به گزارش خبرنگار مهر، پروفسور سید حسین نصر متأله، فیلسوف و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن است. معرفت و امر قدسی، سه حکیم مسلمان (ابن سینا، ابن عربی و سهروردی) و سنت عقلانی اسلامی در ایران از جمله آثار او به شمار میروند. در خصوص حقانیت دینی از دیدگاه سنتگرایان که او از نمایندگان اصلی آن در حال حاضر به شمار میرود گفتگویی را گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر با این فیلسوف معاصر انجام داده که بخش دوم آن از نظر میگذرد.
گروه دین و اندیشه: شما به یک تعبیر حقانیت دینی را با شرایط اجتماعی فرد مرتبط می کنید و معتقدید که حقانیت یک دین در زمانی قابل طرح است که برای نمونه فرد در یک محیط سنتی زندگی کند و از درک و لمس حقیقت ادیان دیگر محروم باشد. همچنین معتقد هستید که زندگی در یک مکانی که امکان درک و لمس حقیقت ادیان دیگر وجود دارد باعث میشود که یا همه ادیان را پذیرفت یا اصلاً دینی را نپذیرفت. بر این اساس چگونه میتوان حقانیتی برای دینی قائل شد؟
البته خیلی خوب است که به گداها کمک کنیم و این موضوع در همه ادیان است. ولی قواعد و اصول قضایی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی شاخصه های هر دین است. دین یک مکتب کامل است و در هر مکتبی وسایل و روشهای مختلف و مناهج مختلف برای به ثمر رساندن آن طلبه و شاگرد وجود دارد.
همانگونه که دو مدرسه شبیه هم نیستند و دروس یکسانی در آن تدریس نمیشود ولی هر مکتب هدفش رساندن افراد به کمال علمی است و سعی دارند افراد را به مرحله ای برسانند که برای نمونه وارد دانشگاه شوند و بعد از فارغ التحصیلی وارد جامعه شوند.
نمیدانم با وجود اینکه این مسایل بارها از سوی بنده گفته شده و مصاحبههای گوناگون در مورد این موضوع انجام دادهام چرا این اندازه ابهام در مورد این موضوع وجود دارد. به ناچار باید به برخی از موضوعات بازگشت. متأسفانه شاید برخی افراد آنچه را که گفته شده به دقت مطالعه نمیکنند.
اگر کسی در دهات کاشان یا در یک دهکده کوچک در هند هیچ تماسی با ادیان دیگر نداشته باشد چنین فردی به حقانیت دینی اصلاً توجه ندارد. او اصلاً حقیقت ادیان دیگر را لمس نکرده است. ولی برای یک دانشجو که در دانشگاههایی چون هاروارد یا آکسفورد درس میخواند و با ادیان گوناگون مواجه می شود و با دانشجویانی از ادیان مسیحیت، یهودیت، بودا، اسلام و غیره مواجه می شود موضوع حقیقت ادیان قابل توجه است.
چنین دانشجوی غربی وقتی با چنین وضعی مواجه می شود یا از دین خود جدا می شود و کلیسا را رها می کند و ملحد می شود یا اینکه تصمیم می گیرد که برای نمونه برود هندوستان و ادیان شرقی را مطالعه کند. یا اینکه یک نوع جهان بینی را برای خود قبول می کند که احترام بر ادیان دیگر جزء آن باشد؛ این تنها راهی است که می تواند هم با خودش زندگی کند و هم وجدانش پاک باشد و هم متدین باقی بماند. در غیر این صورت ظاهراً نسبیت در دین ایجاد شده است. این در حالی است که در دین همیشه اطلاق وجود دارد و خداوند مطلق است. در هر دینی یک جنبه اطلاق وجود دارد. اگر انسان نسبیتی ایجاد کند تزلزلی میان رابطه فرد و مبدأ یعنی معبود و عابد ایجاد میشود و دین را سست میکند.
این تجربه را میان دانشجویان آمریکایی، اروپایی یا در ممالک اسلامی داشتهام. همچنین این تجربه را در میان دانشجویان ایرانی که به کشورهای غربی برای مطالعه میآمدند داشتهام. این دانشجویان میآمدند و تاریخ ادیان مطالعه می کردند و با جدیت تاریخ ادیان را مطالعه میکردند.
ولی همین رشته تاریخ ادیان در دانشگاه تهران خیلی جدی تدریس نمی شود. زمانی که من افتخار استادی دانشگاه تهران را داشتم در دانشکده الهیات درسی به این نام بود ولی خیلی جدی نبود. اما در جاهای دیگر این درس جدی گرفته می شود. وقتی دانشجویی به مطالعه ادیان مشغول می شود ممکن است بسیار هم متدین باشد چیزهایی را ممکن است مطالعه کند که او را تکان دهد. خیلی وقتها نیز فرد نمی داند چه کار کند.
وجود تساهل و تسامح در فرهنگ دینی ایران بدون انکار حقیقت
خوشبختانه در فرهنگ دینی ایران از قدیم یک جنبه خیلی عمیق تساهل و تسامح بدون انکار حقیقت بوده است. در هیچ گنجینهای و در هیچ تمدنی من ندیدهام به اندازه متون عرفانی زبان فارسی و عربی در این زمینه مطلب وجود داشته باشد. اشعار مولانا، اشعار حافظ، اشعار عراقی، اشعار ابن عربی به عربی در این خصوص حیرت آور هستند. این مسایل جزو فرهنگ ما بوده است.
از گذشته خیلی از اقلیتها در ایران با پیروان و اصحاب ادیان دیگر رابطه انسانی داشتند اگر چه رابطه فکری کم بود. برای نمونه در دوره قاجاریه رابطه فکری میان آنها کم بود. حتی در دوره پهلوی نیز این رابطه چندان زیاد نبود.
باید توجه داشت که برای نمونه دانشجویی که در آمریکا زندگی می کند با ادیان دیگر آشنایی پیدا میکند و با پیروان و اصحاب ادیان مختلف مواجه می شود. برای او که ادیان مختلف را پیش روی دارد باید موضوع انتخاب دین و حقانیت را برای خود حل کند.

دیدگاه بنده و دیگر سنتگرایان راهی است برای آنهایی که مواجه می شوند با ادیان دیگر به صورت اصیل و نمی توانند با حس حقیقت در وجود خودشان و با گول نزدن خودشان که بیانهای دیگر از حقیقت را نادیده بگیرند و در عین حال می خواهند اصالت دین خودشان را حفظ کنند.
بزرگترین خدمتی که مکتب سنتگرایی در این زمینه کرده این است که راهی باز کند تا هم انسان بتواند به طور مطلق به دین خودش مؤمن باشد در عین حال بتواند بدون اینکه به خودش دروغ بگوید ادیان دیگری که در دور او هستند را با دید حقیقت بنگرد و چنین نگاهی باعث ضعف نگاه او به دین خودش نباشد.
نظر شما