اینکه هر فرد بر چه اساس دست به انتخاب میزند و تصمیم گیری می کند در فهم "انتخاب عقلانی" آنها میسر است.
مفهوم انتخاب عقلانی اگر چه در برخی انتخابهای عقلانی دارای اشتراک لفظی است ولی نوع شاخصهایی که عقلانیت ابزاری، عقلانیت انتقادی، عقلانیت اخلاقی، عقلانیت ارتباطی و عقلانیت دینی برای انتخاب یک بدیل در اختیار قرار می دهند گوناگون و متفاوت است.
عقلانیت اخلاقی
نوع دیگر عقلانیت، عقلانیت اخلاقی به شمار میرود. عقلانیت اخلاقی با منطق تناسب ملازمت دارد و معطوف به تشخیص و تعیین تکلیف و اتخاذ تصمیم و اقدام متناسب با آن است.
عقلانیت اخلاقی به معنای ادای بهینه تکلیف از طریق تصمیمات مقتضی و به کارگیری ابزارهای مناسب است. اگر چه عمل به تکلیف در قالب عقلانیت اخلاقی لزوما با عقلانیت ابزاری و منطق نتیجه، تنافی و تعارض ندارد و در بسیاری از مواقع این دو بر هم منطبق و سازگار هستند، با این حال در برخی مواقع بین رفتارها و کنشهای مبتنی بر عقلانیت اخلاقی و عقلانیت ابزاری تزاحم پیش میآید.
در این شرایط بر پایه عقلانیت اخلاقی عمل به تکلیف بر کنش معطوف به نتیجه، ارجحیت و اولویت مییابد.
عقلانیت انتقادی
شکل دیگری از عقلانیت، عقلانیت انتقادی نام دارد. عقلانیت انتقادی به معنای تامل و تفکر انتقادی جهت ایجاد تغییر و تحول و رسیدن به رهایی است. این نوع عقلانیت از علاقه انسان به رهایی نشات میگیرد که خود از تمایل او به تفکر و تامل درباره مسلمات و مفروضات ذهنی ناشی میشود.
این نوع علاقه، انسان را بر آن میدارد تا خود را از محدودیتها، قید و بندها و فشارهای ناشی از عوامل انسانی و محیط اجتماعی رها سازد.
لازمه رهایی هم به کار گیری عقل انتقادی یا عقلانیت استعلایی است، عقلانیتی که برای تعریف در طبیعت و حتی تفاهم نیست بلکه به منظور نقد و تغییر وضع و نظم موجود جهت رسیدن به نظم و شرایط مطلوب به کار میرود؛ وضعیتی که در آن انسان با تامل و تفکر به خودآگاهی، خود فهمی، تعالی، سعادت و شرایط اخلاقی متعالی و رهایی دست مییابد.
عقلانیت ارتباطی
نوع دیگری از عقلانیت موسوم به عقلانیت ارتباطی است. عقلانیت ارتباطی به معنای درک و فهم چگونگی برقراری ارتباط با دیگران و ایجاد تفاهم است. این نوع عقلانیت از علایق ناشی از علایق ارتباطی انسان و بازیگران اجتماعی، معطوف به تفاهم، مفاهمه و مبادله بینا ذهنی بوده و برای فهمیدن است، نه کنترل و تسلط بر دیگران.
این گونه علایق در زبان به صورت کنش کلامی متقابل یا کنش ارتباطی تجلی مییابند؛ هدف آن هم تحقق و توسعه فهم متقابل یا بینا ذهنی است که کنش ارتباطی بر پایه آن شکل میگیرد.
از اینرو عقلانیت ارتباطی معلول و محصول مناسبات اجتماعی و تعامل بینا ذهنی است. در چهارچوب عقلانیت ارتباطی، کنشهای معطوف به تفاهم بر کنشهای معطوف به کنترل و استفاده ابزاری از افراد و اشیاء اولویت و ارجحیت دارند.
هابرماس سه نوع علایق و عقلانیت را بر میشمرد که دغدغههای مختلفی دارند. وی معتقد است که علایق فنی و علمی عقلانیت شناختی را موجب میشود و ابزاری برای کنترل است.
نوع دیگر علایق از نظر هابرماس علایق عملی است که دغدغه درک دارد و در هرمنوتیک متجلی است. نوع سوم علایق، علایق رهایی بخش هستند که بنیان نظریه انتقادی را تشکیل میدهد و دغدغه رهایی انسان را از ساختارهای سلطه دارد.
نکته در این میان، وجود متخصصانی در هر یک از این سه گانههاست که در این شیوههای خاص از دیگران منطقیترند. به نظر هابرماس، در نتیجه این پروسه فاصله میان فرهنگ و کارشناسان و متخصصان با فرهنگ تودهای افزایش مییابد و آنچه از طریق رفتار تخصصی به فرهنگ افزوده میشود، بلافاصله و به ضرورت به شکل عمل هدفمند و رویههای روزمره در نمیآید.
به این ترتیب نظرات متخصصان در هر یک از حوزههای سه گانه عقلانیت، سریعا ذاتی و درونی فرهنگ عامه نمیشود و در چشم انداز بیرونی جهان، با تفکیک این سه حوزه که از مدرنیته آغاز شده، دارای فرهنگی عقب ماندهتر و بی خاصیتتر میشود.
عقلانیت دینی
مبحث عقلگرایی دینی در تاریخ اندیشه، پیشینهای بس طولانی دارد؛ کلام و نیز فلسفه اسلامی دو نمونه بارز این گرایش است. اندیشمندان اسلامی در این باب از دیگران گوی سبقت ربودند و در این راه بسی اندیشه سوختند و قلم زدند. دفاع عقلانی از دین امروزه از مباحث خرد سوز فیلسوفان دین به شمار میآید.
در قرآن کریم الفاظی که ناظر به انواع ادراکات است فراوان بوده، از مرز بیستتعبیر میگذرد؛ تعبیراتی از قبیل: عقل، فکر، یقین، لب، حکمت، تدبر، خبره، شهادت، ظن، حسبان، شعور، نظر، ذکر، عرفان، فهم، فقه، درایه، رأی، زعم، حفظ، علم وبصیرت.
هر یک در این واژهها معنا و استعمال خاصی دارد. برخی از آنها در مورد ذات حقسبحانه به کار نمیروند؛ زیرا به نحوی با ماده سر و کار دارند. ولی بعضی دیگر نظیر واژههای علم یا خبره، بر ذات واجب نیز اطلاق شدهاند؛ زیرا در ذات معانی آنها نقصی وجود ندارد: « والله بکل شیءٍ علیم»[نساء 75]،« والله بما تعملون خبیر»[بقره 234].
علاوه بر این، قرآن به گونهها و اسالیب متعدد و متنوعی انسان را به تعقل، تدبر و تفکر دعوت کرده است: « هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون» [زمر 9]. قرآن انسانهایی را که با تأمل و تفکر به نظریات و آرای مختلف گوش فرا داده، بهترین آنها را انتخاب میکنند، هدایت یافته و صاحب عقل ناب و خالص میداند: « فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب»[زمر 18]
نظر شما