به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا فتاحی شاعر و ترانه سرای کرمانشاهی در محله قدیمی سینه گل زرد کرمانشاه در تاریخ هفتم خرداد 1333 متولد شد. وی پس از گذراندن تحصیلات خود از سال 1353 همکاری اش را به عنوان نویسنده برنامههای رادیویی و ترانهسرا با صدا و سیما آغاز کرد. بیشتر اشعار وی به گویش کرمانشاهی است.
از جمله کارهای او، میتوان به کارهای مشترک وی با مرحوم منوچهر طاهرزاده (خواننده کرمانشاهی) مثل آلونک، پایینتر از کوچه میعاد، کولهبار و مجموعهای از اشعار فارسی و کرمانشاهی به نام اشک غزال و گلکم که حدودا 13 سال پیش به چاپ رسیده استٰ، اشاره کرد.
وی پس از بازنشستگی از سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی تا دو سال گذشته نیز با شورای شعر و موسیقی همکاری داشته و در جشنوارههای مختلف حائز رتبه برتر و موفق به کسب جایزه هیئت داوران شده است. از جمله آثاری که برتر شناخته شد میتوان به کار هزاره سوم با موسیقی فرزاد عباسی و جمشید عزیزخانی اشاره کرد.
خبرنگار مهر گفتگویی با محمد رضا فتاحی انجام داده است که در ادامه می آید.
-آیا میتوان زمان مشخصی را به عنوان مبداء سرودن شعر محلی کرمانشاهی مشخص کرد؟
در مورد شعر محلی، مخصوصا شعر با گویش فارسی کرمانشاهی همه کاملا اطلاع دارند که برخی از بزرگان ادبی ما در روزگارانی کسرِ شان خودشان میدانستند و نمیتوانستند در حیطه ادبیات رسمی، ادبیات محلی یا گویش محلی را بپذیرند و اگر در این زمینهها اثری خلق شده بود آن را در محافل ادبی ارائه نمیدادند من تا آنجا که یادم هست شعر با گویش فارسی کرمانشاهی مدیون بهزاد کرمانشاهی است، که افتخار این دیار بوده و هست و چندین غزل با گویش فارسی کرمانشاهی داشتهاند اما آنها را در محافل رسمی نخوانده اند و خیلیهای دیگر شاید برای دل خودشان با این لهجه و گویش شعرهای زیادی سروده باشند اما به عامه مردم ارائه نداده بودندٰ ولی من این جسارت را داشتم که برای اولین بار با شعر گلکم وارد این حیطه بشوم.
سال 53 در یک برنامه رادیویی که به مناسبت عید نوروز برگزار می شد، این شعر را خواندم که برای مردم دلنشین بود و با استقبال فراوانی روبرو شد و همین امر باعث شد که کار خودم را ادامه بدهم و این استقبال باعث شد که دیگران بفهمند میشود به وسیله شعر با این گویش ارتباط صمیمانهای با مردم برقرار کرد.
-گویش فارسی کرمانشاهی چه ویژگیها و مختصاتی دارد؟
واقعیت امر اینست که اگر بپذیریم زبانهای بومی و گویشهای محلی فارسی کرمانشاهی در مقابل زبان مادری شاید توان بیان مفاهیم گسترده در زمینههای مختلف را نداشته باشند اما از چنان صمیمیت و سادگی برخوردارند که واقعا به دل مردم مینشیند، نمونه اش، شعرهایی بوده که بر حسب شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دوران مشروطیت توسط بزرگان ما سروده شده و خیلی از پیامها با گویشهای محلی و زبانهای عامیانه به گوش مردم رسید و تاثیرگذاریش برای همه مشخص شد.
برای شعر فارسی کرمانشاهی هم البته با رعایت مختصاتی که به نظر بنده سادگی، بیپیرایگی، صمیمیت، از جمله مختصات آنهاست، این ویژگی وجود دارد.
اما اگر صرفا بیاییم در گویش فارسی کرمانشاهی واژهها را بشکنیم و مثلا به شب بگوییم شو یا به آب بگوییم آو و به این شکل بخواهیم از این لهجه و گویش استفاده کنیم کار لوس و سبک میشود و اگر مختصات رعایت شود و به قول معروف برخواسته از دل باشد به دل شنونده هم مینشیند و ما نباید فراموش کنیم که باید اضافات و واژگان غیر دلچسب را کنار بزنیم و زیباییها و واژگانی که در نسلهای قبل بوده و پدران ما بر زبان میآوردند را زنده و ماندگار کنیم مانند خیلی از واژههایی که در دوران کودکی خودمان رایج بوده و الان دیگر نیست و اگر بخواهیم از آنها در گفتگو استفاده کنیم غریب است که جای تاسف بسیار دارد و بسیار حیف است که فرزندانمان زبان پدری و مادری را فراموش کنند.
من مدعی نیستم که فارسی کرمانشاهی یک (زبان) است اما گویش فارسی کرمانشاهی در واقع در کنار زبان فارسی و زبان کُردی یک صیقل خاص و بینابینی یافته است که زیبائی خاصی دارد و بزرگان ما این را قبول دارند که اتفاقا دردومین همایش شعر کُردی و کرمانشاهی که به همت هفته نامه نقدحال صورت گرفت، در مورد شعر فارسی کرمانشاهی و شعر کردی، صحبتهای زیبای استاد میرجلاالدین کزازی را واقعا نباید فراموش کنیم وی در آن مراسم به صورت محکم از جایگاه و ریشه این گویش در زبانهای باستانی ایران دفاع کردند و حیف است که این صحبت ها را ندیده گرفت؟!
شسته رفته حرف زدن و آموختن درست صحبت کردن به فرزندان ضروری است که ما والدین باید رعایت کنیم اما نباید فرهنگ گریز باشیم. به نظر من والایی هیچ شخصیتی در این نیست که لهجه مادری و گویش پدری خود را فراموش کند و مدام فشار بیاوریم که مثلا با لهجه عامیانه تهرانی صحبت کند، مگر لهجه عامیانه ما چه ایرادی دارد؟ اگر ما با لهجه کرمانشاهی صحبت کنیم که نشانه شخصیت، والایی و افتخار هر کرمانشاهی است و کسر شان هیچ کسی نیست.
شعر گلکم به صورت ترانه خوانده شد و با استقبال خوبی هم روبرو شد، ظاهرا اولین باری بود که ترانهای با گویش فارسی کرمانشاهی اجرا میشد؟ آیا این گونه بود؟
سال 53 که شعر (گلکم) سر زبانها افتاد و شخصی به اسم جلال که خواننده بود، این شعر را خواند و از استقبال خوبی بین مردم برخوردار شد، بعد آقای فرشید یوسفی شعری به اسم چشگم با همان وزن و قافیه و تقریبا با همان مضمون سرود، از همان زمان شعر با گویش کرمانشاهی رسمیت پیدا کرد و خیلی از جوانان ما به دنبال این کار رفتند و این باعث خوشحالی است.
به نظر شما چرا اشعاری که با گویش فارسی کرمانشاهی بود با استقبال مخاطبان روبرو شد؟
به نظر من اگر شعر محلی کرمانشاهی در دل مردم جا باز کرده است به خاطر صمیمیت، صداقت وکاربرد درست واژهها و تکیه کلامها است، من بسیار افسوس میخورم که کار به جایی رسیده که در محافل دوستانه شخصی و حتی رسمی بعضی از بزرگان ما آنقدر کم لطفی میکنند که به جای جک و لطیفه، دوبیتی کرمانشاهی میخوانند حتی با موضوعاتی نامتناسب با شان گوینده و شنونده، حیف است این گویش میتواند و باید قرب ومنزلت داشته باشد. مردم صمیمت، سادگی و بی پیرایگی را دوست دارند شعر با این لهجهی شیرین به دل می نشیند.
چرا از شما شعر کُردی کمتر شنیده میشود؟
افتخار میکنم که با لهجه کُردی کلهری شعریهای زیادی دارم، شاید در ارائه آنها کوتاهی داشتهام، اما من بیشتر از 300 ترانه کردی راجع به کرمانشاه دارم که در آرشیو صداوسیما موجود است.
زمانی که مرحوم ابراهیم خوش نوا تازه به رادیو رفته بود برای ایشان شعر سرودم. در سال 53 له بیستون و ارانه را سرودم که از اولین کارهای من بود و با استقبال فراوانی در کرمانشاه و حتی سراسر ایران روبرو شد.
اولین ترانه کُردی مقاومت درباره قصرشیرین را من سرودم و جلال محمدیان خواننده آن بود که گروه فریدون شهبازیان آن را اجرا کردند.
بنده چهار شعر دوبیتی کُردی گفته بودم که هنوز هر جا سخن از دفاع مقدس و جنگ تحمیلی است از این شعر و موسیقی استفاده میشود، اما کمتر کسی میداند که سراینده این اشعار محمدرضا فتاحی است، متاسفانه و یا خوشبختانه من دنبال کارهایم نرفتم و هیاهو به راه نیانداختم؛ اشعار من که به دست مردم و اهلش برسد کار تمام است، همین که تاثیر خود را بگذارد و به دست مردم برسد برای من کافی است.
در جشنواره موسیقی ملی مقاومت، شما غایب بودید، دلیل خاصی داشت؟
دلیلاش این بود که هیچکس از من دعوت نکرد، نه برای این جشنواره که در سه جشنواره قبلی که آثار بسیاری از من در آنها اجرا شد، متاسفانه از من برای شرکت در جشنواره دعوت نکردند، بعید میدانم که مسئولان حوزه فرهنگی و متولیان برگزاری جشنواره، اصلا با محمدرضا فتاحی آشنا باشند و بدانند که چنین کسی هم وجود دارد.
این موضوع برای درج در کارنامه مدیران فرهنگی کرمانشاه خوب نیست، چرا خودتان پیشقدم نشدهاید؟
خوب، یا بد بودنِ بیاعتنایی به پیشکسوتان را مردم تشخیص میدهند، فعلا که وضعیت این است، مدیران باید پاسخ بدهند چرا کسی که بیشترین ترانه در حوزه دفاع مقدس را سروده است در جشنوارهای که در شهر خودش برگزار میشود حضور ندارد؟
به نظر شما درست است که بروم دم درِاتاق مدیر ارشاد و بگویم مرا دعوت کنید؟ یا آنها باید وظیفه و تکلیف خود بدانند که پیشکسوتان و ریشسفیدان هر عرصهای را شناسایی کنند و او را اکرام و احترام نمایند؟
من نیازی به مدیران ندارم، آنها هستند که نیازمند بنده و امثال بنده هستند، حالا که وظایف خود را فراموش کردهاند، وظیفه رسانهها و دیگران است که تکلیفشان را به آنها گوشزد کنند.
من کار و وظیفه خودم را انجام میدهم و آنها هم باید کار و وظیفه خود را بتوانند انجام دهند.
برای حفظ و اشاعه فرهنگ و هویت بومی باید چه کاری انجام داد؟
هر کسی در هر جایگاهی می تواند در اشاعه ی فرهنگ و هویت بومی نقش موثری داشته باشد و نقش صدا و سیمای استانها در انجام آن بسیار موثرتر است به دلیل این که فلسفهی وجودی و رسالت آنها پاسداری از فرهنگ بومی است و باید به این مسئله بها دهند که موسیقی سنتی هم شامل آن میشود.
اما متاسفانه صدا و سیما کم رنگ برخورد می کند و اصل کار خود را فراموش کرده است، سایر حوزههای فرهنگی هم در چهارچوب مسئولیتها و وظایف خود بایستی پاسدار هویت و فرهنگ بومی باشند؛ بزرگان و ادبای هر منطقهای هم باید تلاشهای درخور و شایستهای برای حفظ گویشها، آداب و رسوم و هر آنچه که فرهنگ یک منطقه را میسازد، داشته باشند.
چند سالی است که با نابسامانیهایی در حوزه موسیقی و شعر کرمانشاه روبرو هستیم، نظر شما چیست؟
در منطقه ما که از لحاظ مایههای خداداد غنی است از نظر استعداد غنی است ولی شورای شعر و موسیقی ما دست چند نفر است که خود میبُرند و میدوزند.
از بدو تاسیس شورای شعر موسیقی در استان کرمانشاه یکی از اعضای ثابت بودم که درآن شرایط، مرحوم مسقطی، مراتی و حشمتاله لرنژاد هنرنمایی میکردند و افتخار داشتم که عضو این شورا باشم و برای آن نیز زحمت کشیدم ولی تحمل اوضاع نابسامان را نداشتم و گاهی فکر میکنم که اگر هر چیزی سرجای خودش بود و من در راستای آگاهی خودم، و در حد خودم میتوانستم یک سری مسائل و تجربیات را به جوانترها منتقل کنم می توانست مفید باشد.
چه انتظاری از مسئولین دارید؟
آرشیو غنی صدا و سیما، ادعای من است و گلایه من فقط در مورد خودم نیست بلکه در مورد همه هنرمندان گلهمند هستم.
در زمینه شناخت و معرفی هنرمندان این حیطه وقت نگذاشتند.
من ارتباط صادقانه ای با مردم برقرار کردم که با شنیدن اشعار من هم میخندند و هم اشک میریزند و این برای من کافی است.
اما مدیران و مسئولان نیز باید به وظایف و تعهدات خود پایبند باشند و به هنر و هنرمندان احترام بگذارند و کسانی که عمری صرف فرهنگ و هنر این منطقه کردهاند را فراموش نکنند که این برخورد نه انسانی است و نه با هیچ بخشی از علم مدیریت مطابقت دارد.
................
طیبه قدمی
نظر شما