این روزها ادامه بحران در قاره سبز و آثار و پیامدهای وخیم آن بر وضعیت اقتصادی کشورهای عضو از یک طرف و عواقب اجتماعی شدت گرفتن این بحران از طرف دیگر مشکلات و چالشهای جدی را برای قاره سبز ایجاد کرده و سران اروپایی را به شدت درگیر کرده است .
شدت گرفتن بحران یورو و سیاستهای ریاضتی که سیاستمداران اروپایی اعمال می کنند به شدت شهروندان اروپایی را تحت فشار قرار داده و اعتراضات وسیع و گسترده ای را در کشورهای مختلف اروپایی از جمله در اسپانیا ،یونان و ایتالیا به راه انداخته است.
اما مسئله تنها به این جا ختم نمی شود و با توجه به گزارشهایی که اخیرا در نشریات مختلف غربی به چاپ رسیده است می توان گفت بحران اروپا زمینه مساعدی را برای گروههای مختلف مشکوک و دشمن با اروپا از جمله جدایی طلبان و تروریستهای راست افراطی ایجاد کرده است.
بحران اروپا و شدت گرفتن تحرکات جدایی طلبان:
در خبرها آمده بود که صدها هزار نفر از مردم ایالت کاتالونیا به نشانه حمایت از استقلال این ایالت از مادرید به خیابانهای شهر بارسلونا آمده و از عملکرد دولت به دلیل بحران اقتصادی انتقاد کردند.
به نوشته "ای بی سی" افزایش بیکاری و اوضاع نابسامان اقتصادی باعث شده تا مردم ایالت کاتالونیا خواستار جدایی این ایالت شده و شعار " کاتالونیا یک کشور جدید اروپایی" را سر دهند.
روزنامه اتریشی " استاندارد" نیز در مطلبی در این باره نوشته بود که در دوران بحران در اروپا نه تنها درخواستها برای هماهنگی های بیشتر اروپایی بلند شده اس،ت بلکه فریادهای برخی از مناطق و کانونهای جدایی طلب اروپایی برای استقلال و غیروابستگی از دولت مرکزی نیز بلندتر شده است.
این روزنامه اتریشی به اعتراضات میلیونی مردم ایالت کاتالونیای اسپانیا اشاره کرده و نوشت: بر اساس یک نظر سنجی که نشریه "El Periodico" اخیرا انجام داده است حدود 46.6 درصد مردم ایالت کاتالونیا در صورت یک همه پرسی به استقلال این ایالت از دولت مرکزی رای خواهند داد.
استاندارد در ادامه گزارش خود درباره شدت گرفتن جنبشهای جدایی طلبان اروپا در سایه بحران اقتصادی نوشت: بر خلاف اعتراضات جدایی طلبان کاتالونیا تلاشهای جدایی طلبانه ایالت باسک در اسپانیا نیز که منطقه ای در شمال اسپانیا و جنوب غربی فرانسه است، کمتر به صورت صلح آمیز انجام می شود.
سازمان « اتا» ETA که مخفف عبارت(Euskadi Ta Askatasuna) است مبارزه با فرانکیسم را از ابتدا به عنوان هدف خود برگزیده است. از زمان مرگ فرانکو، ایالت باسک تبدیل به ایالتی خودمختار شده است، اما این خودمختاری برای آرام کردن مبارزان و جدایی طلبان باسک ها کافی نبوده است و در جریان مبارزات جدایی طلبانه این ایالت، بیش از 800 نفر کشته شده اند.
در اسپانیا حدود دو میلیون باسکی وجود دارد که در سه استان منطقه ای موسوم به ایالت باسک ساکن هستند. این منطقه از حقوق و قوانینی متفاوت نسبت به سایر مناطق اسپانیا برخوردار است و سطح زندگی مردم آن از متوسط زندگی در اسپانیا بالاتر است. همچنین زبان مورد استفاده در این منطقه زبانی رسمی و متعلق به ایالت باسک است.
با این حال طرفداران جدایی باسک از اسپانیا و پیوستن این منطقه به ایالت باسک فرانسه مطالباتی مهمتر از اینها را نیز مطرح می کنند.
سیاست به کار گرفته شده توسط فرانسیسکو فرانکو، نگارش کتاب ، روزنامه و آموزش به زبان "اوسکارا"، زبان باسک و همچنین نامگذاری کودکان با نام های باسکی و برافراشتن پرچم باسک ها را ممنوع کرده بود.
کاتالان نیز که ایالتی خودمختار در شمال شرقی اسپانیاست و زبان (کاتالان) و فرهنگ خاص خود را دارد مشکلات دیگری را برای مادرید پدید آورده است .کاتالان ها همواره بر تفاوت خود نسبت به سایر مناطق اسپانیا تأکید داشته اند. این استان دارای خودمختاری وسیعی از دولت مرکزی اسپانیاست و قانون اساسی خود را دارد. روابط این ایالت با دولت مادرید نیز تابع منشور ویژه ای است. در سال ۲۰۰۵ در نسخه جدید این منشور قید شد که کاتالان ها ملتی جدا نسبت به مردم اسپانیا به شمار می روند. با این حال دهها حزب و سازمان اجتماعی این منطقه که اکثراً از چپ گرایان هستند خواستار برگزاری همه پرسی برای استقلال کاتالان در سال ۲۰۱۴ هستند.
فرانسه نیز کشوری است که درگیر مبارزه با جدایی طلبان و افراط گرایان است که از جمله این مناطق جدایی طلب جزیره کرس در دریای مدیترانه است. گروه های ناسیونالیست کرس در اواسط سال های ۱۹۷۰ علیه واحدهای ارتش فرانسه مبارزاتی را شروع کردند. با نفوذترین این گروه ها ائتلافی از ملی گرایان کرس و جنبشی است که با شعار در اختیار گرفتن سرنوشت خود مبارزه می کنند و هر یک نیز شاخه های مبارز خاص خود را دارند.
بر اساس گزارش نشریه گاردین در شمال ایرلند نیز سه تا از چهار گروهک انشعابی باقی مانده از جبهه جدایی طلب آزادی بخش ایرلند(IRA) به هم ملحق شده و گروه جدیدی را تشکیل داده اند. به گزارش گاردین، از بعد از بسته شدن معاهده صلح بین پروتستانها و شین فین(شاخه سیاسی ارتش جمهوریخواه ایرلند) در سال 1998این اولین الحاق و اتحاد چند سازمان انشعابی از این گروه است. مبارزات این گروه تا به حال به قیمت از دست رفتن جان 3500 نفر تمام شده است.
در انگلستان نیز کانون جدایی طلبان به اولستر در اسکاتلند رسیده است. از سال 2011 در اسکاتلند جدایی طلبان از اکثریت در پارلمان برخوردارند. به گفته آلکس سالموند نخست وزیر اسکاتلند باید در سال 2014 درباره خروج و جدایی این منطقه رای گیری شود. وی تایید کرده است که ظرف 10 سال اسکاتلند می تواند به استقلال برسد.
یکی دیگر از نمونه فعالیتهای جدایی طلبان در اروپا می توان به جزایر قبرس اشاره کرد که از سال 1974 به یک قسمت شمال ترک زبان و جنوب یونانی زبان تقسیم شد. بخش جنوبی آن در سال 2004 عضو اتحادیه اروپا شد و در اوایل جولای نیز ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را بر عهده گرفت.
در ایتالیا نیز گرایش های جدایی طلبانه در مناطق صنعتی شده شمال این کشور شدت بیشتری دارد. در حال حاضر "اتحادیه شمال" از جدا شدن صرف نظر کرده است و تنها بر تبدیل شدن ایتالیا به کشوری فدراتیو اصرار می ورزد. طرفداران اتحاد مجدد با اتریش در مناطق تیرول جنوبی که پس از جنگ جهانی اول به ایتالیا ملحق شد نیز مطالبات خاص خود را دارند.
همچنین این احتمال این احتمال وجود دارد که بلژیک به فلاندر شمالی (که ساکنان آن به زبان هلندی صحبت می کنند و خواستار الحاق به هلند هستند) و والونیای جنوبی ( که به زبان فرانسه صحبت می کنند) تقسیم شود.
تحرکات ضد استعماری در "ساردنی" ایتالیا و مناطق فدرال اتریش (Styrie) و به ویژه کارینتی (Carinthie) که اکثر ساکنان آن را کرواتها و اسلونیایی ها تشکیل می دهند نیز بسیار افزایش یافته است. یونانی های جنوب آلبانی و ساکنان Acores در پرتغال نیز با شدتی بیش از گذشته خواستار خودمختاری هستند.
در رأس همه کانونهای فعال ونیمه فعال جدایی طلبی اروپا، نیروهای گریز از مرکز بالکان نشسته است، کوزوو که اکنون خود را درآستانه یک استقلال تاریخی می بیند با دورخیزی به سوی جدایی خون تازه ای در کالبد جریان های استقلال طلب این منطقه جاری ساخته است و عجیب تر این است که همانند دهه خونین ۹۰ این بار جامعه بین المللی اراده و آمادگی قاطع برای رویارویی با این مناقشات نشان نمی دهد.
به این ترتیب در چنین شرایط بحرانی در اروپا که هر کس به نوبه خود به دنبال راه فراری می گردد جدایی طلبان اروپایی نیز دست به کار شده و زمینه را برای تحقق خواسته های افراطی و جدایی طلبانه خود مساعد دیده اند و به گفته کارشناسان، اروپا در شرایط فعلی شاهد فرآیندهای تازه ادغام و جدایی است.
تشدید تروریست راست افراطی در اروپا در سایه بحران مالی:
یکی دیگر از جریانهایی که بحران مالی بستر مناسبی برای رشد و پیشرفت آن فراهم آورده است گروههای راست افراطی و تمایل و استقبال بی سابقه به این گروههاست.
برخی ناظران بر این اعتقادند که بحرانهای اقتصادی همواره زمینه ساز بروز و ظهور جریانها و گروههای افراطی بوده اند و امروز بیش از هر زمان دیگری که اروپا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و دولتمردان هر روز قوانین ریاضتی تازه ای را بر گردۀ شهروندان می گذارند، جریانها و احزاب افراطی در حال رشد و نمو هستند. شمار و وضعیت آنها در پارلمانهای اروپا نیز چندان بد نیست.
به گفته کارشناسان با تشدید بحران مالی در اروپا، موج نژادپرستی و مهاجرستیزی در اروپا شدت گرفته و زمینه ساز شدت گرفتن فعالیتهای تروریستی راست افراطی درکشورهای اروپایی از جمله آلمان شده است .
اداره جنایی دولت فدرال آلمان چندی پیش با ارائه اسنادی یک سال بعد از کشف یک گروه تروریستی راست افراطی در آلمان موسوم به سوسیالیستهای ملی زیرزمینی(NSU) همچنان خطر تروریست راست افراطی را بالا ارزیابی کرد.
نروژیها نیز هیچگاه 22 ژوئیه 2011 روی که آندره برویک در جزیره یوتای به روی تعداد زیادی از مهاجران و غیر مهاجران مسلمان و بومی نروژی آتش گشود و موجب کشته و زخمی شدن 99 جوان شد را از یاد نخواهند برد. وقوع این حادثه در کشوری که آن را به نوبل صلح و آرامش و بالا بودن سطح رفاه می شناسند، بیش از همه افکار عمومی را شوکه کرده بود. نمی توان نقش احزاب و جریانهای سیاسی را در تشدید این گرایش در جامعه نادیده انگاشت.
درپایان این پرسش مطرح است که آیا بالاخره مسئولان و سران کشورهای اروپایی موفق خواهند شد راه حلی برای بحران اروپا و پیامدهای آن که روز به روز شدت بیشتری می گیرد پیدا کنند؟ به اعتقاد بسیاری از کارشناسان چشم انداز روشنی برای آینده اروپا با توجه به شرایط فعلی ارزیابی نمی شود و چنین شرایطی جولانگاه مناسبی برای گروههای مسئله ساز و مشکوک به اروپا از جمله افراطیون و جدایی طلبان شده است.
نظر شما