به گزارش خبرنگار مهر، در سالهایی دور ساکنان یکی از محلههای جنوب غربی طهران، میدان قزوین، از مقابل مغازهای عبور میکردند که صاحب آن صاحبدلی جوانمرد از طایفه و تبار فتیان و عیاران قدیم بود. برخی او را با نام اوستا هادی، گروهی دیگر استاد ارجمند و جمعی دیگر با عنوان شاعر مخلص و باصفای شهر و ستایشگر پیامبر و امامان میشناختند. دکان، دکان قفل و کلیدسازی بود. مردی میانسال با چهرهای آرام و لبخندی متین در دکان سرگرم کار بود و لباس ساده پیشهوری به تن داشت.
آن پیشهور در آن مغازه قفلسازی از یک ویژگی ساده حرفه خویش - این که یک قفل چند کلید دارد - بهرهای شاعرانه برده و از این ویژگی معمول در این حرفه ساده، حکمتی عظیم و معرفتی عمیق برگرفته بود که به مشتریان و رهگذران میآموخت. آن نکته این بیت بود: به ناامیدی از این در مرو، امید اینجاست / فزونتر از عدد قفلها کلید اینجاست
این قفلساز عارف مسلک و عیار وارسته که شاعر بود و از میان مردم برخاسته بود، با همین مردم زندگی میکرد و «هادی پیشرفت» نام داشت و به «رنجی تهرانی» معروف بود. از زندگانی رنجی تهرانی شرح و تفصیلی در دست نیست. گویی زندگی او نیز مانند دیگر رهگذران کوی و برزن و مردم اعماق، در طول زمان در پس غبار فراموشی محو شده است. کیوان سمیعی در مقدمهای که خرداد ماه سال 1341 بر چاپ اول دیوان رنجی تهرانی نوشته، آورده است:
هادی رنجی به سال 1286 شمسی در تهران به دنیا آمد و چون به سن تمیز رسید، هنوز خواندن و نوشتن فارسی را فرا نگرفته بود که مجبور گردید صنعتی را پیشه خود سازد و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که متکفل معاش چند تن شد. گفتن شعر را از مرثیه و از دوازده سالگی شروع کرده بود و همین که اوزان صحیح و سقیم را از یکدیگر بازشناخت، به سرودن انواع نظم پرداخت و موقعی که سخنان خود را قابل عرضه بر انجمنهای ادبی دانست، در آنگونه محافل شرکت جست و نظم خود را در معرض نقادی سخنشناسان قرار داد.
در این کتاب ابتدا گزیدهای از غزلهای این شاعر میآید که بیشترین حجم را از بین فصول کتاب به خود اختصاص داده است. فصل بعدی کتاب مدایح و مراثی و پایانبخش کتاب هم بخش «سه رباعی» است.
غزل «لطف یزدان» از این کتاب را میخوانیم:
«تلاطم دریا» با 85 صفحه، شمارگان 3 هزار نسخه و قیمت هزار و 500 تومان منتشر شده است.
نظر شما