانكه قبلا كرارا تاكيد شد، تا زماني كه سطح كشور ما از مرحله تماشاگري محض به قابليت بازيگري [هرچند با درجه كم] ارتقاء نيابد، ملاحظه امكان برخورداري از فرصت نسبت به مواجهه ايران و جهاني‌شدن، واقع بينانه نيست. نمي‌توان انكار كرد كه در حال حاضر كشور ما استطاعت بهره‌گيري از فرصت‌ها را ندارد؛ لذا فرصت‌هايي كه در اين نوشته فهرست‌ گرديده است با فرض دست‌يابي كشور به موقعيت استفاده از فرصت قابل توجه خواهد بود؛ 5ــ فرصت‌هايي كه ذيلا فهرست گرديده، براساس استراتژي‌اي است كه نگارنده آن را براي مواجهه با جهاني‌شدن انتخاب كرده است. [استراتژي حركت بينابين] .

فرصت‌ها : 1ــ مزاياي فرهنگي رشد اقتصادي كشور و اصلاح و ساماندهي فرايند و برنامه اقتصادي كشور ؛ 2ــ مزاياي فرهنگي ايجاد زمينه‌هاي تازه براي فعاليتهاي اقتصادي كه منجر به رشد اقتصادي خواهد شد ؛ 3ــ امكان بهره‌مندي از كانونهاي مركزي دانش و فناوري در مسير توسعه و آباداني كشور؛ 4ــ ايجاد بستر مساعد براي برداشتن گام‌هاي بلند در زمينه توليد علم و نظريه‌پردازي از رهگذر امكان استفاده از مخازن عظيم اطلاعاتي و اتكا به تجارت انباشته و دستاوردهاي قابل توجه؛ 5ــ فراهم‌سازي امكان ارتقاء هويت و همبستگي ملي در اثر مواجهه با مخاطرات جهاني‌شدن؛ 6ــ امكان ايجاد تحول سريع و ارزان در حوزه فرهنگ و انديشه جهاني از طريق انتقال پيام اسلامي به جهان و جذب طيف‌هاي تازه و انبوه از مخاطبان؛ 7ــ امكان عرضه فرهنگ و تمدن ايراني به جهان و تبديل تدريجي كشور به يكي از قطبهاي فرهنگي در منطقه؛ 8ــ رشد كيفي اسلام [دينداريِ] محققانه در ميان مردم از قٍبُلِ مواجهه با طيف‌هاي گسترده از افكار و انديشه‌هاي معارض و معاند [تعميق و توسعه كيفي انديشه اسلامي]؛ 9ــ امكان افزايش ظرفيت امنيت ملي با اتكا به پيوند و همبستگي امنيتي در جهان و قدرت تاثيرگذاري بر افكار عمومي و نيز استفاده از ظرفيتهاي تكنولوژي پيشرفته [به‌مخاطره‌اندازي منافع دشمن به سهولت و با هزينه ارزان] ؛ 10ــ امكان رفع بسياري از سوءتفاهمات تاريخي ميان تمدن‌ها و تلاش براي گسترش صلح و كاهش فضاي خشونت در جهان، از رهگذر تضييق فضاي تنفس سرمايه‌داري و بيداري ملل مستضعف؛ 11ــ مزاياي فراوان فرهنگي ارتقاء سطح مديريت، رفاه، بهداشت و سلامتي، سواد و. . . براساس شاخص‌هاي قابل قبول ؛ 12ــ امكان استفاده سهل و ارزان از نيروي انساني خلاق و نوآور جهاني در راستاي منافع جمهوري اسلامي و كاهش پيامدهاي فرار مغزها در كشور؛ 13ــ امكان توسعه كمي مذهب تشيع در جهان اسلام از رهگذر ارتباطات سريع، ارزان و گسترده ؛ 14ــ تحصيل منافعي كه پيوند منافع و نيز اشتراك در آن، تحصيل آن را با تشريك مساعي امكان‌پذير مي‌سازد.

زــ ظرفيتهاي كشور در مواجهه با جهاني‌شدن:

1ــ انقلاب اسلامي: به مثابه ظرفيت منحصربه‌فرد براي مواجهه فعالانه با جهاني‌شدن در حوزه فرهنگ و سياست ؛ 2ــ تمدن، تاريخ و فرهنگ غني و بي‌نظير؛ 3ــ نيروي انساني بااستعداد، جوان و باانگيزه (كم‌نظير) ؛ 4ــ موقعيت خاص جغرافيايي (ممتاز) ؛ 5 ــ برخورداري از ثروت بالقوه و بالفعل (نفت، گاز، معادن و ... ) .

ح‌ــ نقاط اصلي آسيب‌پذيري:

1ــ برخورداري از ميراث يك قرن فساد سياسي و سرسپردگي (قبل از انقلاب اسلامي)، كمبود اعتمادبه‌نفس، خودكم‌بيني، اجنبي‌پرستي، بي‌اعتمادي به دولت، كم‌كاري و . . . ؛ 2ــ عقب‌ماندگي در الگوي سازي فكري ــ فرهنگي (حوزه و دانشگاه)؛ 3ــ ضعف در مديريت و رهبري (دولت ــ نخبگان)؛ 4ــ عدم دست‌يابي به وفاق ملي در خطوط اصلي حركت ؛ 5 ــ عدم حاكميت علم در ساختار قواي مقننه و مجريه ؛ 6 ــ گسست نسلها ؛ 7ــ اتكاء بيش‌ازحد به ثروتهاي خدادادي مانند (نفت، گاز و . . .) .

ط‌ــ استراتژيهاي پيشرو:

استراتژي كلان

در مواجهه با جهاني‌شدن با سه گزينه اصلي مواجه هستيم : الف) نفي كامل ؛  ب) پذيرش و تسليم ؛ ج) حركت بينابين: يعني نه نفي كامل و نه تسليم، بلكه حركت ميان اين دو و استمرار مواجهه انتقادي با غرب.

گزينه مزبور، گزينه ج به چند دليل مورد انتخاب نگارنده مي‌باشد؛ با اين توجه كه گرايش ما در اين مقاله، عمدتا به سمت نفي است تا پذيرش : 1ــ امكان ناديده‌انگاشتن واقعيت جهاني‌شدن و زندگي «جزيره‌اي» از سوي ما وجود ندارد؛ چراكه جهاني‌شدن روز‌به‌روز خودش را بيشتر به ما تحميل مي‌كند و ما براي استمرار زنده‌بودن، ناچار به «تعامل» با جهاني‌شدن هستيم؛ هرچند اين تعامل دوسويه نباشد.  2ــ نفي جهاني‌شدن هرچند با تفكر اسلامي سازگاري بيشتري دارد، ولي قدرت ما را براي ادامه حيات و نقش‌آفريني به‌شدت كاهش مي‌دهد، به‌طوري‌كه ممكن است زمينه دست‌يابي به سطح رقابت و بازيگري را براي هميشه از دست بدهيم.  3ــ صرف‌نظر از انديشه و فرهنگ حاكم بر علم و تكنولوژي مدرن، ما هيچ تهافتي ميان استفاده از علم و تكنولوژي پيشرفته و مخالفت با اهداف و خط‌مشي مدرنيسم و تفكر اسلامي پيدا نمي‌كنيم.

استراتژيهاي خُرد
تذكار: در قبال هريك از تهديداتي كه اشاره شد، مي‌توان به تعيين استراتژي مبادرت نمود. در اين مقال ما تنها به تعيين چند استراتژي مهم بسنده مي‌كنيم :  ايجاد «جنبش فراگير» توليد علم و نظريه‌پردازي در كشور از رهگذر نوسازي نظام آموزشي و پژوهشي، تدوين برنامه جامع توليد علم و حمايت از نخبگان علمي و استعدادهاي درخشان؛ گسترش «مشاركت سياسي» در فرايند منطقي تشكيل احزاب واقعي (برخورداري از استراتژي و برنامه)؛ تمركز بر نيروسازي و جبران خلاءهاي موجود در حوزه نيروي انساني، به‌ويژه در عرصه مديريتي؛  نوسازي مرجع تصميم‌گيري (شوراي عالي انقلاب فرهنگي) و دستگاه فرهنگي كشور (سازمانهاي علمي ــ فرهنگي) و تهيه برنامه جامع و ملي فرهنگي كشور؛  تمركز بر«ظرفيتهاي» ويژه اقتصادي و گريز از پراكنده‌كاري در بخشهايي نظير كشاورزي، پتروشيمي، معادن، گردشگري و ترانزيت ؛ تحول در ساختار و ادبيات سياسي كشور براي دست‌يابي به «وفاق ملي» در حوزه امنيت ملي (ترسيم مرزهاي امنيت ملي) ؛ اصلاح ساختار قانون‌گذاري و اجراء و ايجاد جايگاه شايسته براي «علم و كارشناسي» علمي در اين ساختار (مشاركت دانشگاهها در عرصه تصميم‌سازي و اجراء) ؛ ترسيم «الگوي جامع‌ و سازوار» فرهنگ ايراني ــ اسلامي، به انگيزه خروج از سردرگمي و فراهم‌آمدن امكان تقويت و ارتقاء فرهنگ ملي و بومي ؛  تقويت و توسعه «زبان و ادبيات فارسي» و ارتقاء ترويج «تاريخ و تمدن» ايراني ــ اسلامي ؛ شناسايي و به‌كارگيري «گفتمان جذاب و منطقي» در مواجهه با جوانان علاقمند به فرهنگ غرب و پرهيز از «مقابله سلبي» با ايشان.

ي‌‌ــ ويژگيهاي برنامه ملي:

 شفافيت، پيوستگي، برخورداري از قابليت اجراء، ارزيابي و بازخوردسنجي ؛ ورود جدي تمامي دستگاههاي ذي‌ربط در جايگاههاي مناسب و برحسب شرح وظايف كاملا مشخص؛ آماده‌ساختن ذهن توده مردم و جلب مشاركت آنها در اجراي برنامه؛ پيش‌بيني اقدامات فعالانه به جاي حركتهاي انفعالي منفعلانه (تهاجمي نه فقط دفاعي)؛ نگاه درازمدت؛ انطباق برنامه با روح حاكم بر مجموعه تصميم‌گيريهاي پسيني در تمامي حوزه‌هاي مرتبط.

ك‌ــ آمادگي رواني براي مواجهه با جهاني‌شدن از طريق برآورد قدرت جهاني‌شدن:

 نبايد از ابهت كاذب جهاني‌شدن واهمه داشت. درواقع جهاني‌شدن بيش از توان حقيقي خود قدرت‌نمايي مي‌كند. بايد توجه داشت، مرعوب‌ شدن و خودباختگي، يكي از موانع عمده در مسير رسيدن به سطح رقابت و بازيگري است؛  مطالعه رقابت اروپا و امريكا، چالش اروپا و امريكا بر سر نظام تك‌قطبي و يك‌جانبه‌گرايي، توسعه اتحاديه اروپا، طرح تاسيس ارتش اروپا، گسترش قلمرو ناتو، اعمال خشونت در ترويج دموكراسي و سكولاريزاسيون از سوي غرب، سياست تجزيه كشورها و ازهمه‌مهم‌تر بحرانهاي موجود و فراروي امريكا و اروپا . . .، در به‌دست ‌آوردن يك برآورد دقيق كمك شاياني خواهد كرد.

کد خبر 162900

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha