تکثر معنایی این پدیده، موجب پیچیدگی و ابهام در دریافت صحیح معانی و تعاریف آن و فهم دقیق نقش، جایگاه و کارویژه های آن شده است. جذابیت مسائل مطرح شده در داخل گفتمان و گستردگی دامنه و دایره جهان شمول کارکردی و معنایی آن، که رشتههای متنوع علوم انسانی و اجتماعی را در بر می گیرد، سبب شده که استقبال چشمگیری از آن صورت گیرد.
البته این استقبال، گاهی با خطاهای معنایی و آشفتگی هایی در نحوه استقبال از آن همراه بوده است. کاربردهای بی محابا از این واژه سبب گم شدن مفهوم اصلی گفتمان شده است.
گفتمان یا سخن در وسیع ترین و غیر فنی ترین مفهوم صرفاً به معنی کلام یا محاوره است. به لحاظ معنایی نیز میتوان اشاره داشت که گفتمان واژهای است که در گذشته و حال به مباحثات و نقد و نظرهای عالمانهای اطلاق میشد که در زمینههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی صورت میگرفت.
اصطلاح گفتمان از زمان افلاطون به بعد موضوع بحثهای فلسفی گوناگونی بوده است و اندیشمندان زیادی آن را در حوزه خطابه مد نظر قرار دادهاند. با این حال نبایستی از نظر دور داشت که این واژه بعد از دهه 1970 با ظهور مکتب ساختارگرایی بیشتر متداول شد و در اشکال و قالبهای مختلف سر برآورد، که از مهمترین آنها میتوان به شیوههای تحلیل گفتمانی به مثابه نوعی روش شناسی در علوم انسانی و اجتماعی اشاره داشت.
در زبان شناسی کاربردی نیز گفتمان با دیگر صورتهای زبانی تمایز دارد. به عنوان مثال میتوان این تفاوت را در مقایسه میان گفتمان و گرامر مشاهده کرد. در این رابطه، گرامر به قواعدی اشاره دارد که هر زبان برای تشکیل واحدهای نحوی نظیر بند و عبارت (phrase) و یا جمله(clause) و ... از آن قواعد استفاده می کند. در حالی که گفتمان به واحدهای وسیعتر زبانی نظیر پاراگرافها، مکالمات، گفتگوها، مصاحبهها، سخنرانیها و نظایر آن اشاره دارد؛ بنابراین گفتمان، توالی زبانی بزرگتر از جمله را در بر میگیرد.
باید توجه داشت که گفتمانها بر حسب مکان و زمان متفاوت هستند، زیرا که هر گفتمان از گفتار، کلام، نوشتار و جریانهای اجتماعی عصر خاص خود بر می خیزد. بنابراین در هر مکان و زمانی، می توان انتظار گفتمانهای مختلف را داشت. همچنین باید در نظر داشت که حوزههای گفتمانی نیز درون یک اجتماع متفاوت از همدیگر است. هر گفتمان به مسایل، موضوعات و اهداف معینی می پردازد و مفاهیم خاصی را در نظر میگیرد، در حالی که مفاهیم دیگری را کنار میگذارد.
گفتمان از دیدگاه میشل فوکو به طور خلاصه چنین تعریف میشود: " هر گاه بتوانیم میان موضوعات، اشیاء، انواع اظهارات و قضایا و مفاهیم نوعی قاعدهمندی و نظم و همبستگی برقرار کنیم، آنگاه میتوانیم بگوییم که با گفتمان سر و کار داریم".
نظر شما