۱۶ شهریور ۱۳۹۱، ۹:۰۰

گزارش مهر/

نگاه حسرت بار هنرمندان شاندیزی به کالاهای خارجی که بیکارشان کرده است

نگاه حسرت بار هنرمندان شاندیزی به کالاهای خارجی که بیکارشان کرده است

مشهد-خبرگزاری مهر: این روزها مغازه های عرضه کننده اقلام زیبا و کاردستی های دوست داشتنی در شاندیز یکی پس از دیگری بسته می شوند تا نگاه حسرت بار هنرمندان توانمند این شهر زیبا به کالاهای خارجی باشد که بیکارشان کرده است.

به گزارش خبرنگار مهر، برآوردهای ساختار اقتصادی دنیا، صنعت پیشرو بین فعالیتهای اقتصادی، صنعت گردشگری است، اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا، تفکر اقتصادی روز به تولیدات و محصولات فرهنگی هر منطقه معطوف است تا جایی که برای کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه می تواند منبعی برای برنامه ریزی های کلان نیز به شمار آید.

مشهد دومین کلان شهر مذهبی جهان با سابقه ای 1200 ساله،مرکز سیاسی  جغرافیایی شرق کشور است. این در حالی است که در کانون ارتباطات و تعاملات ملی و فرا ملی می تواند از منحصر به فردترین خاستگاههای اقتصادی و گردشگری کشور باشد.

یکی از جاذبه های گردشگری مشهد، ییلاقات اطراف و از جمله شهر شاندیز است. این طبیعت بکر و زیبا در 30 کیلومتری شمال شرقی طرقبه و در مسیر عمومی مشهد – ابرده و زشک واقع است.

این منطقه از چهار طرف به روستاهای ییلاقی ابرده،کراخک،خادر،نغندر و ارچنگ محدود می شود؛ شاندیز هم مانند طرقبه از مهمترین فضاهای اکوتوریستی مشهد است.

شاندیز، در طرح جامع گردشگری خراسان از ارزشمند ترین فضاهای طبیعی جاذب،جهت رونق اقتصاد گردشگری تعریف شده است.

صنعت دست و اقتصادگردشگری

صنایع دستی تجلی ویژگیهای قومی،زبان،مذهب،وضعیت معیشت و بیانگر فعالیتهای هنری،اقتصادی، اجتماعی یک قوم یا ملت است.

در مشهد و روستاهای اطراف آن از گذشته های دور،فعالیتهای مربوط به صنایع دستی رایج بوده است، از کاشی کاری و معرق سازی تا سنگ تراشی، صنایع پوست و چرم و سبد بافی.

مسافران و زائران این شهر از دیرباز هنگام رجعت به شهرهای خود این محصولات دستی را سوغات برده و از هدیه دادن آنها خرسند بودند.

حالا در چشم اندازی دقیق و در واکاوی این صنایع اصیل آن هم در شهر توریستی شاندیز ایران، جز محصولات وارداتی درجه پایین، چیز دیگری تو را به هزاره های دور نمی کشاند.

خراسانیها و زائران در جست و جوی هویت مشهد، دکانهای عرضه محصولات پوست و چرم را به خاطر داشته و دارند.

پوستینهایی که در زمستانهای سرد باد لای درزش نمی رفت، کلاههایی سبک از جنس پشم و پوست، نمدهایی برای مفروش سازی ایوانها و چهاردری ها که چشمها راخیره می کرد.

جاجیم هایی برای نقشبندی رنگ و طبیعت و زیبایی تختهای کنار حوض و اتاقهایی به جنس تاریخ ایران زمین که نقشبندش پنجه های طلایی دخترکان و زنان شلیته پوش خراسانی بوده است.

در خنکای عصرگاه آخرین ماه تابستان که به شاندیز بروی تا نسیم و عطر علف تو را از دغدغه های شهر و صنعت دور کند،غمی به جانت می ریزد آن هم به خاطر فروشگاههایی مانده به تعداد انگشتان یک دست از آن همه سرای صنایع دستی که به وفور وجود داشت.

هرچند نگاه به همان تک و توک جاجیم و گلیم ابریشم باز دلت را گرم می کند و چشمت را نوازش؛ اما اگر دغدغه ایران با تو باشد؛ خنج به قلبت می کشد که کجایند آن همه سوغات درجه یک پوست و چرم که جایشان اقلام خارجی نشسته است.

چرا این همه قلیان و قوری و فنجان که طبیعت چین و تایلند و هندوستانند این جا میان ییلاق دلنواز شاندیز تو را به آسیای دور می برد تا چشمه و سوسن و صنوبر همین پایین دست دره و رودخانه ای که صدایش را می شنوی!

تو باید الان گلیمی پهن کنی روی غمهای تیره ای که از تکاپوی شهر با خودت به این جا آورده ای نه فرش پلاستیکی که سازنده اش را حتی نمی شناسی و رویش تصویر کیمونو و ساری است.

امیدی به ماندن نیست

اندک جاجیم های مانده بر سردر دکانها توی باد تاب می خورند که با فروشنده اش حرف می زنم، او کاپشنهایی با طراحی روز نشانم می دهد و می گوید: از هر کدام فقط یک نمونه وجود دارد، حتی رنگش قابل تکرار نیست.

وی می افزاید: کار دست همین است، غیر تکراری است.

می پرسم کارگاههایتان کجاست، می گوید :چند تایی همین جا و بقیه آخر طلاب، بی نام و نشان، با کارگر افغانی کار می کنیم.

بیرون از فروشگاه یکی از اهالی می گوید: امیدی به باقی ماندن همین چند تا کارگاه محلی هم نیست، وقتی حمایت نباشد اینها هم مثل قبلیها، جمع می کنند و می روند دنبال کاری دیگر، مهاجرت می کنند مشهد و بعدش راهم خدا می داند.

وقتی سبزی هم وارد شود

شاندیز زمینهایی غنی و محصولات درجه یک کشاورزی از سردرختی تا صیفی و سبزی دارد، قیمتها هم مناسبتر از مشهد به نظر می رسد، از بلال و سیب درختی تا لوبیا سبز و سبزی و گردوی تازه، همه و همه تو را تا عمق کشتزار های سبز و اهالی زحمتکش آن می کشاند.

اما همین محصولات نیز از هجوم کالاهای بیگانه در امان نیستند و سیرهای بسته بندی شده چینی باز نگرانت می کند و تا دنیایی پرسشهای تکراری و بی پاسخ روانه ات می کند.

فقط در میدانهای حاشیه شهر و جاده اصلی کشاورزانی از جنس خورشید که بساطی پهن کرده اند و حتی پوسته سیاه شب نیز آنان را نگران رفتن نمی کند، جنس خارجی یافت نمی شود.

این جا،هرچه هست بنفشینه های بادمجانهای شیرین وسبزینه های خیارهای محلی است که با عطر سیبهای بهشتی اش تو را به شرابه های ترشک و لواشک دست ساز زنان محله می کشاند.

مرمت گردشگری

کارشناسان اقتصادی معتقدند وجود گردشگران باعث ایجاد فرصتهای گسترده شغلی در بازار می شود، طبق برآوردهای انجام شده، هر شغل صنعتی 105 شغل تبعی ایجاد می کند، در صورتی که هر گردشگر،9 فرصت شغلی ایجاد می کند، که این مطلب هم بر اهمیت توجه بر صنعت گردشگری می افزاید.

لذا بر مسئولان صنایع دستی، میراث فرهنگی و دولتمردان است تا با حمایت از صنایع دستی محلی خراسان و به خصوص صنعت پوست وچرم، فرصت فعالیتهای شغلی را فراهم آوردند.

این مهم دست نیافتنی است، مگر با جلوگیری از ورود کالاهای بی نام و نشان آسیای دور که ضربه ای بر صنعت گردشگری ایران است؛ این گونه خواهد بود تاجاذبه های گردشگری خراسان نیز مرمت شود.
................
گزارش:عزت خیابانی

کد خبر 1689928

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha