فرهنگ يا اقتصاد؟ برنامه ملي فرهنگي
افراد يا گروههايي كه تقدم امر فرهنگ بر اقتصاد را در ايران درك نميكنند، يا از فرهنگ و ماهيت انقلاب اسلامي بيخبرند و يا معمولا فرهنگ را در چارچوب نظام سرمايهداري معنا ميكنند. فرهنگ مهم تر از آن است كه در اولويت بنديها در كنار اقتصاد و سياست قرارگيرد. به يك معنا فرهنگ تمام انقلاب است و بايد با برنامهاي ملي و بزرگ در مدار توجه باشد و دراينميان، نيروي انساني يعني تيمهاي كارآزموده و مجرب در پيشبرد و ساماندهي امور فرهنگي كشور نقش اصلي را ايفا ميكنند.[i]
نگاهي از بالا؛ بازخواني مفهوم شايستهسالاري
وارد وزارتخانهاي ميشويم. در معاونت خاصي از آن وزارتخانه، آقاي معاون وزير فقط تا ديپلم درس خوانده ولي به وي معمولا دكتر گفته ميشود. نه اينكه وزير خود پروفسور باشد، او هم ليسانس دارد. وارد سازمان يا ارگاني ديگر ميشويم، رئيس سازمان از مدركي برخوردار است كه با آن الفباي مديريت را هم نميتواند درك كند چه برسد به مديريت نوين و مباني مديريت فرهنگي. وضعيت سازمان را بههمهچيز ميتوان تشبيه كرد مگر سازمان. هميشه براي سازمانهايي ازاينقبيل از عنوان هيات استفاده ميشود ولي نظم و حساب هيات كجا و اوضاع بسياري از اين سازمانها كجا؟ بالاخره هيات، ميانداري دارد و… . وارد روزنامه كثيرالانتشار ميشويم كه از شهرت بالايي برخوردار است. سردبير از نوشتن يك سرمقاله كوتاه عاجز است. بسياري از اعضاء تحريريه نيز مانند او گويي براي نخستينبار است كه با عناوين مطبوعاتي آشنا ميشوند. اينبار وارد يك دانشكده ميشويم. يك مربي بر دهها استاد پير رياست ميكند، پشتش محكم است و استادها او را زياده تحويل ميگيرند. خيليوقتها انسان خجالتزده ميشود، مخصوصا در زمان رفتن او به پشت تريبون و سخنراني وي براي دهها استاد و محققي كه سالها عمر خود را در راه علم و تحقيق صرف كردهاند. البته اگرهم توفيق شركت در سمينارها را پيدا نكند پيام مفصلي ميفرستد، همان پيامي كه معمولا معاونان و مشاورانش مينويسند و همانها نيز اين پيام را بايد در ابتداي سمينار به امضاء وي بخوانند.
بدونترديد، اين وضع در همه سازمانها وجود ندارد ولي همين ميزان نيز نگرانكننده است. اين سوال قابل طرح است كه آيا امور فرهنگي كشور توسط تعدادي افراد كم بضاعت طراحي و مديريت ميشود؟ پذيرفتن اين واقعيت خيلي دشوار است. دوباره بايد درباره مفهوم شايستهسالاري تامل كنيم. مگر در اين سالها شعار شايستهسالاري كم به گوشمان خوردهاست؟ پس واقعيت شايستهسالاري را در كجا بايد جست؟
معضل كوتولهها
مشكل كوتولهها كه با سرنوشت انقلاب بهراحتي بازي ميكنند، كم مشكلي نيست، مخصوصا در دستگاه فرهنگي كشور. كوتولهها از جهت كمِي زياد نيستند ولي بايد دانست كه از نظر آنها در كشور قحط الرجال است و لذا همهجا سروكله آنها پيدا ميشود. كوتولهها هواي هم را دارند، پست ها را به هم پاس ميدهند و ضعف هاي يكديگر را اگر بتوانند ميپوشانند. آنها غريبهها را در بين خود راه نميدهند، مخصوصا وقتي كه اين غريبه باهوش و ميزان معلومات و آگاهيهايش چندسروگردن از آنها بالاتر باشد و حاضر هم نباشند اصطلاحا زير بليط اين كوتولهها بروند. البته سوء تفاهم نشود، بسياري از كوتولهها در اين سالها تاحدودي و در موارد خاصّي زرنگ هم بودهاند. خيلي از آنها براي خود پرستيژ دست و پا كردهاند تا حرفي در ميان نباشد. بله، كتاب نوشتهاند و مفتخر به اخذ مدرك دكترا شدهاند؛ اما چگونه، خدا ميداند. فردي كه از صبح تا شب در يك مجموعه عريض و طويل كار ميكند، معلوم نيست چگونه كتاب نوشته و يا به دانشگاه رفته و دكترا گرفته است، بايد اين را جزو كرامات آقايان دانست. يك كوتوله لااقل براي دو يا سه جلسه دوساعته آنقدر حرفهاي دهانپركن ميداند كه مخاطب را مجذوب خود كند. قطعا اگر براي اولينبار او را ديده باشي، تصور ميكني آسمان دهان بازكرده و اين فرد متخصص را براي ما هديه فرستادهاست!
مهندسين بهجاي فلاسفه!
شايد عجيب به نظر برسد كه چرا طي بيست وهفتسال اخير، عمدتا فارغالتحصيلان رشتههاي فني، پزشكي و... عهدهدار مديريت مراكز فرهنگي كشور بودهاند. ميتوان اين را به حساب دلسوزي و شور انقلابي و مسئوليتپذيري آنها گذارد. طبيعي است همه ما در برابر امور فرهنگي كشور مسئوليم و نميتوانيم از مسئوليت هاي خطير فرهنگي شانه خالي كنيم و اين امر پزشك، مهندس و فيلسوف نميشناسد. ولي واقعا چرا در بسياري از پستهاي اصلي مربوط به امور فرهنگي كشور از اينهمه فارغالتحصيل رشتههاي علوم انساني در مقاطع عالي كمتر خبري شنيده ميشود؟
تعهد يا تخصص؟
بحث از تعهد و تخصص تكراري و كسلكننده است. بديهياست تعهد واقعي مانع از پذيرش و استمرار مديريتي ميشود كه تخصص در آن هيچ نقشي ندارد. اسلام در مذمت متديناني كه بدون برخورداري از مهارت و تخصص مبادرت به پذيرش مسئوليت ميكنند، سخنان فراواني دارد و سزاوارترين افراد براي پذيرش مسئوليت را تواناترين ميداند. از جمله امامعلي(ع) ميفرمايند: «ايهاالناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامرالله» سزاوارترين فرد به امر مديريت كسي است كه در اجراي امور تواناترين و در فهم مسائل داناترين به فرمان خداوند باشد.[ii] در موقعيتهاي خاص، و در صورت فقدان متخصص، پذيرش مسئوليت از سوي متدين غيرمتخصص فقط با اين توجيه قابل قبول مينمايد كه برنامه روشن و زمانبندي شده اي براي كسب مهارت و تخصص لحاظ شده باشد يا تيم هاي تخصصي مناسبي مساعدت به وي را در انجام مسئوليت متقبل شوند.
مديريت علمي؛ علم ديني يا سكولار؟
وقتي سخن از مديريت علمي به ميان ميآيد، شائبه تسلط علم سكولار نگرانمان ميكند. طبعا سخن ما از مديريت علمي، مشروط به پايهگذاري علم ديني و منزويساختن علم سكولار است. اين امر ساده لوحانه است كه بتوان بدون بهره گيري از قواعد علمي، كشور را اداره كرد ولي كدام علم، پاسخ روشن است.
ملاحظه افراد يا مصحلت انقلاب؟
كدام مهمتر است؟ حفظ آبروي افراد ناتوان يا حراست از انقلاب. معمولا وقتي عدم شايستگي فردي در مسئوليتي خطير احراز ميشود، براي حفظ آبروي فرد يا از بيم جوسازي گروه يا جناحي خاص، آنقدر تسامح ميكنيم تا... .
نگاهي دوباره و از سر دقت به بيانات امام راحل(ره) در اينرابطه راهگشا است : « اگر به واسطه سوء مديريت و ضعف فكر و عمل شما به اسلام و مسلمين ضرري و خللي واقع شود و خود ميدانيد و به تصدي ادامه ميدهيد، مرتكب گناه عظيم و كبيره مهلكي شدهايد كه عذاب بزرگ دامنگيرتان خواهد شد. هريك در هر مقام احساس ضعف در خود ميكند، چه ضعف مديريت و چه ضعف اراده از مقاومت در راه هواهاي نفساني، بدون جوسازي، دلاورانه و با سرافرازي نزد صالحان از مقام خود استعفا كند كه اين عمل صالح و عبادت است.»[iii]
مسئله قحط الرجال
يادم ميآيد، يكبار گفتي، آقا كجاي كاري، ما ميان ماندن يك مشت طاغوتيِ غربزده... و تعدادي عنصر مسلمان و قابل اعتماد كه البته تخصص نداشتند بين دو راهي مانده بوديم و طبيعي بود كه دومي را انتخاب نموديم. آن موقع توانستي مرا قانع كني، ولي الان كه بيست وشش سال از انقلاب ميگذرد، با چه عذري پاسخ سوالاتم را خواهي داد؟ آيا واقعا در وضعيت كنوني، جمهوري اسلامي به ويژه در بخشهاي فرهنگي كشور با قحطالرجال روبروست؟[iv] يعني جز شماري اندك كه به صورت نوبتي سرپرستي بسياري از بخشهاي فرهنگي كشور را عهدهدار ميشوند، افراد ذي صلاح براي به دست گيري اين امور يافت نميشوند؟ بدونترديد، جوانان متدين، انقلابي و درعينحال متخصص براي بسياري از پستهاي كليدي بهوفور يافت خواهد شد، ولي اين امر منوط به وجود اراده اي است كه ضمن شناسايي نيروهاي توانا عرصه را براي ورود آنها در بخشهاي مهم مديريتي باز نمايد.
چهكساني صلاحيت دارند؟
1ــ احراز ايمان اسلامي و باور انقلابي از آثار و رفتار؛ 2ــ برخورداري از رشته تحصيلي مرتبط در مقطع عالي؛ 3ــ برخورداري از مهارت و تخصص مرتبط با پست؛ 4ــ برخورداري از تجربه كافي مقتضي يا نزديك به مسئوليت مورد نظر؛ 5ــ بهرهمندي از تفكر مديريتي روشن و برنامه جامع و درازمدت به جاي شعار و كليگويي؛ 6ــ دارا بودن تيم كارآزموده و مجرب براي اجراي برنامهها؛ 7ــ تعهد به مواجهه فراجناحي با مقولههاي فرهنگي؛ 8ــ برخورداري از انگيزه كافي براي ايجاد تحول؛ 9ــ برخورداري از قدرت خلاقيت و نوآوري؛10ــ دارابودن تنها يك سمت و شغل (در مقابل كساني كه از چندين سمت و شغل در يك زمان بهره ميبرند و به هيچ كاري هم طبعا نميرسند) .
تربيت نيرو نياز هميشگي انقلاب
انقلاب به نيروهايي نيازمند است كه علاوه بر برخورداري از جهانبيني اسلامي، و باور محكم به انقلاب، از تخصص و مهارت كافي در زمينههاي مختلف برخوردار باشند. نظر مقام معظم رهبري در اين رابطه چنين است: «هدف ما بايد تقويت مديريت اجرايي كشور باشد.»[v] تحقق اين امر بدون برنامهريزي بهمنظور نيروسازي، امكانپذير نيست. ايجاد مدارس و دانشكدههايي كه ضمن انتخاب نوجوانان و جوانان باايمان، مستعد و توانا، به تربيت نيرو مبادرت نمايند ضروري است. براي تحقق اين مهم صٍرف ايجاد مدرسه و دانشكده كافي نيست؛ بلكه اين امر به يك برنامه دقيق و حساب شده نيازمند است.
همين حالا نيز ميتوان از طريق ايجاد يك مديريت متمركز و تقسيم كار ميان چند موسسه، تيمهايي را براي پنج تا ده سال آينده تربيت كرد. اما معلوم نيست چه مركزي در كشور بايد براي اين امور تدبير كند؟
ورود پربضاعتها
چرا برخي در عمل با جنبش توليد علم و نظريهپردازي مخالفند؟ و چرا برخي شعار آن را ميدهند ولي عملا چوب لاي چرخ ميگذارند. پاسخ خيلي واضح است. صرفنظر از اينكه درك همه موضوع اساسا براي كوتولهها دشوار است، وقتي جنبش توليد علم راه افتاد، كوتولهها نمايان ميشوند و ديگر عمر آنها در پستهايي كه براي آنها مادام العمر تصور ميشد، به پايان ميرسد. از بطن جنبش توليد علم، مديريت علمي زاده ميشود. در مديريت علمي همهچيز در جاي خودش قرار ميگيرد و اين علما و مراكز پژوهشي هستند كه با روشهاي علمي كشور را اداره ميكنند. اگر قرار شد كشور در فلان موضوع به دستاوردي خاص دست پيدا كند، با تغيير وزير، وكيل و دولت نيز برنامه مذكور ادامه خواهد يافت؛ چراكه اين اشخاص، تصميمگيرنده نبودهاند تا با رفتن آنها همهچيز تغيير كند.
پينوشتها
[i]ــ رك. به : ديدگاههاي فرهنگي امامخميني(ره)، ناشر: موسسه نشر و تحقيقات ذكر.
الف ــ ص 26 : بزرگترين تحولي كه بايد بشود در فرهنگ بايد بشود.
ب ــ ص 27 : نظر ما به اقتصاد نيست مگر بهطور آلت. نظر ما به فرهنگ اسلامي است.
ج ــ ص 178 : بايد فرهنگ متحول بشود، به يك فرهنگ سالم، به يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انساني.
[ii]ــ ابن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، همان 19، ص328
[iii]ــ صحيفه نور، جلد19، ص157
[iv] ــ رك. به : الف ــ امام خميني(ره) : صحيفه نور جلد 5، ص271: «در مملكت ما قحطالرجال نيست. رجال دانشمند مدير در همه رشتهها داريم.» .
ب ــ مقام معظم رهبري در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما مورخ 11/9/83: « ما از لحاظ انسانهاي بافكر، سرمايههاي غني داريم. استعدادها در ميان ما خيلي زياد است. از لحاظ مديران و مديريتهاي كلان، ما انسانهاي باتجربه و قابل اعتمادي داريم. از لحاظ ابتكار و نوآوري ... » .
[v]ــ از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما مورخ11/9/83
نظر شما