به گزارش خبرگزاری مهر، این بخشی از مطلب گزارش سفر «او ته جین» به ایران است که در روزنامه پرتیراژ و معتبر کره جنوبی (چوسان ایلبو) منتشر شده و این گردشگر در آن درباره تجربه و احساسش از سفر به ایران سخن گفته است.
او حدود دو هفته پیش همراه هیأت گردشگری این کشور در راستای حضور در تور آشناسازی برگزار شده از سوی دفتر توسعه گردشگری، بازاریابی و تبلیغات معاونت گردشگری به ایران سفر کرد تا با جاذبههای کشور ما آشنا شود.
او در این مطلب نوشته است: «دو هفته پیش همراه با همسفرانم به ایران رفتم. برای بیمهی مسافرتی باجههای مختلفی را چک کردم؛ ولی شرکتهای بیمه از بیمه کردن من سر باز زدند، یکی از همسفرانم با یک شرکت بیمه تماس گرفته بود و آنها 30هزار «ون» درخواست کرده بودند، در صورتی که بیمهی مسافرتی زیر 10هزار «ون» است. سرانجام از طریق یکی از دوستان همسفرم موفق شدیم، در جایی خود را بیمهی مسافرتی کنیم که هزینهی آن 13هزار «ون» شد. این نخستینباری بود که خود را بیمهی مسافرتی میکردم.
اطلاعاتی که از ایران داشتیم کاملا محدود بود، مثلا اینکه در زمان ورود به ایران باید کامپیوتر و دوربین خود را گزارش کنید، اگر نه آن را ضبط میکنند. هرجا نمیشود عکس گرفت و در صورتی که از جاهای دیگر بهجز محلهای گردشگری عکس گرفته شود، بازداشت میشوید. حتا خارجیان باید طبق قوانین ایران حجاب خود را رعایت کنند، آقایان نیز نمیتوانند لباس آستین کوتاه یا شلوار کوتاه بپوشند یا اینکه اگر اینطور لباس بپوشند، پلیس شما را جلب میکند و از اینجور چیزها.
سال 1979 با پیروزی انقلاب اسلامی حکومت پهلوی دگرگون شد و ایران مورد تحریم جوامع غربی قرار گرفت و این تحریمها بیشتر از 30 سال است که ادامه دارد و بهخاطر توسعهی مسائل هسته ای، اتحادیه اروپا نیز واردات نفت خام ایران را ممنوع کرده است.
حرفی را که درباره ایرانیها شنیده بودم مبنی بر اینکه بسیار سرد هستند، در فرودگاه برعکس آن ثابت شد. در فرودگاه همسفر خانم من، روسری خود را به سر کرد؛ ولی یکی از آنها روسری نداشت و بدون روسری مانده بود. خانمهای ایرانی که از هواپیما پیاده شده بودند، وقتی این وضعیت را دیدند همه به سمت ما آمدند و از کیف خود روسریهایی را که همراه داشتند، به این خانم کرهیی دادند تا استفاده کند. یکی از این خانمهای ایرانی روسری اضافی خود را از کیفش خارج کرد و به این خانم کرهیی داد و گفت که این هدیهای از طرف من به شماست.
در زمان ورود حتی از ما سؤال هم نشد و چمدان ما از زیر دستگاه عبور کرد و ما بهراحتی از بازرسی و گمرک گذشتیم. همسفران من در فرودگاه عکس گرفتند و هیچ کسی چیزی هم به آنها نگفت.
در فرودگاه به خانمی گفتم که آیا میشود با شما عکس گرفت و ایشان هم بدون مخالفت، با من عکس گرفت. ایرانیها ما را که تعدادمان زیاد بود و در حال عکس گرفتن بودیم، نگاه میکردند.
بعد از اینکه از محل تاریخی «پرسپولیس» که قدمت آن به 2500 سال میرسد، بازدید کردیم، در قسمتی نشستیم و هندوانه خوردیم. زنان چادر به سری که در آنجا بودند، داشتند گردن بچهی خود را مرطوب میکردند، همسفران من با نگاه کردن به آن بچههای زیبا به ترتیب دوربینهای خود را خارج و شروع به عکس گرفتن کردند. زنان که از توجه خارجیان به بچههای خود خشنود بودند، با ما عکس گرفتند و هندوانه خوردند. همه با هم در مقابل دوربین برای ما دست تکان میدادند.
مردم دیگر نیز با لبخند برای ما دست تکان میدادند. اصلا فکر نمیکردم در ایران با چنین صحنههایی مواجه شوم و قبل از اینکه به ایران بیایم تصور چنین چیزهایی برایم مشکل بود.
اینبار به اصفهان، نصف جهان رفتیم، با آن باغهای بزرگ و زیبا. مردم در میان سبزهها نشسته و مشغول استراحت بودند. زمانی که از یک دختر خانم نوجوان در حال عکس گرفتن بودیم، او به انگلیسی گفت: چای بنوشید و در این میان به معرفی خانوادهی خود که شامل پدربزرگ، مادربزرگ، مادر، خاله و دایی بود، پرداخت. او گفت: چون پدرش در سوپرمارکت کار میکند، نتوانسته است به آنها ملحق شود. او با چای و تخم کدو از ما پذیرایی کرد. نام این دختربچه، فاطمه بود و گفت: از خانوادهی طبقهی متوسط هستیم و با خانواده و فامیل خود خوش میگذرانیم و خیلی دوست دارم برای تحصیل به دانشگاه بروم؛ ولی باید ببینم چه میشود؟ این دختر خانم گفت که ایرانیها خیلی مهماندوست هستند و از صحبت و مصاحبت با مهمان لذت میبرند.
«او ته جین» در ادامهی این مطلب نوشته است: «در طی مسافرت، ایرانیها همیشه اول سلام میکردند و میپرسیدند؛ چینی یا ژاپنی و ما در جواب میگفتیم کرهیی هستیم و جوانان بلافاصله به انگلیسی میگفتند «Hi» سلام. در بین راه، مردم با ما سلام و احوالپرسی میکردند و برای ما دست تکان میدادند و با زبان انگلیسی از ما سؤالاتی میکردند و زمانی که از آنها عکس میگرفتیم، آنها از ما تشکر میکردند، حتا کسانی که احساس غریبی میکردند، با یک سلام ما، از این رو به آن رو میشدند و سلام و احوالپرسی میکردند.
در ایران آدم اخمو پیدا نمیشود، همه خوشرو و مثبت بودند و اعتماد به نفس داشتند، صورت و ظاهر شاد آنها در قلب من باقی میماند و یاد آنها همیشه در قلب و ذهن من باقی خواهد ماند.
با سفر به ایران متوجه شدم که تمام اخباری که قبلا دربارهی ایران میدانستم، اشتباه بود.
نظر شما