۱۲ مهر ۱۳۹۱، ۸:۲۴

دلم برای صداقت جبهه و جنگ تنگ می شود/ شهادت لیاقت می خواهد

دلم برای صداقت جبهه و جنگ تنگ می شود/ شهادت لیاقت می خواهد

نهاوند - خبرگزاری مهر: جبهه و جنگ به ظاهر تمام شده ولی ناگفته های بیشمار آن هنوز باقی مانده و قصه های مردان بزرگی که از جبهه برگشتند و در گوشه ای ساکن شدند و از دنیا و زرق و برق آن هیچ نخواستند، هنوز ناگفته مانده است.

 

به گزارش خبرنگار مهر، جنگ برای من یادآور آوارگی بود و نگاههای نگران پدر و مادر و زندگی در روستاهای اطراف. جنگ برایم به معنی صدای آژیر خطر بود و پناه گرفتن در سنگرهای تاریک و سرد …

جنگ از دست دادن بهترین یاران و دوستانم بود برای حفظ ارزشهای والای انقلاب و اسلام، جنگ ما را لایق خود کرده بود و همه چیز ما بوی صفا میداد و عشق و ایثار. جنگ نقطه اوج خدایی بودن بود، نهایت فداکاری و عشق و ایثار. حکایت جنگ، حکایت دلدادگی و عاشقی است.

آنچه در جنگ دیدم و حاصل شد کار عشق است و بس، جنگ جاودانه میماند چون برگرفته از مکتب علوی و قیام سرخ حسینی واحیا کننده قرآن و اسلام و مردانگی و انسانیت بود.

اولین گلوله ای که به سمت ایران شلیک شد عذابم می دهد

حاج میرزا محمد سلگی جانباز و یادگار هشت سال دفاع مقدس متولد سال 1334 روستای هادی آباد بخش فیروزان نهاوند، اولین گلوله ای که به سمت ایران شلیک شد و اولین انفجاری که خانه و خانواده ای را متلاشی کرد بعنوان خاطرات تلخ عذابش می دهد.

جنگ را دوست ندارد و از آن حس خوبی ندارد ولی وقتی پای ارزشها و انقلاب و اسلام و ناموس در وسط باشد، نگاهش تغییر می کند.

در همان روزهای سخت کسانی بودند که از جان گذشتند تا من و تو و همه بچه های سرزمینمان به آرامش برسیم، کسانی که جان را خالصانه تقدیم پیشگاه حق کردند تا فردای من و تو را بسازند.

آنان که جان فدا کردند و به خدا رسیدند و آنان که از اعضای پیکر خود گذشتند و تا آخر عمر جانبازی را پذیرفتند تا نگذارند حتی یک وجب از خاک وطن به دست نا اهلان بیفتد و ما همه داشته هایمان را و همه آرامشمان را مدیون بودنشان هستیم، اما کاش قدر حضورشان را بدانیم و آنگونه که سزاوار است ارج نهیمشان.

از انگیزه و علت حضورش در جبهه جویا شدم که گفت: مثل دیگر رزمندگان، جبهه رفتن را برای خودم یک وظیفه می دانستم، دفاع از انقلاب و کشور و جهاد به فرمان امام برای حفظ انقلاب اسلامی وظیفه ما بود، ۲۲ ساله بودم که به جبهه رفتم و در جبهه غرب و جنوب حضور داشتم.

شهادت واقعا هنر مردان خداست و لیاقت میخواهد

از حضور در عملیات های مختلف و چگونگی جانبازی اش پرسیدم که آهی کشید و گفت: شهادت واقعا هنر مردان خداست و لیاقت میخواهد، درعملیات های مختلفی شرکت داشته و پنج بار مجروح شده ام که در آخرین مجروحیتم هر دو پای خود را از دست دادم البته از ناحیه پهلو و دست چپ هم مجروح شدم.

از حاج میرزا محمد سلگی پرسیدم برای ما باورش سخت است دوپا نداشته باشی از چند ناحیه دیگر مجروح شده باشی بعد از این اتفاقات باز هم به جبهه رفتی؟چند لحظه مکث کرد و گفت: جبهه همه چیز ما بود، در عملیات مرصاد، به عنوان رئیس ستاد لشکر انصارالحسین(ع)، حضور داشتم و با وجود مجروحیت ۷۰ درصد و نقص عضو، در فعالیت های اجتماعی، به یاری خداوند، نه اینکه هیچ مشکلی نداشته ام، بلکه بهتر از گذشته در مسئولیت های مختلفی، انجام وظیفه کرده و در خدمت به مردم عزیز، از هیچ تلاشی فرو گذار نکرده ام.

مگر یادمان رفته در کربلا چه گذشت ما سرباز همان امامیم

پرسیدم چه عامل یا بهانه ای بود که با وجود مجروحیت های شدید در جبهه ماندید؟ عاملی که باعث شد از جانم بگذرم، خدمت به انقلاب اسلامی و دفاع از کشور و مردم قدرشناس و دوست داشتنی بود، همین مردم از همه چیزشان برای اسلام و امام و انقلاب گذشتند. یادمان نرفته امام و سالار ما امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) است و مگر یادمان رفته در کربلا چه گذشت ما سرباز همان امام و همان عصر عاشورای 61 هجری هستیم.

وی در پاسخ به این سئوال که چگونه وارد سپاه شدید و در حال حاضر مشغول به چه فعالیتی هستید؟ گفت: در اوایل جنگ که به جبهه رفتم بعد از آموزش های مقدماتی به استخدام رسمی سپاه درآمدم و توانستم با جدیت و تلاش، بعنوان فرمانده گروهان و بعد گردان و سپس، مسئول محور عملیاتی لشگر انصارالحسین در آیم و آخرین مسئولیتم در جبهه، رئیس لشکر انصار الحسین بودم. مدیر داخلی سپاه قبل از جنگ، فرمانده گردان سپاه انصارالحسین تا سال65 و بعد از جانبازی مسئول محور لشگر انصارالحسین و مسئول ستاد لشگر انصار الحسین.

وی با بیان اینکه با اتمام جنگ در عرصه سازندگی و آبادانی کشور خدمت کردم و هفت سال فرماندهی سپاه نهاوند را بر عهده داشتم، گفت: همزمان معاون عملیات سپاه نیز بودم و 12 سال مسئولیت بنیاد شهید نهاوند به بنده سپرده شد و دو سال نیز بعنوان رئیس اداره اوقاف به مردم خدمت کردم و در حال حاضر مشاور استاندار همدان و مسئول هماهنگی امور ایثارگران استان همدان هستم.

همه ثانیه های عمرم به یاد شهدا می گذرد

از دوستان شهید و زندگی بعد از جنگ از او پرسیدم با صدای لرزان که حکایت از ناگفته های زیادی داشت گفت: همه ثانیه های عمرم به یاد شهدا می گذرد.

شهید عزیز سردار امیدی، سردار ابروزن، سردار حاج حسین کیانی، سردار حاج علی مراد، سردار وحید، سردار محجوب، شهید بابایی، شهید عالی مقام سهرابی و شهید سرفراز و معلم واقعی، حاج محمد طالبیان و خیلی از شهدای عزیز و بزرگواری که اسامی آنها به صد ها تن میرسد.

از احساس و دلتنگی خود در لحظات شهادت این بزرگ مردان تاریخ گفت و افزود: در جبهه شاهد شهادت دوستان و همرزمان عزیزم بوده ام و شهید حاج حسین کیانی، شهید ابروزن، شهید حاج علیمراد و شهید ایرج ظفری در مقابل چشمانم به خیل شهدا پیوستند.

ما ماندیم و درد فراق و دوری از آن عزیزان

در آن لحظات دلم می خواست من نیز مانند آنها شهید شوم به طوری که در اواخر جنگ دیگر داغ دوری آنها برایم غیر قابل تحمل شده بود و هر لحظه از خدا می خواستم که خدایا، عنایتی کن! دیگر طاقت دوری دوستان عزیز و شهیدم را ندارم که این دعا به لطف خدا در حد جانبازی مستجاب شد و ما ماندیم و درد فراغ و دوری از آن عزیزان.

در دوران حضور در جبهه بیشتر انتظار شهادت داشتم، ولی امکان اینکه مجروح یا اسیر شوم بیشتر می رفت، اما من اعتقادم این بود که باید تا آخرین نفس جنگید. حتی اگر جانباز شوم و حتی اگر در اسارت باشم.

وی در پاسخ به اینکه آیا تا به حال شده دلتان برای حال و هوای جبهه و جنگ تنگ شود؟ گفت: به بزرگی خداوند قسم، که هر ثانیه از عمرم را به یاد آن دوران و آن انسان ها هستم و هر ثانیه، دلم برای پاکی و صداقت جبهه و جنگ، تنگ می شود.

برای رضای خود پا به جبهه ها گذاشتیم

وی در پاسخ به سئوالی دیگر که برخورد جامعه با شما، بعنوان یک جانباز چگونه است؟ آیا حق ایثار و جانبازی، آنطور که باید ادا می شود؟ افزود: از مردم انتظاری ندارم، چون ما برای اینکه کسی به ما توجه کند به جبهه نرفته ایم بلکه برای رضای خدا رفته ایم.

بعضی از افراد مسئول، برای جانبازان و پاسداران خیلی ارزش قائل نیستند، چون ما را تندرو تلقی می کنند اما نمی دانند که ما هیچ تغییری نکرده ایم و همان آدم های زمان جنگ و همرزمان شهیدان هستیم.

ما بدون رودربایستی و با در نظر گرفتن حق، نقاط ضعف آنها را گوشزد می کنیم و به همین خاطر است بعضی از آنها از ما بدشان می آید!

جانبازان گوشه گیر نیستند، مگر بعضی که مشکل درمانی یا جانباز اعصاب و روان هستند که گوشه گیری آنها بر اثر مجروحیت است.

جوانان به آرمان های شهدا و انقلاب وفادارند

مردم آگاه و ولایت مدار، بخصوص جوانان به آرمان های شهدا و انقلاب وفادارند و این را در مناسبت های مختلف ثابت کرده اند و من نیز بعنوان یک جانباز، توقعی از آنها بجز ولایت پذیری ندارم و دلم می خواهد به هویت انقلابی و اسلامی خود توجه کامل داشته باشند و به فرامین رهبر عزیز و دلسوز توجه عملی داشته باشد

وی در بیان به یاد ماندنی ترین خاطره از دوران جبهه و جنگ نیز گفت: 10 روز جنگیدن رزمندگان گردان حضرت ابوالفضل العباس (ع) نهاوند بهترین خاطره آن دوران است چراکه در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو رزمندگان با کمترین امکانات و نیرو در مقابل پیشرفته ترین امکانات و بیشترین نیرو ایستادگی کردند و پیروز شدند و من به عینه، معجزه خداوند را دیدم.

آری جبهه و جنگ به ظاهر تمام شده است ولی ناگفته های بیشمار آن هنوز باقی مانده است قصه های مردان بزرگی که از جبهه برگشتند و در گوشه ای ساکن شدند از دنیا و زرق و برق آن هیچ نخواستند و کسی هم از آنها خبری ندارد.

پس یادمان باشد حفاظت و پاسداری از ارزشهای و دستاوردهای والای شهدای گرانقدر هشت سال دفاع مقدس.

کد خبر 1710993

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha