پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۲ اسفند ۱۳۸۳، ۹:۲۸

ياد پرستوها و قطعه اي از بهار ... ( 2 )

گردنبند ياد

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " ادبيات پايداري " در ايران همواره از قدمتي كهن برخوردار بوده است ، اما جلوه گري اين حوزه ي فرهنگي و ادبي در تاريخ معاصر ، بيشتر متاثر از جنگي هشت ساله است كه در مقطعي از سوي بيگانگان به مردم ما تحميل شد ، آنچه مي خوانيد نمونه اي از مجموعه آثاري است كه موضوع سپري شدن روزهاي پاياني سال و فرا رسيدن نوروز را با دو رويكرد " نثر " و " شعر " مد نظر قرار داده و با آن ارتباط مضموني برقرار كرده اند ، ضمن اين كه محور موضوعي اصلي تا پايان متن حفظ شده است .

از ايثار جان و تن ، تا ايثار واژه ، چقدر فاصله است ... ؟
نمي دانم !
تنها اين را مي دانم
كه تو ايثار جان كردي
و ما - سالياني است - ايثار واژه .
رزمنده ي ايثارگر !
ايثارگر رزمنده !

هنوز در لابلاي بادهاي بهار ، رويش سيز تو را به جست و جو مي نشينيم
و - هنوز - 
گردنبند يادت را بر ايوان سپهرآويخته
يادمان هست
كوران درد را
و هجوم روزهاي زرد را ، سرد را
كه با نفس هاي عاشورايي ات ؛ به كالبد لحظه ها دميدي و صبح آوردي ، صبح
نگاه كن !
روزهايمان - روزهاي زمستاني مان - به شوق شكفتن بهار ، چه شتابناك مي گذرد
و دمبدم
دست سبز و نحيف بهار را مي بينيم از پشت شيشه ي فصل ، كه عاشقانه ما را به سوي خود فرا مي خواند
شايد
بهار بر ارتفاع روزگار ايستاده است
و ما به سمت او فراخوانده مي شويم ... چه ضيافت سبزي !
و از اعماق ريشه دار فطرت ، صداي صبور تو مي آيد
كه از صبح جاودانه و بهار بيكرانه مي گويي
بهار شهادت ، چه ضيافت سرخي !
برادر ايثارگرم !
من نمي دانم كه امتزاج سبز و سرخ ، نويد كدام روز باراني را مي دهد ؛
اما اين را مي دانم
كه خون پاك تو ، همچنان راه را براي پرنده مي گشايد
و دستت - هرچند زخم ، در معركه ي عشق آن را بوسيده است -
هنوز كليد باغ است
و انگشت اشاره ات به سمت ماناترين بهار تجلي .
مي شناسيمت ... هرچند از مرور حماسه ات غفلت مي ورزيم ! 
کد خبر 164974

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha