مساله از خود بیگانگی به صورت گسترده و واضح در تعالیم ادیان آسمانی بیان شده است و این موضوع را مطرح کرده است و برای آن راه کارهای عملی ارائه کرده است. البته در مباحث علوم اجتماعی و انسانی نیز مفهوم از خود بیگانگی مورد بحث قرار گرفته است از جمله دانشمندانی که به این موضوع پرداخته اند هگل، فوئر باخ و مارکس را می توان نام برد.
آنها بر این باورند که انسان زمانی دچار از خود بیگانگی نخواهد شد که از دین به دور باشد یعنی دین را عامل از خود بیگانگی می دانند که دقیقا این نظرات نقطه مقابل تفکر ادیان آسمانی به خصوص دین اسلام در مورد مسئله از خود بیگانگی است.
اسلام و مسئله از خود بیگانگی:
در بینش اسلامی وجود انسان نشات گرفته از خداست و روح جاودانه انسان از خداوند تعالی نشات میگیرد ما از او هستیم و به سوی او باز می گردیم (انا لله و انا الیه راجعون) این آیه به وضوح رابطه روح انسان با خدا را معین می سازد.
کسی با ایمان به خدا تلاش به ساختن آخرت پسندیده را در این دنیا دارد زندگی واقعی و اصلی خود را در دنیای دیگر جستجو می کند. در واقع دین اسلام انسان را محدود به این جهان ندانسته و زندگی وی را در تامین نیازهای مادی و زودگذر خلاصه نکرده است و ابعاد روحی و معنوی انسان را در تعالیم آسمانی اش گنجانیده است.
گروهی که دین را عامل از خود بیگانگی می دانند انسان را در چارچوب نیازهای مادی و دنیوی خلاصه می کنند و موضوع از خود بیگانگی را تنها از نظر دنیوی بررسی کردهاند. با اعتقاد بر امور مادی صبحت از امری غیر مادی که هویت انسانی و ارزش های معنوی و ایده آل های انسانی است کرده اند که تناقض این طرز تفکر با موضوع از خود بیگانگی را نشان می دهد.
این تفکر ابعاد معنوی وجود انسان را در حد امور مادی تقلیل می دهند و مساله به شکل نادرست مورد برسی قرار می دهند که دلایل آنها برای علت از خود بیگانگی علتی بر خود بیگانگی است.
در قر آن مجید به مساله از خود بیگانگی بارها اشاره شده است. مفاهیمی از قبیل خود فروشی، خود فراموشی و خود زیانی اشاره کرده و در آیات شریف نیز آورده شده است. (مگر می شود انسان از خود غافل شود و خود را فراموش کند؟ یا که خود را بفروشد؟) و بارها به غفلت انسان از خود و توجه به غیر خدا را هشدار داده است و انسان را از پیروی از هوای نفس باز داشته است. در دین اسلام تنها راه نجات از خود بیگانگی، دین است. وقتی انسان به سوی خدا حرکت می کند و همه اهداف خود را در جهت تحقق رضای خدا می یابد هویت دیگران را هویت خود نمی پندارد. قرآن کریم در بیش از هزار سال پیش به این موضوع پرداخته است و این نشان از توجه اسلام به هویت انسانی و ارزش دهی به آن است.
آنان که دچار خود زیانی شدند پس آنان ایمان نمی آورند.
«قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم.» (زمر-15) بگو به راستی زیانکاران واقعی کسانی هستند که «خود» را باخته اند.
علامه طباطبایی(ره) در المیزان، توضیحات زیر را در تبیین این آیه کریمه ارائه نموده است:
«کلمه «خسر» و «خسران» هر دو به معنای از دست دادن سرمایه است، یا همه اش و یا بعضی از آن.»
«خسران نفس» به معنی آن است که آدمی نفس خود را در معرض هلاکت و بدبختی قرار دهد، به طوری که استعداد کمالش از بین برود و سعادت به کلی از او فوت شود.
بنابراین، خسران حقیقی آن است که انسان، «سرمایه انسانی» خویش را از دست بدهد و با آن بیگانه بشود. عالی ترین سرمایه انسان نیز چیزی جز اعتقاد به «توحید» نیست.
نظر شما