در بخش های قبلی این نوشتار آمده بود که طلحه و زبیر با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرده بودند، سپس با دغل بازىهاى معاویه، از ایشان رویگردان شده و جنگ جمل را برپا کردند. در خطبه هشتم نهج البلاغه امام خطاب به زبیر می فرمایند: «باید دلیل روشنى اقامه کند.»
امام(ع) پس از بیعت مردم، نامهاى به معاویه نوشت و دستور بیعت او و اهل شام را صادر فرمود. معاویه به زبیر نامهاى نوشت که از مردم شام براى او و پس از او براى طلحه بیعت گرفته و باید سعى کنند حکومت بصره و کوفه را در اختیار بگیرند، طلحه و زبیر از امام(ع) تقاضاى حکومت بصره و کوفه را نمودند، اما امام در پاسخ فرمود: حکومت را به کسى می دهم که به دین و امانتش مطمئن باشم، اما درباره شما فکر مىکنم.
سپس امام(ع) با مغیره و ابن عباس در این مورد مشورت کرد، مغیره موافق و ابن عباس مخالف بود، امام گفته ابن عباس را پذیرفت، طلحه و زبیر پس از یأس از حکومت، اجازه انجام «عمره» را خواستند، اما امام یادآور شد که آنها تصمیم بر نقض بیعت دارند، آنها انکار این قصد را کردند و با قسم هاى خود بیعت را تجدید کردند، اما پس از بیرون رفتن از مدینه گفتند: بیعت ما اکراهى بوده است!
در ادامه خطبه امام می افزایند: «زبیر خیال مىکند که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل!، پس او اقرار به بیعت مى کند، ولى مدعى است که با قلب نبوده است، بنابراین بر او لازم است، بر این ادعا دلیل روشنى بیاورد و گرنه باید به بیعت خود باز گردد و به آن وفادار باشد.»
در خطبه نهم نهج البلاغه ازجمله سخنان دیگر امام(ع) است که در آن موقعیت خود و دشمنان را توصیف کرده است که گفته مىشود منظور مخالفان جنگ جمل هستند. آن حضرت(ع) می فرمایند: (طلحه و زبیر و پیروان آنها) در آغاز رعد و برقى نشان دادند اما پایانش چیزى جز سستى و ناتوانى نبود، ولى روش ما بعکس آنها بود، ما تا کارى انجام ندهیم رعد و برقى نداریم و تا نباریم سیلاب هاى خروشان به راه نمىاندازیم، برنامه ما عمل است نه سخن!
این سخن امام (ع) اشاره به این است که افراد ترسو و ناتوان همیشه از حربه ارعاب، تهدید و جنجال و سر و صدا استفاده مىکنند، اما مردان قوى و نیرومند و با حقیقت، همیشه آرام و ساکتند تا اینکه هنگام عمل ضربه خود را وارد سازند، این دو دسته به کف هاى پرجوش و خروش دریا و آب هاى آرام آن مىمانند.
امام علی(ع) در این سخنان روانشناسى ناکثین را به خوبى بیان فرمودند و شعارگرائى آنان را توضیح دادند و نسبت به شخص زبیر، که یکى از سران ناکثین بود و فکر مى کرد مى شود بیعت با امام على(ع) را شکست، حضرت امیرالمؤمنین على(ع) افشاگرانه فرمود: «یَزعُمُ اءَنَّهُ قَد بَایَعَ بِیَدِهِ، وَلَم یُبَایِع بِقَلبِهِ، فَقَد اء قَرَّ بِالبَیعَةِ، وَ ادَّعَى الوَلِیجَةَ. فَلیَاءتِ عَلَیهَا بِاءَمرٍ یُعرَفُ، وَ إ لاّ فَلیَدخُل فِیَما خَرَجَ مِنهُ: زبیر خیال مى کند که بیعتش تنها با دست بوده نه با دل!، پس او اقرار به بیعت مى کند، ولى مدعى است که با قلب نبوده است، بنابراین بر اولازم است، بر این ادعا دلیل روشنى بیاورد وگرنه باید به بیعت خود باز گردد و به آن وفادار باشد.»
امام على علیه السلام براى آگاهى مردم نسبت به ادعاهاى پوچ ناکثین، در سخنرانى هاى گوناگونى افشاگرانه علل انحراف آنان را توضیح دادند و بهانه هاى دروغین طلحه و زبیر را پاسخ فرمودند و سوابق تاریخى آنان و شرکتشان را در قتل خلیفه سوم و تلاش آنها را در روز بیعت یک یک برشمردند، زیرا ناکثین شهر بصره را در اختیار گرفته بودند و شورش کردند و بنابراین امت اسلامى باید با بصیرت و آگاهى به جنگ آنان برود که آغاز نبرد در جبهه داخلى بود.
امام على(ع) در یک سخنرانى افشاگرانه ابتدا مردم را نسبت به اخبار سیاسى کشور توجیه کردند و سپس ادعاهاى باطل ناکثین را جواب دادند، و فرمودند: «اءَلاَ وَإِنَّ الشَّیطَانَ قَد ذَمَّرَ حِزبَهُ، وَاستَجلَبَ جَلَبَهُ، لِیَعُودَ الجَورُ إ لَى اءَوطَانِهِ، وَیَرجِعُ البَاطِلُ إِلى نِصَابِهِ. وَاللّهِ مَا اءَنکَرُوا عَلَیَّ مُنکَرا، وَلاَ جَعَلُوا بَینِی وَبَینَهُم نَصِفا. وَإِنَّهُم لَیَطلُبُونَ حَقَّا هُم تَرَکُوهُ، وَدَما هُم سَفَکُوهُ: فَلَئِن کُنتُ شَرِیکَهُم فِیهِ فَإِنَّ لَهُم لَنَصِیبَهُم مِنهُ، وَلَئِن کَانُوا وَلُوهُ دُونى ، فَمَا التَّبِعَةُ إِلا عِندَهُم. وَإِنَّ اءَعظَمَ حُجَّتِهِم لَعَلَى اءَنفُسِهِم ، یَرتَضِعُونَ اءُمّا قَد فَطَمَت وَیُحیُونَ بِدعَةً قَد اءُمِیتَت. یا خَیبَةَ الدَّاعِى ! مَن دَعَا ! وَإِلاَمَ اءُجِیبَ ! وَإِنِّى لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللّهِ عَلَى هِم وَعِلمِهِ فِیهم»
ترجمه عبارت فوق عبارت است از: «آگاه باشید! شیطان حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است تا بار دیگر ستم را به جایش برگرداند، و باطل را به جایگاه نخستینش باز فرستد. به خدا سوگند آنها هیچ منکرى از من سراغ ندارند، انصاف را بین من و خود حاکم نساختند. آنها حقى را مطالبه مى کنند که خود آن را ترک گفته اند. انتقام خونى را مى خواهند که خود ریخته اند، اگر در ریختن این خون شریکشان بوده ام پس آنها نیز سهیمند و اگر تنها خودشان مرتکب شده اند کیفر مخصوص آنهاست. مهم ترین دلیل آنان به زیان خودشان تمام مى شود، از پستانى شیر مى خواهند که مدتهاست خشکیده، بدعتى را زنده مى کنند که زمانهاست از بین رفته، چه دعوت کننده اى!؟ و چه اجابت کنندگانى؟! من به کتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضیم.»
نظر شما