پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۹ اسفند ۱۳۸۳، ۱۲:۰۷

19 اسفند ، سالروز درگذشت يك شاعر و انديشمند متعهد و معاصر

" رقص واژگون " قلم بر " ستيغ سخن " / سلسله گفت و گوهاي مهر با خانواده ي نصرالله مرداني

امروز - نوزدهم اسفند ماه - سالروز درگذشت نصرالله مرداني - شاعر معاصر و مصحح ديوان حافظ است . مردم ، شعرهاي مختلف اين شاعر را در مقاطعي تاريخي و اجتماعي چون دوران انقلاب اسلامي ، دفاع مقدس ، مناسبت هاي ديني و مذهبي و ... به خاطر دارند . گروه فرهنگ و ادب خبرگزاري مهر از چندي پيش در خانه ي مرداني حضور يافت و با بازماندگان اين اديب متعهد و انديشمند به گفت و گويي صميمانه پرداخت كه مجموع آن در پي مي آيد :

 نجابت جعفري : همسر يك شاعر ، معمولا در رفاه زندگي نمي كند
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : نجابت جعفري ، همسر زنده ياد نصرالله مرداني - شاعر معاصر گفت : وقتي به همسرم خبردادند كه مي تواند به زيارت كربلا برود ، با وجود بيماري شديد و ضعف فراوان ، جاني تازه يافت .
 



زنده ياد نصرالله مرداني در كنار اعضاي خانواده اش ...
-------------------------------------------

همسرنصرالله مرداني درگفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب افزود : زندگي با يك شاعرعادي نيست ، حال وهواي خاصي دارد كه آن را از ديگر زندگي ها متمايز مي كند.

وي كه دخترعمه ي زنده ياد مرداني نيزهست ، افزود : مرداني از10 سالگي شعرمي سرود و براي ما و برادرم كه با ايشان دوست بود ، مي خواند و نظرمان را جويا مي شد . او قبل ازانقلاب به كار بانكداري مشغول بود اما بعد از انقلاب مامورخدمت در وزارت ارشاد ، بنياد شهيد ، سپاه و بسيج شد .

خانم جعفري كه در سال 1333 در كازرون به دنيا آمده است اظهار داشت : همسر يك شاعرمعمولا در رفاه زندگي نمي كند . اما با همه ي مشكلاتش اين زندگي شيريني هاي مخصوص به خود دارد وچون خود من نيز به شعرعلاقه ي زيادي دارم ، زندگي با يك شاعر برايم زيبا و افتخار آفرين بود.

جعفري ادامه داد: چون آقاي مرداني اشعاري با حال و هواي عرفاني مي سرود، به نكاتي اشاره مي كرد كه باعث خودآگاهي مي شد و حال و هواي خوبي برزندگي ما حاكم مي كرد .

وي كه در سال 1352 با نصرالله مرداني ازدواج كرده است تصريح كرد: نقطه هاي منفي در زندگي ما بسياركم وبارمثبت آن بيشتر و سنگين تر بود. گرچه زندگي هميشه كاستي هايي دارد. مثلا من خيلي از اوقات تنها بودم . چه در زمان جنگ كه ايشان جبهه بود و چه در زماني كه وي در تهران بود يا در كنگره هاي مختلف شعر شركت مي كرد .

وي كه دردانشگاه تربيت معلم شيراز تحصيل كرده است اظهار كرد: همه ي اين مشكلات درلفافه ي شيريني هاي آن گم شد. من هميشه شاكر خدا بودم. چراكه از دست همسرم كاري برمي آمد و من هم به نوعي اگر خدا قبول كند، با تحمل اين مشكلات در كنار ايشان مي توانستم خدمتي كرده باشم.

همسرنصرالله مرداني گفت : من هم معتقدم كه در زندگي يك مرد موفق ، يك زن فداكار وجود دارد. من تلاش مي كردم كه ايشان اعصاب آرامي داشته باشند تا بتواند كار كند. البته خودش نيزپشتكار عجيبي داشت كه مايه ي تحيّرمن بود و واقعا هيچ چيزنمي توانست جلوي فعاليتش را بگيرد. او در راهي كه انتخاب كرده بود خيلي فداكاري مي كرد.



نصرالله مرداني درواپسين روزهاي زندگي
در كنار دخترش
--------------------------

همسرم پشتكار عجيبي داشت و هيچ چيز مانع فعاليت او نبود. در راهي كه انتخاب كرده بود فداكاري زيادي داشت و هميشه نظر ديگران را مي پرسيد. 

وي ياد آورشد : همسرم هميشه نظرديگران حتي كودكان را درمورد اشعارش مي پرسيد وكارها را با دقت و جديت پي گيري مي كرد. گرچه گاه گاهي نيزمن نظري مي دادم ، اما جوهره ي اصلي از خودش بود و دليل اوازپرسيدن نظرديگران اين بود كه ببيند آيا شعرش براي جوانان قابل درك هست يا نه . اشعار مرداني طوري بود كه مردم عامي نيز قادر به فهم آن بودند.

 جعفري گفت: از خاطرات جالب من مربوط به سفركربلا (سفر آخر) است . زماني است كه همسرم در بيمارستان بستري بود . حالش اصلا خوب نبود ودكترها قطع اميد كرده بود . همسرم از اين كه به آرزوي بزرگ زندگي اش(زيارت امام حسين) نرسيده بود ، سخت غمگين بود و دوست نداشت پايان زندگي اش روي تخت بيمارستان باشد. ما نيز همگي به اميد شفاي او به امام حسين متوسل بوديم.

وي افزود: در همان روزها نيز(عاشوراي 1382 ) به دليل انفجار در كربلا مرزها به طوركامل بسته شد و اميد ما نيزبه نا اميدي تبديل گشت تا اين كه راه به نوعي هموار شد ، همسرم كه حالش به هيچ وجه مساعد نبود با شنيدن اين خبرجاني تازه يافت ومن به همراه همسر و دامادم ، علي رغم مخالفت  دكترها با يك آمبولانس راهي كربلا شديم.

جعفري ادامه داد: وقتي به كربلا رسيديم بعد ازغسل و زيارت حضرت عباس (ع) به حرم امام حسين (ع) رفتيم و او درحرم آرامش عجيبي داشت . بعد از زيارت ، وي دربين الحرمين دعوت خدا را پذيرفت . گرچه او آرزوي شهادت داشت اما به پاياني رسيد كه كمتراز شهادت نيست و اين بزرگترين تسلاي ماست.  چون اگر به آرزويش نمي رسيد خاطره ي تلخي درذهن ما باقي مي ماند و درست در شب 7 امام حسين (ع) درحاليكه از تمامي دوستان و آشنايان حلاليت طلبيده بود پروازدركناربارگاه امام حسين و حضرت عباس را انتخاب نمود.       


محمد حسن مرداني در گفت و گو با مهر : مرگ پدرم نيز مثل زندگي اش سرخ و حماسي بود ...
دايره المعارف نيمه تمام شاعران شيعه و سني به قلم نصرالله مرداني در راه انتشار
محمد حسن مرداني - پسر زنده ياد نصرالله مرداني - شاعر گفت : هر گاه پاي آرمان ها به ميان مي آمد ، پدرم همه چيز را فدا مي كرد و ارزش ها را حتي به زندگي خانوادگي ترجيح مي داد . به نظرمن تمام آثار پدر مذهبي است ، آثار زمان جنگ، آثار مربوط به ائمه ي اطهار ( ع ) و حتي اشعار عارفانه و عاشقانه ي او همه نشأت از اعتقادات مذهبي اش داشت ، چرا كه مخاطب آن شعرها خدا و ائمه ( ع ) بودند.

فرزند نصرالله مرداني درگفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهربا بيان اين مطلب افزود : من زندگي خوبي دركنارپدر داشتم.متاسفانه در طول زندگي انسان معمولا تفاوت ها را در نمي يابد ، ولي بعدها كه به مقايسه ي زندگي اش با ديگران و يا به مرورخاطراتش مي پردازد ، متوجه مي شود كه چه روزهاي جالب ، خوب و متفاوتي داشته است . من واقعا ازاين مطلب خوشحالم ، احساس خوبي دارم و به اين كه چنين پدري داشتم افتخارمي كنم .

محمد حسن كه متولد 1365 است  و اكنون در رشته ي كارشناسي ارشد پيوسته ي حقوق دانشگاه امام صادق مشغول به تحصيل است تصريح كرد : مسئله ي جالب در زندگي بابا براي من اقتدارش در برابر مرگ بود. معمولا افراد زماني كه فكرمي كنند وقت زيادي براي زندگي دارند درصحبت ازمرگ مي گويند كه ترسي ازمرگ ندارند ومرگ فقط رفتن ازاين دنيا به يك دنياي ديگراست.  اما وقتي پاي عمل مي رسد و مرگ را در چند قدمي خود مي بينند مي ترسند و جسارتشان را از دست مي دهند .



استاد محمود شاهرخي در جمع خانوادگي
زنده ياد نصرالله مرداني

---------------------------------

وي ادامه داد: زماني كه پزشك پدربا صراحت به او گفت كه بيماري شما دراين مرحله ديگردرمان ندارد و تا چند ماه ديگربيشتر زنده نيستيد ،  من فكركردم پدرشديدا ناراحت مي شود . اما  اين طور نشد و خيلي ساده گفت : مرگ حق است و ديريا زود همه آن راتجربه مي كنند . او نترسيد و اين براي من درس بزرگي بود.

وي افزود : اوبا آرامش خاصي كه از اعتقادات و ايمانش نشأت مي گرفت ، اين مسئله راقبول كرد وحتي آن دردها وسختي هاي شيمي درماني را تحمل مي نمود . پدرحتي با آرامش واقتدارمسائل بعد ازخودش را تعيين مي كرد ، براي من خيلي جالب بود كه يك نفرمي تواند اين قدردر برابر مرگ محكم باشد و با آن مانند قضيه اي پيش پا افتاده برخورد كند.

محمد حسن مرداني : زماني كه كودك بودم و كتاب قانون عشق به چاپ رسيد به ايشان گفتم: پدر، عشق كه قانون ندارد. شما چرا اين اسم را گذاشته ايد؟ و او جواب داد : چطور قانون ندارد؟ بي قانوني، خود مهمترين قانون عشق است .

محمد حسن كه تنها پسرنصرالله مرداني است ، اظهار كرد : مهمترين چيزي كه بابا سعي مي كرد به من حتي درروزهاي آخرودر بيمارستان آموزش دهد و ازمن مي خواست درطول زندگي آن را رعايت كنم ، اين بود كه هيچ وقت از ياد خدا غافل نشوم .

وي ادامه داد: پدرهميشه مي گفت هيچ وقت دست ازقرآن نكش و دستت از دامان اهل بيت ( ع ) و اين خاندان مكرم كوتاه نشود. خيلي به اين موضوع تاكيد داشت و زندگي خودش را  نيز برهمين  پايه استوار كرده بود .

اوكه درحال حاضر مشغول چاپ آثار و ويژه نامه هايي ازنصرالله مرداني است ، ياد آور شد : پدرم يك اثرنيمه تمام دارد. اين اثر كه براي " مجمع جهاني اهل البيت " آماده مي شد ،  دائرة المعارفي شامل كليه اشعاري بود كه شاعران شيعه و سني براي اهل بيت سروده بودند كه جمع آوري آنها به دليل بيماري و فوت پدر نا تمام ماند. 

وي تصريح كرد:من اين دائرة المعارف و آخرين اثرچاپ شده  پدر را حسن ختامي شايسته براي آثارشان مي دانم. آخرين اثر پدر  كتاب" چهارده نور ازلي" بود كه در آن كتاب 14 شعر براي 14 معصوم سروده بودند.

وي در ذكر خاطره اي از مرداني گفت: زماني كه كودك بودم و كتاب قانون عشق به چاپ رسيد به ايشان گفتم: پدر، عشق كه قانون ندارد. شما چرا اين اسم را گذاشته ايد؟ و او جواب داد : چطور قانون ندارد؟ بي قانوني، خود مهمترين قانون عشق است.

 وي در پايان گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر گفت: به نظر من سفر آخر پدر امضايي بود كه امام حسين(ع) بر روي تك تك  صفحات شعر پدر گذاشت و از امامي اين چنين با كرم واقعاً بعيد نبود كه مزد يك عمر خدمت خالصانه ايشان را اين گونه ادا كند و در آخرين لحظات جواب عشق و شعر او را كه مي گفت :

تا به كجا كشد مرا غربت ماجراي تو                   گرچه جوان دويده ام پير به تو رسيده ام

با رقم زدن آنگونه مرگي بدهد.

وي در پايان گفت : به قول " دكتر شريعتي افراد آن طور مي ميرند كه زندگي كرده اند. مرگ پدر نيز مثل زندگي اش سرخ و حماسي بود.


راضيه مرداني : زندگي با " پدر شاعر " براي ما فرزندان واقعا جالب بود
راضيه مرداني ، دختر زنده ياد نصرالله مرداني - شاعر ، گفت : پدر زياد اهل حرف زدن نبود اما گاه هر جمله از حرف هايشان بار معنايي عميقي داشت.



نصرالله مرداني در حال خواندن شعر
-----------------------

راضيه مرداني  - دختر نصرالله مرداني در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، گفت : دوران جواني و كودكي پدر در اشعار او تاثيرزيادي داشت و پدرگاه گاهي در اشعارش به آن دوران اشاره مي كرد . بنا براين ، من هميشه علاقه داشتم با بخش كودكي تا جواني زندگي پدر ارتباط برقرار كنم ، يعني زماني كه درزندگي او حضور نداشتم و پدر را در آن بخش از زندگي اش نمي شناختم .

وي كه متولد 1360 است افزود : نصرالله مرداني دراشعارش به حال وهواي قديم وخاطراتي اشاره مي كردند كه من دركودكي قادربه فهم آن نبودم . وقتي بزرگتر شدم ،  اين علاقه بيشتر شد و سعي بسياري براي برقراري ارتباط با پدر وشناخت افكارش مي كردم .

وي تصريح كرد : در تلاش براي شناخت روحيات و درك پدر زياد موفق نبودم ، چون فكراو بسيارعميق بود و تنها كساني كه عمق روحي داشتند قادر به برقراري  ارتباط با او بودند .

وي كه فارغ التحصيل رشته ي مهندسي الكترونيك است ، اظهار داشت : زندگي با يك پدرشاعر برايم جالب بود  . او كه آرزو دارد درعرصه ي ادبي و فرهنگي كشور مشغول به كار شود ؛ گفت : تمام تلاش پدراين بود كه تربيت ما ازاساس باشد و به ما اجازه ي كسب تجربه مي داد . پدرمعتقد بود اگر والدين در اين روش موفق عمل كنند ، ديگرنبايد نگران باشند. چراكه فرزند آنها به طناب محكمي متصل است كه مانع انحراف او مي شود . 

وي ادامه داد: من به شخصه اين روش تربيتي را مي پسندم و دوست دارم اگر زماني صاحب فرزندي شدم ، با همين روش به تربيت او بپردازم . راضيه مرداني كه شعرهم مي گويد ، تصريح كرد: تفاوت پدر من با خيلي ازپدرها اين بود كه او هيچ وقت از ما سؤال و جواب نمي كرد كه كجا مي رويم  و چه مي كنيم . هميشه  اين ديد باز ايشان برايم قشنگ بود ، من درس هاي زيادي از او گرفتم .

وي افزود: ارتباط دختران با پدرشان ارتباطي معنوي و عميق است ، پدر به ما اجازه داد با او چنين ارتباطي داشته باشيم و ما هم هميشه به دنبال اين ارتباط بوديم . رابطه ي ما با پدر واقعا عاطفي و قشنگ بود. مرداني گفت : از آنجا كه پدرنسبت به ديگران متفاوت بود ، بسياري از كارهايي كه انجام داده ،  مي تواند خاطره باشد.


دختر نصرالله مرداني : زماني كه جايزه را گشودم ، متوجه شدم كتاب قانون عشق است و در عالم كودكي بسيار ناراحت شدم و به پدر گفتم : شما به من ضرر زديد. او نيزبا خنده ، كتاب را ازمن گرفته و قيمت پشت جلد آن را به من پرداخت  .

وي افزود: زماني كه  كتاب " قانون عشق " به چاپ رسيد ، من در دوران راهنمايي مشغول به تحصيل بودم و درخانه تعداد زيادي از اين كتاب داشتيم. در همان سال من و خواهرها و برادرم در مسابقات مختلف استاني برنده شديم و همه ي كساني كه در مسابقات استاني مقامي كسب كرده بودند ، به جشني براي اعطاي جوايز دعوت شدند .



وي ادامه داد: من هيجان زيادي براي گرفتن جايزه ام داشتم ولي زماني كه جايزه را گشودم ، متوجه شدم كتاب قانون عشق است و در عالم كودكي بسيار ناراحت شدم و به پدر گفتم : شما به من ضرر زديد. او نيزبا خنده ، كتاب را ازمن گرفته و قيمت پشت جلد آن را به من پرداخت . جالب اين بود كه خواهرها و برادرم نيزآن سال ، كتاب قانون عشق جايزه گرفتند . 

راضيه مرداني تصريح كرد: اگر بابا در زندگي ما نبود ، موفق به آموختن بسياري ازمسائل نمي شديم . او ما را به فرهنگ ، ادبيات و كتابخواني تشويق مي كردند و اگرمن هم اكنون با خواندن يك شعر، لذت ادبي مي برم ، همه را مديون پدرهستم . وي در پايان گفت : پدربراي ما شعر مي خواندند و اشعارحافظ را برايمان تفسيرمي كردند و اينها همه در زندگي ما تاثير بسياري داشت ، خلاصه ي كلام اين كه بابا براي ما الگوي كاملي بود .

اظهارات و شعر فاطمه مرداني درباره ي پدرش در گفت و گو با مهر
فاطمه مرداني ، دختر كوچك زنده ياد نصرالله مرداني - شاعر معاصر و سراينده ي " ستيغ سخن " گفت : زماني كه باب به كازرون مي آمد ، من هميشه دست در دستش به هر كجا كار داشت ، مي رفتم . كودكان راحت ترازخواب صبح مي گذرند. من هم كودك بودم و صبح هاي خيلي زود يا شب ها با پدربه پياده روي وكوه نوردي مي رفتيم . بابا خيلي وقت ها در كوه و دشت تنها بود . من مناطق مختلفي را با پدر ديدم و تا جايي كه مي توانستم دركناراو بودم .



فاطمه مرداني - درآغوش پدرش نصرالله مرداني
-----------------------------------

فاطمه مرداني - دختركوچك زنده ياد نصرالله مرداني - شاعر معاصردرگفت وگو با خبرنگار فرهنگ وادب مهر ، درآستانه ي سالروزدرگذشت پدرش گفت : من دختر كوچك خانواده هستم وفرصت نشد تجربه هايي كه خواهران و برادرم ازپدرداشتند را كسب كنم. بابا بسياري ازاوقات در تهران بود وما در كازرون زندگي مي كرديم. من هميشه منتظرآمدن او بودم و تنها اميدواري هميشگي كودكي ام اين بود كه مي گفتم اگر بابا بيايد ، ديگرنمي گذارم  برگردد...

فاطمه مرداني كه اكنون درمقطع پيش دانشگاهي براي كنكور آماده مي شود و كوچكترين فرزند نصرالله مرداني و متولد 1366 است گفت : پدربيشتر ازاين كه به تربيت ظاهري فرزندانشان بپردازد ، سعي داشت درتقويت عقايد ما كاركند .  او كه " شعر" هم مي گويد ، اظهار داشت : چون بابا خيلي اوقات دركنارما نبود ، در كودكي گاهي به دوستاني كه هميشه پيش پدرشان بودند ، حسادت مي كردم. دوستانم نيز به شاعر بودن پدرمن حسادت مي كردند.

وي درادامه افزود: پدرشب ها براي من قصه هاي شاهنامه مي خواند . گرچه خيلي شيرين و زيبا بود اما من درعالم كودكي از قصه ي رستم و ديو سپيد خيلي ترسيدم. 

فاطمه كه عليرغم تحصيل دررشته ي رياضي ، آرزو دارد راه پدررادررشته ي ادبيات ادامه دهد ، گفت : وقتي درمقطع راهنمايي مشغول به تحصيل بودم ، شعري براي سفرهاي پياپي پدر و انتظار برگشتن او سرودم . بعد ازاين كه پدراز دنيا رفت ، درجيب او متوجه كاغذي شديم كه روي آن شعر مرا با دستخط خود نوشته و نگاه داشته بود ...



بابا

( اين شعر را فاطمه در سوگ پدر سروده است ) 

 بابا چرا ترانه ي غم سازمي كني                   بر روي دل ، دريچه غم بازمي كني

بابا به جاي آنكه بخواني سرودعشق                  پروازدرغروب  گل نازمي كني

هرچند ، دام و دانه نهادم به راه تو                   آخردوبال بسته ي خود بازمي كني

ديدم به خواب آمده يك شب كنارما                  بربام ما نشستي وپروازمي كني

پروازتو درعالم انديشه ديدني است                 چون معني نگفته ي صد رازمي كني

حالت خوش ازترانه ي حافظ هميشه بود                تفسيرشعرخواجه ي شيرازمي كني

اي كاش تا هميشه تو بودي كنار من                چون درسخن براي من اعجازمي كني

کد خبر 164302

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha