پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۱۳:۱۲

گفتگوی تفضیلی مهر/

امام حسن (ع) نخستین هدیه الهی به بیت عصمت/ علل و اسرار صلح امام حسن

امام حسن (ع) نخستین هدیه الهی به بیت عصمت/ علل و اسرار صلح امام حسن

یزد - خبرگزاری مهر: در نیمه دوم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری اولین هدیه الهی به بیت عصمت عطا شد و حضرت علی (ع) و فاطمه (س) نخستین گل خوشبوی گلستان ولایت و امامت را استشمام کردند و خداوند نام این هدیه و عطیه را حسن نهاد.

به گزارش خبرنگار مهر، امام حسن (ع)، امام بزرگواری که شخصیت و سیره اخلاقی و عملیش، مسمای اسم وی شد و زوایای مهم زندگیش درهای معرفت و بصیرت و نیز تعبد به مقام ولایت را گشود.

در این گزارش به مناسبت میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع)، گفتگویی با حجت الاسلام سید ابراهیم حسینی، امام جمعه ابرکوه و کارشناس مسائل مذهبی انجام شده که محور این بحث صلح امام حسن (ع) و زوایای مختلف حکومت ایشان است.

بنابر اعتقاد مذهبی ما شیعیان، امامت و ولایت درمکتب اهل بیت (ع) انتخابی از ناحیه بشر نیست بلکه انتصابی از ناحیه خداست و رسول خدا (ص) بارها ماموریت خود را معرفی دوازده امام به ویژه امام علی (ع) که منصوب از جانب خداست، انجام داد با این وجود چرا امامان در قبال دسیسه ها و عوامل فتنه و انحراف از حق خود کناره گیری می کردند مثلاً امیر المومنین (ع) 25 سال سکوت و خانه نشینی را در پیش می گیرند و امام حسن (ع) صلح با معاویه را؟

هدف غائی الهی در ارسال رسل و نزول کتب، اعتلای جامعه بشری در عرصه های فکری - فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی است و این مهم با فاکتور حق محوری صورت می گیرد.

اگر در پی آنیم که "کَلَمَهُ اَلله هِیَ العُلیا" باشد چون کلمه الله میزان حق است و حق محوری رمز اعتلای جامعه، اما سرانجام جامعه باید پذیرای حق و اعتلای آن باشد اما اگر جامعه دچار رکود و وهن و انحراف و سرانجام سقوط از بلندای حق شد، این معلول بی بصیرتی و ظاهر بینی و سادگی و بی فرهنگی اوست.

ائمه اطهار (ع) با چنین جوامعی روبرو بودند، مردمی که فقط می خواستند زندگی کنند، برایشان حاکمیت حق یا ترک تازی باطل فرقی نداشت، بلکه در مقابل ظلم و ستم قدرت باطل، متظلم و تسلیم بودند.

با این حال وقتی دسیسه فتنه کارساز می شود و ورق برمی گردد و نظام و قدرت به دست نااهلان می افتد و مردم هم بر این تحریف و در حقیقت سقوط ایده الهی و نبوی همراهی کرده و پشت به علی (به عنوان ملاک حق، به تعبیر رسول خدا (ص)) و رو به باطل می کنند، دیگر علی (ع) هم وظیفه قیام برای احقاق خود را برای خود نمی بیند . بلکه قیام را عامل سقوط بنیان دین دانسته و از آن طرف نظر می کند و سکوت مظلومانه را ترجیح می دهد.

بنابراین شرط اول حاکمیت دینی، اقبال عمومی مردم است که با جان و دل با رهبر خود میثاق بندند وگرنه گرچه شأن امامت و خلافت، حکومت است اما بدون همراهی مردم، تکلیف ساقط می شود.

در این زمینه در مورد صلح امام حسن مجتبی (ع) چه نظری دارید زیرا ایشان حکومت را در اختیار داشتند و مردم با ایشان بیعت کرده بودند. پس به قول شما اقبال عمومی وجود داشت ولی امام حسن(ع) صلح کردند و حکومت را به معاویه واگذار کردند.

بیعت مردم عراق و کوفه لایه روئین حکومت ظاهری امام حسن (ع) است اما نظام حکومتی امام حسن (ع) در عراق لایه های زیرین پرخطری وجود داشت که آنها مولفه های صلح امام حسن (ع) بود. کوفه و به تبع آن عراق، مردمی داشت که در زمان حضرت علی (ع) به استناد کلام آقا امیر المونین (ع) در نهج البلاغه او را سخت رنجیده و آزرده خاطر کردند و حضرت از مردمی که به عنوان یارانش هم بودند، گلایه مند و ناراضی بودند.

در زمان امام حسن (ع) وضعیت بدتر از زمان علی (ع) و در زمان امام حسین (ع) آنگونه تسلیم قدرت باطل شده بودند که به روی میهمان خود (امام حسین (ع)) شمشیر کشیدند.

لایه ظاهر حکومت امام حسن (ع) جمعیتی بود که همراه او در مسجد بودند اما عملاً سپاهیان نافرمانی از حضرت داشتند، به خلافت حکومت شام که با مدیریت شیطانی بنی امیه، مردم شستشوی مغزی شده و علیه علی و آل علی یکپارچه بودند! و این سپاه جرار، خواستار حفظ سایه شوم حکومت معاویه بر سرشان بودند و او را امیر فاتح مسلمین و میزان برای اسلام و کفر میدانستند! اما سپاه کوفه و عراق، نه فقط نظم و تشکلی نداشتند، بلکه برای جرأت و جسارت علیه زود تشکل می یافتند زیرا به ظاهر در سپاه امام حسن(ع) بودند امام به وقت حساس تحت امر فرماندهی کل قوا خارج می شدند و به سلیقه خود عمل می کردند و بدتر آن اینکه در لایه های زیرین، طیف خوارج بودند که خروجی مواضعشان، زدن تیشه به ریشه دین بود لذا عملاً علیه امام بودند.

گرچه در لشکر امام بودند و با معاویه نبودند اما خروجی حضور عملی آنان، ریختن آب به آسیاب دشمن بود. این لایه اگر کنار می کشیدند، مردم هم با آنان همسوئی داشتند و در حقیقت امام حسن (ع) را سپر اهداف خود کرده بودند، چنانچه قطب راوندی از حارث همدانی نقل کرده که امام حسن (ع) و یاران نزدیکش مانند حجر ابن عدی و قیس ابن سعد انصاری، مردم را به بسیج عمومی در اردوگاه سپاه فرا می خواندند، اما عده کمی پاسخ داده و عموماً رغبتی نشان نمی دادند.

با این توضیح، صلح امام حسن(ع) که عملاً واگذاری حکومت به معاویه بود، چه مبنایی می تواند داشته باشد؟

پاسخ: پاسخ را قبلاً اشاره کردم که عدم همراهی مردم و عزم ملی در حمایت از امام حسن از یک سو و احساس خطر کردن امام از لایه های زیرین (خوارج بی دین) از سوی دیگر است.

اما بهتر است پاسخ شما را از زبان خود امام حسن (ع) بشنویم که فرمود:" لَو وَجَدتُ اَعواناً – ما سَلَمتُ لَهُ الاَمر – لِاَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلی بَنی اُمَیَّه" اگر من یار فداکاری می داشتم حکومت را به معاویه واگذار نمی کردم زیرا حکومت بر بنی امیه حرام است.

در کتاب الخرائج و الجرائح جلد دو صحفه 574 – از قول امام حسن (ع) نقل کرده که فرمود: در شگفتم از این ملت که نه حیا دارد و نه هیچ مرتبه از مراتب دین را که با بی وفایی مرا مجبور به کنار آمدن با معاویه می کنند. هشدار میدهم که اگر من ناچار شوم که امر حکومت را به معاویه تسلیم نمایم، به خدا قسم هیچگاه برای شما در دولت بنی امیه فرجی نخواهد بود، به خدا قسم با بدترین عذاب و آزار با شما رفتار خواهند کرد به طوری که آرزو کنید ای کاش سپاهیان حبشی بر شما حکومت کنند.

به نظر شما دلیل سردی و عدم همراهی مردم چه بود و امام چگونه شد که حاضر به صلح شد؟

مردم عموماً به واسطه جنگهای پیاپی و دادن کشته ها و تحمل خسارتها، رغبتی به جنگ با لشکر شام نداشتند.

در مدت 40 سال پس از هجرت علاوه بر جنگهای زمان پیامبر و غزوات، جنگهای دوران خلفای ثلاث جنگ با رومیان و ایرانیان و سه جنگ تحمیلی در عصر خلافت حضرت علی (ع) مردم را خسته کرده بود و لذا وقتی امام حسن (ع) پیشنهاد معاویه را با بیان صلحنامه قرائت کرد، در توضیح نظر خود فرمود: "معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزت ما در آن است و نه مطابق با انصاف. اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند اما اگر زندگی دنیا را می طلبید خواسته شما را اجابت و رضایتتان را فراهم نمایم".

در اسدالفابه جلد دو صفحه 14 نوشته است که مردم در پاسخ به امام پاسخ دادند: "فناداه الناس من کل جانب – البقیه – البقیه". "ما خواستار زنده ماندن هستیم نه جنگ و مرگ" و بدینوسیله امام را مجبور به پذیرش صلح کردند. صلحی که اگر معاویه به مفاد پیمان نامه آن عمل کرده بود، به صلاح و اعتلای شیعه تمام می شد اما فریبکارانه مواد پیشنهادی صلح خود را امضاء کرد اما به وقت قدرت ناجوانمردانه صلح نامه را پاره کرد و زیر پا گذاشت.

کد خبر 1665105

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha