به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر"، پروفسور حميد مولانا استاد ارتباطات دانشگاه امريكن واشنگتن كه صبح امروز با موضوع " استمعار فرانو و ابزارهاي رسانه اي آن " در سالن اجتماعات كوثر واقع در مجتمع اداريه جام جم سخن مي گفت، ضمن بيان اين مطلب گفت: براي اينكه شرايط و چگونگي فعاليت استعمار طي چند سال اخير مشخص شود، در وهله نخسته شرح كوتاهي از رابطه تاريخي استعمار و رسانه هاي مختلف طي 5 قرن گذشته ارايه مي كنيم و سپس به مساله ارتباط استمعار با رسانه هاي مختلف مي پردازيم. استعمار از نظر من به سه بخش استعمار كهن، نو و فرانو تقسيم بندي مي شود.
وي خاطر نشان كرد: استمعار كهن از حدود قرن 15 ميلادي شروع مي شود. البته قبل از اين زمان هم استمعار به شكل هاي مختلف وجود داشته است، اما اين نوع استعمار با اكتشاف قاره آمريكا و افزايش سرعت توسعه علم و دانش آن موقع شكل مي گيرد. قبل از انقلاب صنعتي فعاليت هاي سلطه جويانه اسپانيا وانگليس شكل گسترده اي دارد. با تسلط اسپانيايي ها بر كشورهاي آمريكاي لاتين، آنها به سه اقدام بزرگ در جهت تثبيت جايگاه خود دست مي زنند. نخست اينكه مسيحيت اسپانيايي را جايگزين دين بومي كشورهاي اين منطقه مي كنند و اتفاقا" در انجام اين كار هم موفق شدند. دوم اينكه آنها تلاش كردند تا استفاده از زبان اسپانيايي در اين كشورها را گسترش و توسعه دهند. ديگر اينكه رسانه ها و ساختارهاي اطلاعاتي آن روز اين كشورها را با تاسيس روزنامه، مجله، گسترش صنعت چاپ، تاسيس مدارس و دانشگاه ها به دست گرفتند و در جهت ايجاد شرايط رسانه اي به شيوه خود اقدام كردند. به همين جهت، با اينكه اسپانيايي ها از موفقيت سياسي و اقتصادي بر كشورهاي آمريكاي لاتين برخوردار بودند، اما متهم به اين هستند كه ساختار فرهنگي و رسانه اي اين كشورها را دگرگون كرده اند و تسخير آنها بيش از همه فرهنگي بوده است.
اين استاد ارتباطات در ادامه توضيح داد: وقتي اسپانيايي ها در برابر هجوم نظامي آمريكاي شمالي نمي توانند مقاومت كنند، در قرن 19 با آنها وارد جنگ مي شوند و از آنها شكست مي خورند. آمريكا هم به بهانه حفظ حقوق بشر و ايجاد يك نوع دمكراسي سعي مي كنند تا جايگزين اسپانيايي ها شوند. يك قسمت ديگر از استمعار كهن كه به قرون اخير باز مي گردد، مربوط به اين مساله مي شود كه مهاجمين تلاش مي كنند تا ساختارهاي فرهنگي كشورهاي زير سلطه و استمعار را تحت تاثير قرار بدهند. در اواخر قرن 18 ميلادي وقتي ناپلئن بناپارت مصر را به تصرف خود در مي آورد، به انتشار دو روزنامه در مصر دست مي زند، سپس قوانين مذهبي مردم را تحت تاثير قرار مي دهد و بعد به سراغ قوانين گمركي و زير ساخت هاي فرهنگي اهالي اين كشور مي رود. يك قرن پس از تسلط ناپلئون به مصر، در كشورما هم شخصي به نام رويتر مي خواهد امتيازهايي از ناصر الدين شاه بگيرد كه البته اول موفق مي شود ولي بعد در اين زمينه شكست مي خورد. اما مطلبي كه در بحث امروز ما قابل توجه است، اينكه رويتر يك بانكدار است و نخستين خبرگزاري جهان يعني خبرگزاري رويتر را در سال 1851 تاسيس مي كند.
وي تاكيد كرد: نيمه دوم قرن 19 از جنبه گسترش رسانه اي اهميت زيادي دارد. در اين سال ها فن آوري ها و ارتباطات بزرگ تشكيل مي شود. با گسترش تلگراف و تلفن و عكاسي خبرگزاري هاي دنيا تشكييل و گسترش پيدا مي كنند. اين استعمار كهن تا پايان جنگ دوم جهاني ادامه مي يابد. اما پس از چند دهه كه از جنگ جهاني دوم مي گذرد، وقتي كه كشورهاي تحت سلطه و استعمار استقلال خود را به دست مي آورند، اين مساله از طرف كشورهاي استعمارگر مطرح مي شود كه وضع فرهنگي مستعمره هاي سابق چگونه مي شود. از اين زمان به بعد است كه استمعار نو آغاز مي شود. در اين زمان مساله رسانه ها، اطلاعات و زير ساخت هاي اطلاع رساني اهميت زيادي پيدا مي كند. براي نمونه انگليسي ها در هند فقط به سراغ نخبگان و روشنفكران هندي مي روند و كوشش خود بر تغيير نگاه و آثار آنها متمركز مي كنند. چون به دليل بي سوادي و عدم بهره مندي از دانش كافي در ميان عموم جامعه، توانايي نفوذ به اقشار مردم را نداشتند.
پروفسور مولانا با اشاره به اينكه مطلب كه رفته رفته بالارفتن سطح سواد و دانش عمومي اقشار مختلف جامعه مساله ايجاد و پيدايش رسانه هاي جديد شكل مي گيرد، يادآور شد: از حدود دهه 60 و 70 ميلادي ايجاد جريان يكسويه اطلاعات در سطح ملي و منطقه اي از سوي كشورهاي استعمارگر و صاحب قدرت اعمال مي شود. اين دوره با طلوع انقلاب اسلامي همزمان است. در همين دوره مساله اطلاعات و رسانه هاي عمومي به گونه اي مطرح مي شود كه بدون دستيابي و تغيير در ساختارهاي رسانه اي و اطلاعاتي تاثير بر مسايل فرهنگي امكان پذير نيست. با سقوط رژيم شوروي سابق و اقمارش مساله تاكيد بر امور رسانه اي و فرهنگي شدت بيشتري مي يابد و پس از پايان جنگ سرد، مساله اطلاعات، ارتباطات و رسانه ها نقش بسيار مهمي را در زمينه فعاليت اين دو ابرقدرت ايفا مي كند. البته شكل اعمال استعمارگري و بازيگري هاي سياسي در استعمار نو تغيير مي كند و در چارچوب موضوع هاي قديمي، مسايل و موضوع هاي تازه اي مطرح مي شود. در استعمار نو از آزادي هاي مدني و فردي، دمكراسي، مشاركت عمومي، مبارزه با تروريسم، كمك به زيرساختهاي ملي و اين اواخر جهاني شدن و جهاني سازي صحبت مي شود.
ا
ين استاد دانشگاه در ادامه گفت: همه افراد كشورهاي جهان وارد يك جامعه اطلاعاتي و صنعتي مي شوند. در اين زمان ليبراليسم به پيروزي رسيده است. اما در نگاه كشورهاي استعمارگر اين پرسش مطرح مي شود كه به چه شكل اين مساله بايد به ديگر كشورها انتقال پيدا كند. اين مطلب به وسيله اعمال مسايل فرهنگي و آداب و رسوم و آيين هاي هر منطقه و كشور شكل ويژه اي به خود مي گيرد. جامعه را از طريق اينترنت و امواجه نامرئي نمي توان درست كرد، اما مي توان ساكنان هر منطقه و كشور را با توجه به تاثيرپذيري هاي فرهنگي تغيير داد. مساله اينجاست كه استعمار كهن آثار ملموس داشت در حالي كه استعمار نو از آثار غير ملموس برخوردار است.
وي به جلوه هايي از اين تاثير اشاره كرد و يادآور شد: هنري كيسنجر پس از واقعه 11 سپتامبر دست به نگارش يك مقاله بلند و بزرگ نوشت كه بر اساس پان اين واقعه را تحليل كرد. در اين مطلب آورده شده است، مبارزه با تروريسم اقدامي جالب توجه است اما مساله بر سر اين است كه ما نيازمند تجديد ساختارهايي هستيم كه پيش از اين موفق به اعمال آنها نشده ايم و در حال حاضر بايد براي موفقيت آنها اقدام كنيم. وي در اين مقاله خود تاكيد مي كند وظيفه ما در انتخابات عراق اين است كه وضعيت و شرايط آن را به دست بگيريم و ما نبايد حكومت عراق را كه با قدرت شيعه شكل گرفته باشد و تحت نظارت و اختيار ما نباشد را به رسميت بشناسيم. امروز سياست و اقتصاد بدون توجه به زير ساخت هاي اطلاعاتي و ارتباطي امكان پذير نيست. هر چند كه بايد يادآور شوم كه ما نبايد به اين مساله اعتقاد داشته باشيم كه رسانه ها قادر به تغيير همه چيز هستند.
اين كارشناس رسانه و ارتباطات با اشاره به مقاله اي كه در مقاله معتبرترين انجمن كشور آمريكا با عنوان انجمن علم و هنر آمريكا درباره چشم اندازي به امنيت اين كشور انتشار يافته است، توضيح داد: در اين مقاله كه به وسيله دو تن از انديشمندان آمريكايي نوشته شده است، آنها با اشاره به اينكه شرايطي كه آمريكايي ها به عنوان دمكراسي در ديگر كشورها تبليغ كرده اند نه تنها با كارهايي كه انجام مي دهند در تضاد است و اين تعاريف را زير سوال مي برد، بلكه با شرايط كنوني امكان آسيب ديدن كشور آمريكا هم خيلي زياد است. نويسندگان اين مقاله با اشاره به اينكه آمريكا قدرت خود را با افزايش بمب هاي هسته اي و ميكروبي افزايش مي دهد و با مقايسه ميزان تسليحات آمريكا با كشورهاي چين و روسيه دو نتيجه كلي را مي گيرد. نخست اينكه اگر جهان با وضع كنوني خود پيش برود و مساله برتري نظامي به همين شكل ادامه پيدا كند، اين مساله ما را با روز رستاخيز نزديك مي كند. يعني انهدام كلي جهان را در پي خواهد داشت. نتيجه دومي كه مي گيرد، جالب تر است. تنها الگويي كه مي تواند ما را به يك راه عاقلانه هدايت كند، راهي است كه هم اكنون كشور چين در پي گرفته است. اين مقاله رفتار چيني ها در حفظ منافع خودشان را عاقلانه مي داند.
پروفسور مولانا به نمونه اي ديگر از تاثير رسانه بر ساير مسايل اشاره مي كند و مي گويد: زماني كه آمريكا عراق را به اشغال خود درآورد، فرمانده نيروهاي نظامي مستقر در عراق روش هايي را كه رسانه هاي كشورهاي منطقه درباره اين جنگ به كار برده اند را بزرگترين لطمه را به اين نيروها دانسته است. مساله بر سر اين است كه وضعيت و شرايط رسانه ها آمريكا را دچار چالش هاي زيادي كرده است. آنها مسلمانان را به دو گروه كلي تقسيم مي كنند. مسلماناني كه به سختي مواضع آمريكا را مورد حمله قرار مي دهد و مسلمانان خشونتي هستند و مسملماناني كه غير خشونتي هستند و با مواضع آمريكا مخالفت تندي ندارند. اما در حال حاضر شرايط به گونه اي شده است كه مسلمانان غير خشونتي هم رفتار مسلمانان خشونتي را تاييد مي كنند و آرام آرام به سمت مخالفان سخت در حال حركت هستند. اما در اين ميان ما با 2 نوع الگو سر و كار داريم. يك گروه الگوي كامل و يك سري الگوي ناقص است. در حال حاضر خود غربي ها هم نسبت به ناقص بودن الگوي هاي خود در سطح جامعه اعتراف دارند و چون الگوي هاي غرب ناقص است ما بايد به سمت استفاده از الگوي كامل مسلمان و جهان اسلام در همه امور دنيايي سوق پيدا كنيم. دانشگاه ها، مدارس و ساير ابزاري هاي ارتباطي زير ساخت هاي ارتباطاتي ما را تشكيل مي دهند كه با استفاده و برنامه ريزي دقيق روي آنها مي توانيم به سمت دستيابي به الگوي كامل حركت كنيم. اجتهاد علمي در تمامي رشته ها و همه زمينه مي تواند به ما استخراج و استفاده از الگوي كامل را نشان بدهد.
وي همچنين تاكيد كرد: براي دستيابي به شرايط رسانه اي و ارتباطي ما بايد در مسير اجتماعي خود حركت كنيم و با تاكيد بر مردم سالاري كه در جامعه ما وجود دارد و تفاوت هاي آن با دمكراسي به تبيين شيوه هاي عملي خود بپردازيم. همچنين بايد در مسير عمراني جهان حركت كنيم و به صورت عملي به جهان نشان بدهيم كه ما در صدد از بين بردن فقر و بي سوادي در سطح جهان هستيم. همچنين با تاكيد بر دور انديشي ( استراتژي ) دراز مدت خود برنامه ريزي دقيقي داشته باشيم و به سمت نوآوري و اعمال بصيرت خاص خود در زمينه هاي مختلف سياسي و اداري دست يابيم. در اين زمينه نبايد از تحقيق و پژوهش و انتشار افكار و آرا خود غافل باشيم.
نظر شما