به گزارش خبرنگار مهر، هنوز میشود فریادهای درد را از نگاه خسته تو شنید، امروز باید از تو نوشت، از مرد، و من فکر میکنم مرد چقدر با درد هم قافیه است، گرچه دردهای تو مثل دردهای مرم این زمانه نیست اما درد همان درد توست.
یادش بخیر چه روز باشکوهی بود روز آزادیات، روزی که بعد از سالها در بند بودن دوباره چشمانت عکس دخترت را قاب گرفت و تو از بوسههای مکرر بر گونههای کوچک او خسته نمیشدی، چه لحظه پر غروری بود آمدنت، آمده بودی با دلی که دیگر توان سنگ صبور بودن را نداشت و چشمانی که تاب ابری ماندن را در خود نمیدید.
اتوبوسهای بنز قدیمی چه هیبتی داشتند وقتی تو را و هم قطارانت را به آرزوی سالهای تنهایات میرساندند، و تو آنقدر خوشحال بودی که انگار یادت رفته بود انبوه بوسههای کابلهای خشن را بر استخوانهای پر غرورت.
حالا تو بگو چطور سالها به دور از تمام خواهش هایت نفس کشیدی؟ و ما چقدر زود فراموش میکنیم، ما که سادهایم، ما که عشق را ازران میخریم، جنگ را، فداکاری را، تن را، دین را، کشور را.
ما خریداران خوبی نیستیم، ما شاید الماس را به نرخ شیشه خریداریم. ما نمیفهمیم ثانیه حکم مرگ و آزادی را دارد، حکم بازگشت.... اما از تو بیش از این نمیتوان گفت، واژه هایم به قحطی خورده اند و انگار ذهنم در آئینه روح تو به فراموشی مبتلا شده است.
سلام بر تو و تنهایی سالهای اسارتت
سلام بر تو و لحظه های زجر آور در بند بودنت

قم - خبرگزاری مهر: امروز روز ورود آزادگان سر افراز به میهن اسلامی است، امروز باید از تو گفت، از تو و لحظه های زجر آور در بند بودنت، نمی دانم چطور باید واژه ها را کنار هم مرتب کرد تا خستگی سال های اسارتت را روی شانه های خود حس کنم.
نظر شما