به گزارش خبرنگار مهر، نشست «تاملی در اصطلاح پارسی» عصر یکشنبه 12 شهریور با حضور محمد بقایی ماکان در بنیاد فرهنگی جمشید برگزار شد.
بقایی ماکان در ابتدای این برنامه گفت: سال گذشته برخی از کشورهایی که تازه در اطراف ایران پا گرفتهاند، که باید در قیاس با ایران به آنها کشورهای مصنوعی گفت، نیاز به اسامی و عناوینی داشتند که با آن مدیریت خودشان را دنبال کنند و واژههایی را برای ارز و واحد پولیشان انتخاب کنند. در تاجیکستان عنوان «سامانی» در نظر گرفته شد؛ چون در گذشته سلسله سامانیان در آنجا حکومت داشتند. به همین جهت سعی کردند برای کلمه «سامانی» هویتزایی کنند. واحد «افغانی» هم نامی بود که برای پول افغانستان انتخاب شد.
وی افزود: ما هم سعی کردیم به تقلید از این کشورها، بعد از برداشتن صفرهای پول، ریال و تومان را عوض کنیم و نام «پارسی» را برایش انتخاب کنیم. به این جهت هیاهویی به راه افتاد که در واقع نوعی ضدیت با اقوام ایرانی بود. این هیاهو از دو جانب بود. یکی از طرف آنهایی که تحت تاثیر تفکرات ضدهویت ملی ایرانی هستند که غالبا اندیشههای وابسته به تفکرات بسیار بسیار سنتی دارند و فکر میکنند که اگر نام فردوسی باشد، قدرتشان سست میشود. گروه دیگر تجزیهطلبهایی بودند که در چند استان ایران فعالیت دارند و متاسفانه فعالیتهایشان هم قابل توجه است و پیدا نیست که چرا کسی به آنها نمیگوید بالای چشمشان ابروست. این هم از مسائل پیچیده است که هدف از دادن این همه آزادی عمل به این گروه دوم چیست؟ نتیجه هجوم این دو گروه به موضوع انتخاب عنوان «پارسی» برای واحد پول ملی، این شد که این موضوع لغو شد و به بایگانی تاریخ پیوست.
این مترجم در ادامه گفت: آیا واقعا کلمه «پارسی» یک کلمه محلی یا Local است یا شامل همه سرزمین ایران میشود؟ آیا حق با آن دو دوسته است یا با آنهایی که میگویند پارس و پارسی مترادف کلمهای است که امروز به عنوان ایران و ایرانی به کار میبریم. کلمه پارس، از واژه پارسوا یا پارسواش میآید که نام قومی در شمال غربی دریاچه ارومیه بوده است. همانجایی که آشوزرتشت چشم به جهان گشود. این قوم به دلیل آزار و فشارهایی که آشوریها به آنها تحمیل میکردند، کوچ کرده و آن قدر پیش میروند تا به جنوبیترین نقطه ایران در کنار دریایی که خلیج پارس یا شاخاب پارس گفته میشد، رسیدند. از میان مردم این قوم، هخامنش و بعد از او پسرش «چیشپیش» سرپرستی قوم را به عهده میگیرد و دایره قدرتشان به جایی میرسد که امروز به عنوان استان فارس میشناسیم، اما حکومت هخامنشیان در استان فارس نبوده است، بلکه اینان در کرانه خلیج فارس ساکن بودهاند و چون حکومتشان گسترش پیدا کرد، استان فارس امروزی را هم در بر گرفت.
نام امپراطوری پارس، یک تعمیم جز به کل است
بقایی ماکان گفت: فراموش نکنیم که این امپراطوری که 228 سال دوام آورد، با اقتدار کار کرد و اولین دستگاه حکومتی است که با نظم و ترتیب، قلمرو 4 میلیون متر مکعبی را اداره کرد. طبیعی است که این حکومت یا امپراطوری نام خود را تعمیم بدهد. این تعمیم هم جز به کل است. امپراطوریهایی بودهاند که نام خود را از روی شهری که از آن برخاستند، برداشتند. نمونه بارزش هم امپراطوری روم است. این یک تعمیم جز به کل است. حتی وقتی امپراطوری روم نصف میشود، دو نصفهاش روم شرقی و غربی نامیده میشوند. جای عجب نیست اگر بگوییم در تاریخ ایران هم، چنین فراگیری در نام وجود داشته است. چون به هر حال هر مسمایی، نیاز به اسم دارد. به این ترتیب تمام این 4 میلیون متر مربع، امپراطوری پارس نام داشته است. البته پارسها از اشکانیان مستقل بودهاند و پارت نبودهاند. اما ساسانیان هم که بعد از اشکانیان آمدند، مانند هخامنشیان پارس بودند. بنابراین میدانیم که اهالی دو امپراطوری عظیم هخامنشی و ساسانی، پارس بودهاند.
نویسنده کتابهای «شرح مثنوی» ادامه داد: آنچه امروز غربیها درباره سرزمین پارس میدانند، مبتنی بر متون افلاطون، ارسطو و هرودت است. هرودوت همه جا در کتابش، وقتی میخواهد از ایران نام ببرد، از عبارت پرسا یا پرسیا استفاده کرده است. این دو عبارت، دو کلمه یونانی هستند که از طریق فرهنگ و زبان یونانی در فرهنگ غرب رواج پیدا کرد. امروزه در اکثر کشورهای غربی هم، مردم کوچه و بازار، کشوری به نام ایران نمیشناسند، بلکه کشور ما را با نام پرشیا میشناسند. خیلی از اصطلاحاتی که امروز در غرب به کار میرود و مرتبط با سرزمین ایران است، از همان لغت پرسیا یا پرشیا گرفته میشود. به عنوان مثال به حمام ایرانی، Iranian Bath نمیگویند بلکه از عبارت Persian Bath استفاده میشود. درباره گربه پارسی هم وضع به همین منوال است.
مردم کوچه و بازار در غرب هنوز ما را به نام پرشیا میشناسند
این محقق گفت: هدف از بیان این شواهد این است که اشاره کنیم در غرب، با این که از زمان رضاخان از طرف سازمان ملل اخطار داده شد که دیگر عبارت پرشیا نداریم و از عنوان ایران استفاده خواهد شد، هنوز که هنوز است، «پرسیا» یا «پرشیا» از زبان مردم غرب نیفتاده است. در منابع فلسفی یونان هم میبینیم که دموکریتوس وقتی میخواهد ارزش اندیشیدن را بگوید، از این جمله کمک میگیرد: یک لحظه اندیشیدن را با اقلیم پارس برابر نمیکنم. یعنی چیزی بزرگتر از اقلیم پارس در نظر او وجود نداشته است. در متون فارسی کهن هم این کلمه، همه جا مترادف نام ایران است. دو کتیبه معروف از کوروش و داریوش که یکی در آبراه سوئز و دیگری در خلیج فارس به دست آمده، شاهدی بر این مدعی هستند. کوروش میگوید من دستور دادم این آبراه را حفر کنند که از دریای پارس شروع میشود. یا داریوش در کتیبه اشاره میکند که خلیج فارس از میان سرزمین پارس میگذرد. اگر منظور او استان فارس امروزی باشد، سخنش نادرست میشود چون خلیج فارس از میان ایران میگذرد. این هم دلیل دیگری برای این است که پارس را مترادف ایران بدانیم نه استان فارس.
مترجم کتاب «مولوی، نیچه و اقبال» افزود: همه شاعران و نویسندگان ایران، کلمه پارس را معادل کلمه ایران به کار بردهاند. در متون نوشته شده است: «لشگر بلاد پارس در برابر لشگر اسلام دوام نیاورد». در کلیله و دمنه هم هرجا که لغت پارس آمده، منظور کل ایران است. در احادیث اسلام و سخنان پیامبر (ص) هم اینگونه است. پیامبر (ص) گفته است که اگر دانش در ثریا باشد، کسی از مردم فُرس به آن دست پیدا خواهد کرد. این لغت فُرس جمع پرس به معنی پارسیان است. عطار هم در آغاز تذکرةالاولیا اشاره میکند که برخی از این حکایات به زبان عربی بود و من آنها را به زبان پارس بازگرداندم؛ یعنی زبان مردم ایران.
پارس، فارس نیست
وی گفت: هدفم از بیان این مقدمات این نتیجهگیری بود که اگر چنین واژههایی را جدی نگیریم، ضربههای شدیدی به ارکان هویت ایران خواهد خورد. پارس، فارس نیست. پارس، پارس است. اگر اعراب نمیتوانند آن را تلفظ کنند، مشکل آنهاست. ما چرا باید مانند آنها این کار را بکنیم؟ زبان فارسی از زیباترین و خوشآهنگترین زبانهای دنیاست و اگر حمل بر خودستایی نمیشد، میگفتم زیباترین زبان دنیاست. بنابراین نباید از کلمه مستعرب استفاده کنیم و باید کلمه پارس را معادل ایران قلمداد کنیم. برخی آمدند و از این واژه سوء استفاده کردند و از آن به عنوان عاملی برای تفرقه میان اقوام ایرانی بهره بردند. امروز در کشور ما گروههایی هستند که جز تجزیهطلب چیز دیگری نمیتوان به آنها گفت. تا میگویی که زبان فارسی زبان مادر است و همه باید تابع آن باشیم، ما را متهم به شوونیسم فارسی میکنند. این افراد نمیدانند اگر قرار باشد زبان واحدی وجود نداشته باشد، مانند این است که در یک کشور، هر قوم یک پرچم برای خود بلند کند و یکپارچگی را به هم بزند.
مترجم کتاب «خدایان و آدمیان (نقد مبانی فرهنگ و تمدن غرب)» ادامه داد: چنین افرادی امروز در کردستان، آذربایجان، بلوچستان و حتی در تهران فعال هستند و سر برخی روزنامههای آوانگارد هم کلاه میگذارند. میگویند مگر بد است آدم زبان مادریاش را دوست داشته باشد. نه مشکلی ندارد، اما بحث اینجاست که آیا زبان مادری باید عاملی بشود برای این که زبان مادر از بین برود؟ یعنی ستون خیمه را بکنیم و دلمان به تیرکهای کوچک خوش باشد.
وی افزود: زبان مادری نباید باعث شود تا زلزله ورزقان آمد، وزارت اطلاعات مجبور شود عدهای را دستگیر کند که برای شبکههای تلویزیونی آقای الهام علیاف خوراک تهیه میکردند. متاسفانه مدیریت فرهنگی ما همیشه به دنبال معلول است، بدون این که به دنبال علت باشد. به همین دلیل هم وقتی یک زلزله میآید، همه چیز سیاسی میشود. بذر آشوب توسط مدیریت فرهنگی ما، خود به خود پراکنده میشود و باعث میشود که کسانی که ناگهان جوش میآورند و تعصبشان گل میکند، وضعیتهای تاسفباری به وجود بیاورند.
چرا باید آن کشور مصنوعی برای ما دل بسوزاند؟
بقایی ماکان همچنین گفت: خشک شدن دریاچه ارومیه واقعیت تاسفبرانگیزی است، اما چرا باید به محافل خارجی درز پیدا کند؟ چرا این موضوع باید از داخل کشور به بیرون برود و آن کشور مصنوعی به دلیل این مشکل برای ما دل بسوزاند؟ وزارت ارشاد متاسفانه امروز به کتابهایی مجوز چاپ میدهد که به واژههایی چون پارسی بیتوجهاند و جالب است که به شخصیتی چون دهخدا توهین میکنند و او را پیرمرد دروغگو میخوانند. در این کتابها گفته میشود که اول مغولها و بعد ترکها در ایران بودهاند و شما پارسها اصلا بعدها وارد ایران شدهاید. برای این که کسی هم معترض اینگونه کتابها نشود، دو فحش و ناسزا به افرادی مثل احمد کسروی در ابتدای کتابشان قرار میدهند تا رگ خواب مسئولان فرهنگی را به دست آورند. خب تا این جا رگ خواب به دست آوردن است، اما بعدش به سراغ کار خود میروند و میگویند زبان کردی فلان و فلان است. در حالی که کردی یکی از شاخههای زبان فارسی است.
وی گفت: چرا باید تاریخمان را از هخامنشیها شروع کنیم؟ این اشتباه است. قبل از هخامنشیها، مادها بودهاند. کردها همان مادهای دیروز هستند. این کردهای عراق، سوریه و ترکیه هستند که باید به ایران بیایند. اینها همه ایرانیاند و هیچکس نیست به آنها بگوید اگر فردا از ایران جدا شدید، ساحل مازندران را نمیخواهید، ساحل خلیج فارس را نمیخواهید، نفت خوزستان را نمیخواهید و ... این حرفها را که باید بگوید؟ پاسخ دستگاهی است که نامش رسانه ملی است و تنها کاری هم که نمیکند گسترس هویت ملی است. صدا و سیما 30 فرستنده ماهوارهای دارد، اما ببینید در طول روز چند دقیقه یا ثانیه برنامههایی پخش میکند که تبلیغکننده هویت ملی ما باشند. در حالی که کشور جعلی آذربایجان با کانالهای تلویزیونیاش در زمینه به یغما بردن فرهنگ ایرانی و پارسی بسیار فعال شده است.
اگر اندیشههای فردوسی سست شود، دیگر نمیتوان از ماذنهها «اشهد ان علیاً ولیالله» را شنید
مترجم کتاب «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» گفت: باید به دوستان بگوییم به دنبال معلول نباشید، علت در وزارت ارشاد خودمان است که در طول سی و چند سال که از عمرش میگذرد، هیچگاه نویسندگان و پدیدآورندگان آثار فرهنگیمان تا این اندازه که امروز مینالند، نالهشان به آسمان بلند نشده بود. هیچ کس نیست بپرسد این چه وضعی است که تیراژ کتاب به زیر هزار نسخه رسیده است. متولیان فرهنگی کشور نمیدانند که اگر اندیشهها و آثار فردوسی سست بشود، دیگر نمیتوان از ماذنهها بانگ «اشهد ان علیا ولیالله» برآورد.
نظر شما