عباس کریمی// خبرگزاری مهر/ رفتهایم توی یک دیار غریب پی برنامهای میگردیم. شش صبح با خبرنگاران دیگر پا به جزیره کیش گذاشتهایم و رابط خبری با خوشخلقی راهنماییمان میکند به هتلی که اتاقمان در آنجا رزرو نشده و برای همین دوباره ارسال میشویم به هتل سه ستاره در حقیقت بی ستارهای که لابی آن یادآور مسافرخانههای دهه پنجاه میدان راهآهن است. به اتاق که می رویم نرسیده میشتابیم برای صرف صبحانه و در بازگشت ندا می رسد که اشتباه شده و هتل خبرنگاران جای دیگریست!
خبری که باز نیامد!
بعد از این مکان به مسافرخانه ای می رویم که ماندگی هوای اتاقهایش به قدمت تشکیل جزیره است و مرجانهایی که آن را تشکیل دادهاند. این که مهمانان دیگر حاضر در هواپیما را نمی بینیم به ما میگوید که باید جای بهتری از مکان خبرنگاران باشند و این می شود که اعتراض خبرنگاران منجر به جابجایی دوباره می شود. پس از رفت و بازگشت به دو مکان شبه هتل دیگر و صرف ناهار بین راهی نزدیک های ساعت 16 می رسی به هتلی که می شود دیگر به آن هتل گفت. تازه آنجاست که متوجه میشویم ای بابا هتل جا ندارد و یک سوئیت چهارنفره داریم که کافر نبیند و مسلمان نشنود!
همه اینها را به خوشرفتاری و رفتار محترمانه شخص رابط رد میکنیم و فکر میکنیم ما خبرنگاریم و رسالت دارم. این که تحویلمان نگیرند و عکس چند روز گذشته که اصرار بر حضور ما در جزیره بود حتی یکی از مسئولان برنامه – حتی تا لحظه بازگشت – به استقبالمان نیاید مهم نیست. آخر ما که خواننده محبوب القلوب و مهمتر از آن بفروش نیستیم. این می شود که حتی فضای ملتهب به وجود آمده را تعدیل میکنیم و با کمک دوستان آماده میشویم که به وظیفه اطلاع رسانی عمل کنیم که میبینیم ای دریغ و درد؛ یک دستگاه اینترنت هم برای ارسال اخبار وجود ندارد. از آن مهمتر یک کافی نت در سطح منطقه ما نیست. بدتر از همه اینها و مضحکتر این که هیچ خبری نیست برای ارسال که حالا غصه نوع ارسالش را بخوریم!
شنیده بودیم که"آن را که خبر شد خبری باز نیامد" نمی دانستیم آن را که خبر نیست هم خبری برای بازآمدن نخواهد بود!
وقتی که جایگاه خبرنگاران را میفروشند
شب اول دعوتمان می کنند به یک برنامه در تالار شهر. چندتا صندلی نشانمان میدهند و میگویند ده تا از اینها مال شماست اما چون نمیدانیم کدام هستند!! هرجا میخواهید بنشینید هر کس هم بلیت به دست آمد شما بلند شوید و جای دیگری بنشینید و آنقدر این بازی صندلی گردون را ادامه دهید تا پایان برنامه جای شما مشخص شود! ناراحت از این بی احترامی میآییم بیرون. به این آقایی که اینها را میگوید میگویم ما میرویم بیرون هر وقت صندلیها پر شد خبر بدهید بیاییم داخل چون اینطوری نه حرفه ایست نه معمول. می گوید چشم و تا فردا صبح هیچ خبری از تلفنش نمیشود!
میخواهیم بازگردیم تهران که پس از تماسهای مکرر ناکام برای تهیه بلیت همین آقا زنگ میزند و ما را به آرامش دعوت میکند و ادعا میکند که دلیل این مشکلات بدقولی برخی افراد است و فردا شب خودتان برنامه را که ببینید به عظمت آن پی خواهید برد! میگویم ما را بفرستید برویم هر خبری هم دادید کار میکنیم اما بیهوده اینجا نباشیم و خبری هم بعد بزنیم که ناراحت شوید. میگوید اصلا نمیشود و بی حضور خبرنگار برنامه لطفی نداردو اینها...
قایق دقایمان را میاندازیم به شط اعتماد و پارو را هم میدهیم دست بخت و اقبال! فکر میکنیم هزینه ای شده است و اینجاییم و خوب نیست کار نیمه کاره بماند. خلاصه با همان آش و همین کاسه می رسیم به برنامه اصلی که نه اسپانسرش مشخص است نه جدول معلومی از حضور افراد آن هست.
به نام مرحوم عبداللهی به کام پاپیها!
این بار جایگاهمان مشخص است. ده صندلی منتها الیه سمت راست سالن در ردیف هفتم. در حالی که برنامه بلیت فروشی هم نشده و رایگان است! مینشینیم و خودمان را به بیراهه میزنیم که حالا...
برنامه با تیزری از مرحوم ناصر عبداللهی و خسرو شکیبایی آغاز میشود و بعد خوانندگانی روی سن میآیند که نه معرفی میشوند و نه قابل شناسایی هستند.
حسینی مجری تلویزیون نیز روی صحنه میآِد و در صحبتهایی بی ربط آسمان را به ریسمان میبافد و در ادامه میگوید که"تو" کلمه بدی نیست و "شما" یعنی چه؟اصلا "تو" خدا است! بعد هم از "دوست دختر" سه ساله پسر نه سالهاش تعریف میکند!
متحریم این وسط چه میکنیم و تصویر مرحوم مشکاتیان در میان این تصاویر دیگر چه میکند که بنیامین پا به عرصه میگذارد و پس از سخنرانی غرا افتخار آواز خوانی میدهد و هر یک چهارپاره که میخواند سه بار میپرسد: "یعنی این وقت شب کسی نیست که دلش برای شما تنگ شده باشه؟"
در فواصل تحیر و تردید و تعقل در این ارتباط به پایان برنامه و اجرای محسن یگانه میرسیم که در جدول برنامهها نیست! وقتی پرس و جو میکنیم خبردار میشویم رضا صادقی با عنایت به اخبار واصله از ستون پنجم موسیقی و اطلاع از سطح پایین برنامه به جزیره نیامده است و در دقایق پایانی این مهم غیر قابل اجتناب بر عهده یگانه قرار گرفته است. این که بنیامین هم برنامه اش را کش داده بود به دلیل نبود چند خواننده دیگر در برنامه است!
از سالن که بیرون میآییم همه متحیریم. حتی نسیم شرجی دریا هم پرنده شگفتیمان را نمیپراند. میان راه حالی داریم غیر قابل وصف . چیزی شبیه شیرجههای پلنگ صورتی در استخر خالی....
نظر شما