به گزارش خبرنگار مهر، نشست خبری «بزرگداشت حمید سبزواری در زادگاهش شهر سبزوار» صبح امروز چهارشنبه 21 تیر با حضور دبیر این نکوداشت در منزل حمید سبزاوری در تهران برگزار شد.
در این نشست خبری و پیش از آغاز رسمی نشست حمید سبزاوری در جمع خبرنگاران حاضر و با آنها به گفتگو پرداخت.
وی در سخنانش با اشاره به ضعف حافظه خود در روزگار فعلی، گفت: من خودم این شعرها را نسرودهام و این لطف کس دیگری بودو همو بود که این کار را کرد و به نام من تمام شد. من در سبزوار بودم و زندگی خودم را داشتم. ناگهان به تهران منتقل شدم و این برایم ناراحتی داشت. تا اینکه سرانجام این منزل را خریدم و پس از ساخت و مستقر شدن در آن بود که ارتباطم با برخی دیگر وصل شد و کم کم در برنامه شبهای شعر شرکت کردم.
سبزواری ادامه داد: در سالهای پیش از انقلاب از حکومت خیلی خیلی متنفر شده بودم و آرزو داشتم که حرکتی رخ دهد. در موقع پیروزی انقلاب اسلامی سرودهای انقلابی بیشتر برای من بود، شاعران دیگر چیزی نداشتند و تنها کار من بود که برجستگی داشت. این به خاطر گذشته من بود، خانواده من همه شاعر بودند؛ پدربزرگم، پدرم و دیگران.
شاعر مجموعه «سرود درد» ادامه داد: پدر من چشمش را در مشهد عمل کرد و نابینا شد، پس از آن در شاعری معلم من پدربزرگم بود. او متوجه شده بود که من استعدادی دارم. قبل از آن و پیش از اینکه به مدرسه بروم مادرم هم به نوعی برای ما کتابخوانی میکرد. او جلسات هفتگی داشت و به عدهای از اعضای خانواده درس میداد و برایشان کتاب میخواند.
سبزواری ادامه داد: اولین شعرم را برای معلمانم گفتم. قبل از آن هر گاه در کوچه و خیابان دعوا میشد و کتک میخوردم، به خانه که میآمدم برای آنها که کتکم زده بود با هجو شعر میگفتم. مادرم هم وقتی پدرم نابینا شده بود شبها برای او کتاب میخواند و این اشعار که خوانده میشد در من حسی ایجاد میشد و همین موضوع به من کمک میکرد که استعدادم را باور کنم.
چهره ماندگار کشور در حوزه شعر در ادامه به موضوع ادبیات در ایران اشاره کرد و گفت: ادبیات در عصر ما افول داشته است نه پیشرفت. با وجود همه امکاناتی که الان برای ما و جود دارد ما به این وضعیت دچار شدهایم. ادبیات موضوعی است که با فرهنگ مردم سر و کار داد اما در دوران معاصر ما هیچ زمینهای برای رشد آن فراهم نبوده است و شاعر به معنای حقیقی پدید نیامده است.
وی ادامه داد: پیش از اینها در هر دورهای که در حکومت ما برای مردم مشکلی ایجاد میشد، فردوسیها و سعدیها به وجود میآمدند یعنی هنرمندان به تقاضای زمان برای مردم شعر میگفتند اما این روزها کار شعر بیارزش شدهاست. عدهای بیسواد کار فرهنگی به دستشان افتاده و حضرات مسئول هم کار را ول کردهاند و هیچ کاری از پیش نمیرود.
سبزواری افزود: این روزها نه انگیزهای در ادبیات باقی مانده و نه علاقهای. تنها زمانی که شخصیتهایی که خود علاقه به ادبیات دارند در راس امور قرار میگیرند ما شاهد روشنایی در ادبیات هستیم. البته زندگی و مشکلات امروز آن در چند سال قبل وجود نداشت. این روزها مردم بیشتر وقتشان را برای کسب لقمهای نان به این سو و آن سو میدوند و فراغت ادبیات را ندارند.
وی همچنین گفت: حکومت باید پیشگام تشویق شعرا در چنین فضایی باشد که متاسفانه نیست و یا اگر هست من نمیدانم. علت این موضوع هم این است که احساس نیاز نمیشود و لذا جوان هم در سر دوراهی میماند و نمیداند که باید چه کار کند.
سبزواری افزود: مردم ما معتقدند که معصومین همیشه مورد عنایت ملت ایران بودهاند. ما ایرانی ها خیلی زود رسول اکرم(ص) را شناختیم و او را تکریم کردیم و به او ایمان آوردیم اما اعراب با اینکه پیامبر از تیره آنها بود او را آزار دادند و فرزندانش را کشتند. این به معنی آن است که در درون مردم ما چیزی وجود دارد که در در درون اعراب نیست و هر کسی که حرف و خوی پسندیدهای دارد نزد ما محترم است و در همین راستا آثار هنری ما نیز در وصف پیامبر و ائمه(ع) بیش از هر زبان و ملت دیگری است.
وی ادامه داد: جدای از این، ادبیاتی که در آن رستم و اسفندیار خلق شده باشد در هیچ کجای جهان وجود ندارد. ما در جهان از حیث زبان و تفکر بر همگی پیشی داشتهایم و خواهیم داشت.
سبزواری همچنین به شعار خود در حوزه دفاع مقدس نیز اشاره کرد و گفت: در آن دوران هر ایرانی هر آنچه در چنته داشت در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم انقلاب کرد. این جریان هم با کمک مردم بود که شکل گرفت، یکی با جان خود و یکی با مال خود آن را هدایت کرد. من هم به اقتضا زمانه در آن ایام برای شهدای سرزمینم شعر سرودم که امیدوارم در درون ملت زنده بماند که مانده است.
سبزواری با اشاره به اینکه تنها شاعری است که بر کتاب مجموعه شعر وی مقام معظم رهبری مقدمه نوشته است، گفت: برخی بیمهریها در طول زندگی ام را نمیتوانم فراموش کنم. یادم هست در سالهای پس از انقلاب در بستر بیماری بودم که عدهای به سراغ من آمدند از من شعر برای انتشار در کتابی به نام خودم خواستند. من بیمار بودم و دفتر شعر را به آنها سپردم. بعدها در چاپخانه فردی که می شناسم و نمیخواهم اسمش را بیاورم از روی حسد اشعارم را با چیزهای دیگری عوض کرد و کتابی به نام من منتشر شد که اشک من را در آورد و 400 مجلدش هم به دست نمایندگان مجلس رسید. هنوز هم نمیفهمم این همه بیشرمی و بیحیایی به خاطر دنیا را چطور میشود توجیه کرد.
وی افزود: ما در کشوری زندگی میکنیم که شاعری از بزرگترین سرمایههای آن خواهد بود. هیچ ملتی در دنیا چنین قدرتی را ندادر. شعر عرب را که ببینید زبان غلیظی دارد که منجر به خلق اثر مانند شعر ما نمیشود زبانهای دیگر نیز همگی به همین شکل هستند. در دنیا تنها ملتی که بتواند بگوید ادبیات دارد ما هستیم و این میراث باید حفظ شود.
شاعر مجموعه «سرود سپیده» ادامه داد: من برای خودم از دنیا چیزی نمیخواهم اما تقاضا دارم دولت کمک کند تا جوانان سرمایههای شعری خود را حفظ کنند و به دنبال شعر غرب نروند. شعر باید موزون و مقفا باشد و نه چیز دیگری. باید به آنها هشدار داد تا به دنبال تفکر غرب نرویم. اگر این اتفاق رخ داد به جای آنکه ملت ما به راه غرب و راه اشتباه برود به راه انسانیت حرکت میکند وآنگاه این ملت را میشود نگاه داشت.
نظر شما