دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، عضو فرهنگستان علوم و استاد فلسفه دانشگاه تهران، در گفت و گو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره جايگاه ميرداماد و ميرفندرسكي در مكتب اصفهان و دوران عصر صفوي گفت : در طول تاريخ ايران تا زمان ميرداماد و ميرفندرسكي تنها حكومتي كه توانست شيعه را مذهب رسمي اعلام كند، سلسله صفويه بود. به همين دليل حكمت و فلسفه اي كه با بن مايه هاي شيعي در اين عصر تاليف شد به واسطه چنين موقعيتي بود و دو فيلسوف مورد نظر ما يعني ميرداماد و ميرفندرسكي فلسفه و حكمتشان را بر پايه تعاليم شيعي و حكمت شيعي اهل بين (ع) استوار ساختند.
وي مهمترين آموزه حكمت شيعي را در امور باطني دانست و گفت : در نظر شيعه امور باطني و عرفاني جايگاه و اهميت منحصري دارد. اما در برابر هر باطني نيز يك ظاهري وجود دارد. بنابراين در حكومت شيعه عصر صفوي به دليل مقتضيات حكومتي به روايات اهل بيت (ع) بيشتر توجه مي شد. در اين بين اختلافاتي ميان اهل باطن و ظاهر نيز در اين عصر به وجود آمد. فقها و علماي اصول نيز با فلاسفه و حكماي شيعي باطني دچار اختلاف شدند.
دكتر ديناني افزود : ما همچنين در اين عصر دو جريان تصوف و اخباري گري را نيز شاهد هستيم. اگر بخواهيم به صورت ديالكتيكي اين دو جريان را بررسي كنيم مطمئنا به موارد ديگري نيز برخورد خواهيم كرد ، اگر چه افراط در هر دو موجب سردرگمي است اما در اين ميان مسئله سومي وجود دارد و آن عقلانيت است كه اين امر به واسطه تفكر و تاملات ميرداماد و ميرفندرسكي در اين عصر مورد توجه قرار گرفت.
استاد فلسفه دانشگاه تهران از مهمترين اقدامات ميرداماد و ميرفندرسكي را تربيت شاگردي به نام ملاصدرا دانست و گفت : وي با نگارش كتاب كسر الاصنام الجاهلية كه به نظر من تا به امروز بهترين كتابي است كه در رد تصوف نگاشته شده احساس مي كرد كه تصوف به سمتي مي رود كه به نوعي جاهليت محسوب شده و جمودي خطرناك را به وجود آورده بود. ملاصدرا فقيه و شارح احاديث بود و از شيخ صدوق اجازه شرح و نقل حديث داشت.
دكتر ديناني ميرداماد را فقيهي ممتاز و اديبي كه اشعار حكمي به فارسي سروده بود بر شمرد و گفت : او به اشراق تخلص مي كرد. اما از نوآوري هاي ميرداماد در فلسفه بحث حدوث دهري است. بحث زمان در ميان مكاتب و فلسفه ها و اديان بسيار اهميت دارد . همه اديان به حدوث زمان معتقدند و از سوي ديگر فلسفه يوناني قائل به حدوث زمان نيست. اين موضوع تنشي ايجاد كرده است و حكما خيلي تسليم اين نظريه نيستند. هنر ميرداماد در اين بوده كه به نزاع خونين ميان متكلمين و فلاسفه پايان دهد. چرا كه بسياري از متكلمان، فلاسفه را تكفير كردند و يكي از موضوعاتي كه غزالي، ابن سينا را تكفيركرده همين بحث زمان است. ميرداماد با ابداع بحث حدوث دهري، نه به شيوه متكلمين و نه به شيوه ابن سينا ، بحث جديدي را ابداع كرد كه تمام كتاب قبسات ميرداماد به اين قضيه حدوث دهري اختصاص دارد.
نظر شما