پای این سفره نشستم و یا رب یا رب کنان زمزمه ات کردم و تو ایزد منان، آهسته و آرام با ترنمی از مهربانی بی همتایت بر نیازهایم جاری شدی و من صدای لبیک تو را با همه وجود شنیدم.
در ماه میهمانی تو سرا پا نیایش شدم، سحرگاهان با دعای سحر بر بال فرشتگان تا آسمان تا حوالی حضورت پر زدم و آنجا بود، احساس قاصدک را فهمیدم وقتی شادمان در هوای بودندت می رقصد.
وقتی کنار تو آرام گرفتم با گل ها هم احساس شدم، آری من به راز گل باغچه خانه مان پی بردم که چرا هنگام سحر گلبرگ هایش پر می شوند از قطره های شبنم! خدایا سال بعد هم دعوتم می کنی... دعوتم می کنی به میهمانی ات به مهربانی ات به همه روزهای استجابت دعا! آخر تنها تو میدانی که با شنیدن هر " اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ " چگونه وجودم از تو لبریز می شد.
خدایا من تو را دیدم در همه لحظه های مناجاتم و چه زیبا بود نیایش هایم با تو هنگام سحر. پروردگارا من تو را در دل شبی که خود حیران آوای ملکوتی " اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ " بود یافتم و آنقدر در دل چشم به حضورت بستم تا که سپیده از دل شب دمید.
خداوندا، من تو را با همان کلمات حقی که آورده تو برای بندگانت است صدا زدم و از تو درخواست کردم به حق زیباترین مرتبه از زیبایىات و به حق نیکوترین مرتبه از جمالت و به حق برجستهترین مرتبه از جلالت و به حق بالاترین مرتبه از عظمتت و به حق همه مراتب عظمتت وبه حق گستردهترین مرتبه از رحمتت و به حق همه مراتب کلماتت، مرا به آن هنگامى که از تو درخواست مىکنم اجابت کنی...
من در میهمانی تو تولد دوباره را تجربه کردم، آن هنگام که شاهد برآمدن خود از خاکسترهای خویشتن شدم.ماه رمضان را پایانی نیست می دانم، آنچه نمی دانم این است که باز در هوای رمضان نفس خواهم کشید!
صدای ربنا و غروب خورشید چه تلفیق زیبایی بود و زیباتر انتظار شنیدن بانک الله اکبر و اینگونه یکی دیگر از روزهای میهمانی ات سپری می شد...
نمی دانم توشه ام از این میهمانی چه بوده! بخشش و استجابت دعاهایم و یا تحمل تشنگی و گرسنگی صرف! فقط می دانم دوست دارم به این عید لبخند بزنم و در دل امیدی دیگر بپروانم گه سال دیگر باز هم میهمان ماه خدا هستم.
...............
آسیه چهارباغی
نظر شما