پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۹ مهر ۱۳۹۱، ۸:۴۵

گفتگو با چینی‌فروشان ـ 1/

فرهنگ، ابزار دست سیاسیون/ انقلاب نیروی اهل قلم کم نداشت

فرهنگ، ابزار دست سیاسیون/ انقلاب نیروی اهل قلم کم نداشت

محسن چینی‌فروشان می‌گوید: افرادی با وجهه سیاسی مدیر فرهنگی شده‌اند تا از فرهنگ به عنوان یک ابزار در جهت اهداف سیاسی آن دولت استفاده کنند. نتیجه این می‌شود که عرصه فرهنگ ما یا خنثی است یا کاملا سیاسی.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: محسن چینی‌فروشان را بیشتر با سابقه مدیریت‌اش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان می‌شناسند. همین‌که یک مدیر بتواند 18 سال در یک سمت بماند و کارش را ادامه دهد، خودش یک اتفاق است و چینی‌فروشان توانست همه این سال‌ها در کانون بماند، ولی او در سال 1388 در پی بازنشستگی‌اش از کانون رفت و در طول سه سال اخیر کمتر در مجامع خبری حضور پیدا کرده است. البته انتشار کتاب جدیدش نشان داد که در این فاصله دست به قلم بوده است.

روز جهانی کودک بهانه‌ای بود تا ساعاتی را میزبان این مدیر فرهنگی باشیم و درباره وضعیت فرهنگی و مدیریت فرهنگی در کشور از دیروز تا امروز و افق پیش‌رو صحبت کنیم. البته ذیل این مباحث به مسایلی درباره ادبیات کودک و نوجوان نیز پرداختیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش نخست این گفتگو است.

* یکی از مسایلی که همواره در حوزه تربیت نیروی انسانی مورد بحث بوده این است که در دوران سلطنت شاهنشاهی افرادی از دل جامعه بیرون آمدند که انقلاب اسلامی به همت آنها رقم خورد و در جنگ هشت ساله هم سنگ تمام گذاشتند. حال در بستر انقلاب، تربیت نسل‌ها چگونه بوده است و آیا عملکرد نهادهای تربیتی به گونه‌ای بوده که بتوان از میان نسل جدید، مدیران شاخص فرهنگی داشت؟

من برای پاسخ دادن به پرسش شما لازم است یک مقدمه‌ای بگویم و بعد به این مساله بپردازیم. در جوامع شرقی از جمله جامعه ایران که با دو هویت ایرانی و اسلامی در جهان شناخته می‌شود، نقش تربیتی خانواده بسیار مهم است.

نقشی که خانواده در تربیت بچه‌ها دارد، خیلی اساسی و برجسته است و هرقدر در بستر زمان به گذشته می‌رویم این نقش پررنگ‌تر می‌شود. امروزه به دلیل رسانه‌های متعدد و شرایط جامعه مدرن، نقش خانواده در تربیت بچه‌ها کم‌رنگ‌تر شده است. بچه‌ها از محیط، دوستانشان و رسانه‌ها بیشتر از آموزش رسمی تاثیر می‌گیرند.

این مقدمه را از این جهت می‌گویم که تصور نکنیم در زمان پهلوی بچه‌ها تحت تربیت آن رژیم بزرگ شدند، بلکه نقش خانواده‌ها در آن زمان خیلی مهم‌تر بود. این خلط مبحث است که می‌گویند آنهایی که در آن رژیم بودند انقلاب کردند و نسل بعد از انقلاب چه کردند؟

یادم هست در دوران کودکی‌ام تازه رادیو عمومی‌تر شده بود و در پشت‌بام‌ها آنتن داشت، پس از سال‌ها کانال دو تلویزیون راه افتاد، تنها نشریه‌های ویژه بچه‌ها «کیهان بچه‌ها» بود و بعدها مجله «پیک» آمد.

در نهایت می‌خواهم بگویم در آن دوران عنصر خانواده نقش اساسی در تربیت بچه‌ها داشت. در نتیجه شما می‌بینید آن نسلی که در آن سال‌ها منشا اتفاقاتی شدند، نسلی بود که خانواده‌های مذهبی و متدین آنها را تربیت کرده بود و به همین دلیل آنها اهل دغدغه بودند.

* و امام خمینی (ره) نیز با شناخت همین شرایط، ظرفیت‌های انسانی را در خدمت انقلاب درآورد؟

امام در سال 42 فرمود که سربازان من همین بچه‌هایی هستند که در گهواره خوابیده‌اند. شناختی که امام از جامعه ایرانی داشت، اینگونه بود که این بچه‌ها تربیت شده آموزش و پرورش رژیم شاهنشاهی نیستند.

این موضوع در بعد از انقلاب هم همینطور بود. برگردیم به سال‌های 59 تا 67 و نقش خانواده‌ها در اداره جنگ را بررسی کنیم. بعضی از خانواده‌ها نقش مستقیم داشتند و بعضی غیرمستقیم.

نقش مستقیم آنجا بود که پدر خانواده می‌رفت جنگ و بچه‌هایش را هم با خود می‌برد. یا خودش شهید می‌شد یا بچه‌هایش. از این شهدا زیاد داریم که پدرش، برادرش، عمویش هم شهید شدند.

نقش غیرمستقیم هم از خانم‌ها که پشت جبهه همکاری می‌کردند و یا حتی در مقام پرستار به جبهه می‌رفتند. همچنین آن هیجان و تشویقی که به بچه‌هایشان منتقل می‌کردند و آن رضایتی که از رفتن بچه‌هایشان به جنگ داشتند همان نقش غیرمستقیم است. این در واقع همان تربیت و نقش خانواده است.

البته الان این نقش کم‌رنگ شده است و رسانه‌ها در انواع مختلفشان تاثیر زیادی بر افراد دارند. ولی در همین شرایط هم ریشه که همان خانواده است، درست است و همان 7 سال اول زندگی که نقش مهمی در زندگی بچه دارد، تحت تاثیر مستقیم تربیت خانوادگی شکل می‌گیرد.

البته شرایط امروز با 20 سال پیش و حتی با 10 سال پیش خیلی فرق دارد. هرقدر هم جلوتر برویم این فضا رسانه‌ای‌تر می‌شود. در چنین شرایطی خانواده‌ها باید کمی نقششان را عوض کنند و این آمادگی در خانواده‌های ایرانی پیدا شود که با توجه به شرایط جدید با جوان‌ها، نوجوانان و بچه‌هایشان مرتبط شوند.

* در همین تحلیلی که ارائه دادید، چقدر نهادها و مسئولان آمادگی و هوشمندی گذر از این تغییر نقش‌ها را داشتند و متوجه شدند که باید نهادهای آموزشی و رسانه‌ای بخشی از مسئولیت‌های سنتی خانواده‌ها را برعهده بگیرند؟ آیا کمی دیر نشده است؟

استنباطم این است که حداقل دیر متوجه شده‌اند. بنا به دلایل مختلفی؛ یکی اینکه کشور در ابتدای انقلاب درگیر جنگ و سازندگی و مسایل مختلف سیاسی، اقتصادی و ... شد و آنقدر مساله داشت که مسئولان مملکت هم عمدتا وجه همتشان مصروف مسایل کلان امنیت و حفظ مرز و بوم شد.

نکته دیگر این بود که در مواجهه با مدرنیته و ورود تکنولوژی‌های روز به کشور، رویکرد مقابله‌ای گرفته شد. مساله اینجاست که همیشه در مقابل تکنولوژی مقاومت وجود دارد، مخصوصا وقتی که تکنولوژی نقش فرهنگی داشته باشد.

در جوامع سنتی این مقاوت بیشتر وجود دارد ولی یک جایی می‌رسد که دیگر نمی‌توانند مقاومت کنند و آن موقع دیگر برای سازگاری دیر شده است.

* تجربه این اتفاق را ما در مورد ویدئو داشتیم و امروز بر سر ماهواره و حتی اینترنت داریم. 

بله. سال‌ها با ویدئو مبارزه کردند، ولی دیگر در جایی نتوانستند مقاومت کنند و حتی مرکز رسانه‌های تصویری راه‌اندازی کردند که خودش فیلم‌های ویدئویی تولید می‌کرد. عین این قضیه در سایر مسایل هم هست. نمی‌گویم نباید خط قرمزی درباره رسانه‌ها وجود داشته باشد، بلکه خط قرمزهایی چه از لحاظ اخلاقی و چه امنیتی وجود دارد.

یک پدر و مادر مگر می‌‌توانند اینترنت را کنترل کنند؟ با یک وی پی ان ساده می‌شود به همه سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای دسترسی پیدا کرد. مساله اینجاست که در مواجهه با چنین پدیده‌هایی باید رفتار درست را اتخاذ کرد و اینجاست که نقش آموزش و پرورش متفاوت می‌شود؛ چرا که باید دریابد بچه‌ها باید با این پدیده چگونه برخورد کنند.

* در فاصله‌ای که ما به جای یافتن راه رویارویی مناسب با تکنولوژی، در حال مقابله با آن بوده و هستیم، جهان مدرن امروزی به سرعت در حال تغییر و تحول است.

ورود تکنولوژی به کشور غالبا با مقاومت‌هایی روبه‌رو شده و در نهایت زمانی که نمی‌شد دیگر در برابرش مقاومت کرد، مورد پذیرش قرار گرفت، ولی این امر باعث می‌شود یک زمانی را از دست بدهیم. ظاهرش این است که 5 یا 10 سال زمان از دست داده‌ایم، ولی 5 سال در دنیای امروز دیگر 5 سال قبل نیست؛ چرا که امروزه آنقدر شتاب تغییر و تحول در جهان زیاد است که حتی یک ساعت الان به اندازه چند ماه، دورانی است که اصلا اتفاقاتی در آن رخ نمی‌داد.

و اما در ادامه بحث ساختار فرهنگی کشور که دو مساله را مطرح کردم (1- درگیر شدن مدیران و مسئولان در ابتدای انقلاب به مسالی چون جنگ و بازسازی و ... و از اولویت خارج شدن فرهنگی، 2- مقاومت در برابر تکنولوژی‌های روز)، مساله سوم این است که در بخش فرهنگ باید افراد کارکشته‌ای که از جنس فرهنگ هستند بر مسندهای مدیریت و تصمیم‌گیری بنشینند.

البته از جنس فرهنگ بودن با مدیر فرهنگی بودن متفاوت است. مدیر فرهنگی‌ای موفق است که خودش از جنس فرهنگ باشد و بر امور هم اشراف داشته باشد.

ولی متاسفانه در جاهایی از عرصه فرهنگ مدیرانی را گذاشته‌اند که اگر از آنها بپرسی 20 نویسنده را نام ببرند شاید نتوانند یا اگر بپرسی در این مدت عمرتان 40 فیلم سینمایی دید‌ه‌اید یا خیر، رمان خوانده‌اید یا نخوانده‌اید، جوابی نداشته باشند. طبیعتا چنین افرادی نمی‌توانند با نویسنده‌ای که تولیدکننده فرهنگ است، تفاهمی داشته باشند. این هم مشکل بعدی ما بود که مدیران فرهنگی‌مان از جنس فرهنگ نبودند.

* مدیرانی بیشتر سیاسی بر مسندهای فرهنگی.

بله. نمونه‌های اینچنینی منحصر به یک دولت خاص هم نبوده است؛ افرادی با وجهه سیاسی مدیر فرهنگی شده‌اند تا از فرهنگ به عنوان یک ابزار در جهت اهداف سیاسی آن دولت استفاده کنند و این نتیجه‌اش همین می‌شود که عرصه فرهنگ ما یا خنثی است یا کاملا سیاسی. این اتفاق هم اینگونه رخ می‌دهد که آدم‌هایی که هم‌جهت با آن شرایط هستند کاملا سیاسی کار می‌کنند، آنهایی هم که نیستند خودشان را کنار می‌کشند و خنثی می‌شوند.

این اتفاق به این دلیل نبوده که ما آدم مناسب نداشته‌ایم، اتفاقا داریم. خیلی از نویسندگان و هنرمندان ما استقلال کاری و فکری خود را در چارچوب‌های کلی کشور حفظ کرده و در عین حال وجهه سیاسی مشخصی را در دولت‌های مختلف نگرفته‌اند و کار خودشان را می‌‌کنند، ولی به دلیل همان نگاه سیاسی ما از این افراد بهره نبرده‌ایم.

* شما به تربیت فرهنگی اشاره کردید. در سال‌های قبل از انقلاب در نهادهای مردمی‌ای چون حسینیه ارشاد و مسجد هدایت و بر مدار افرادی چون آیت الله طالقانی و دکتر شریعتی کانون‌های تربیتی شکل می‌گرفت. اگر قرار بود بعد از انقلاب هم آن کانون‌های مردمی و بدون دخالت حکومت، تربیت فرهنگی افراد را برعهده بگیرند، چگونه باید این اتفاق می‌افتاد و با ورود تکنولوژی و پیچیدگی‌های تربیتی زندگی مدرن، آیا آن کانون‌ها می‌توانستند کارکرد خود را حفظ کرده و از دل آنها مدیران فرهنگی بیرون بیایند؟

به نظرم کمبود چنین کانون‌هایی احساس می‌شود؛ گرچه هنوز هم پایگاه‌ها و جاهایی که این نقش‌ها را ایفا کنند داریم. برخی از آنها نیمه دولتی هستند که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را می‌شود از این جنس تلقی کرد، یا جاهایی که مردمی هستند مثل هیات‌ها.

من از زاویه دیگری به سئوال شما جواب می‌دهم. کار فرهنگی امکان‌پذیر نیست؛ مگر با آدم فرهنگی. یعنی شما نمی‌توانی به آدمی که فرهنگی نیست بگویی کار فرهنگی بکن و اگر این اتفاق بیفتد حاصلش می‌شود: شعار و تبلیغات فرهنگی.

اگر زمانی در کانون توحید، حسینیه ارشاد، مسجد هدایت و ... حلقه‌هایی شکل می‌گرفت، به دلیل حضور افرادی چون شهید مطهری، آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی بود. این عناصر در واقع لازمه حرکت‌ها و جریان‌سازی فرهنگی بودند.

بعد از انقلاب ما از این افراد و عناصر داشتیم، ولی همه درگیر مسایل اجرایی و سیاسی شدند. این هم طبیعی بود چون مملکت گرفتار بود، بلافاصله همه افراد هم درگیر این مسایل شدند؛ وگرنه انقلاب شخصیت‌های بزرگ، اهل قلم و اندیشه زیاد داشت، ولی شرایط به گونه ای شد که اینها رفتند به سمت کارهای دیگر و اینجا در عرصه فرهنگ خلا ایجاد شد.

البته در مواردی چون حاج آقا مجتبی تهرانی در خیابان ایران این پایگاه را نگه داشت و کار می‌کرد. آقا سید مجتبی حسینی که مدرسه‌ای دارد و عده‌ای دور او جمع می‌شوند، ولی اینها در سطح عموم نیست. من بعضی وقت‌ها با این بزرگان صحبت می‌کردم که شما همه کارهایتان را ول کنید، بیایید همین کارها را انجام دهید.

داشتن پاتوق و پایگاه فرهنگی از ضروریات است و به نظر من کمبودش به شدت حس می‌شود.

* در ادامه بحث سیاسی شدن مدیریت‌های فرهنگی، یک خط‌کشی‌هایی در عرصه فرهنگ اتفاق افتاد و افرادی که نمی‌‌خواستند دیدگاه‌های سیاسی را وارد فرهنگ کنند به همین دلیل حذف شدند. حتی کار به جایی رسید که این روزها برخی از چهره‌های عرصه فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس هم در این خط‌کشی نامحرم شده‌اند.

باید یک تفکیکی بین سیاسی بودن و سیاسی کار کردن داشته باشیم. اگر این تفکیک را داشته باشیم آنگاه همه آدم‌ها سیاسی هستند. چون همه آدم‌ها بالاخره نوعی نگاه به مسایل سیاسی و یک علاقه و علقه‌ای به آدم‌ها و جریان‌های سیاسی دارند؛ ولی سیاسی کار کردن فرق می‌کند. سیاسی کار کردن یعنی حتی شما آن نگاه سیاسی خودت را فدای فضاها، شرایط و گروه‌ها می‌کنی.

نمونه کلان‌تر آن این است که مثلا دولت نقش پدری‌ای که باید برای فرهنگ داشته باشه از دست می‌دهد. دولت در عرصه فرهنگ باید نقش پدری و نظارتی داشته باشد نه نقش عامل اجرایی که بودجه هم دستش است.

جامعه ما در شرایط خاصی یک جامعه تند سیاسی شد و عکس‌العمل‌های تند سیاسی هم در آن ایجاد شد و همین امر باعث شد تا دولت‌ها عمدتا به سمت حرکت‌های تند سیاسی بروند و طبیعتا بخش فرهنگ هم متاثر از همین امر شد.

من اعتقاد ندارم هنرمندان و نویسندگان برخاسته از دل مردم از جریان فرهنگی جدا می‌شوند بلکه فکر می‌کنم متناسب با شرایط کم‌رنگ و پررنگ می‌شوند.

* اینگونه نیست که خودشان جدا ‌شوند، بلکه جدایشان می‌کنند. آنها کارشان را انجام می‌دهند ولی فرصت و اجازه بروز و ظهور پیدا نمی‌کنند و مهم‌تر اینکه به عرصه‌های تصمیم‌گیری وارد نمی‌شوند.

بله. آنها کارشان را انجام می‌دهند و تنها جلوه‌شان گاهی کم‌رنگ‌تر و گاهی پررنگ‌تر می‌شود. چندی پیش نزد نویسنده‌ای بودم که این روزها کمتر از او کاری منتشر می‌شود. از او پرسیدم کارهایت کو؟ مرا به اتاق بغلی برد که مقدار زیادی کاغذ در آنجا بود. گفت اینها همه کارهای من است و این‌گونه نیست که من کار نکنم. من کار می‌کنم ولی کمی دیرتر منتشر می‌شود.

اتفاقا اینجاست که وظیفه نویسندگان و هنرمندان سنگین‌تر می‌شود و باید بتوانند با شرایطی که مطابق میلشان نیست خودشان و کارهایشان را عرضه کنند.

* آسیب بزرگ از همانجا آغاز شد که به جای اینکه همه ارکان جامعه را ذیل فرهنگ تعریف کنیم، فرهنگ را ذیل آنها تعریف کردیم. به جای اینکه سیاست‌مان را فرهنگی کنیم فرهنگمان را سیاسی کردیم و قس علیهذا.

یکی از من سئوال کرد فرهنگ یعنی چه؟ گفتم فرهنگ یعنی همه چی. اگر فرهنگ نباشد یعنی هیچی نداریم. این جمله ساده‌ای است ولی از نظر من واقعیت این است.

تفاوت سیاست و فرهنگ، در زمان است. شما در سیاست به سرعت نتایج و عکس‌العمل‌ها را می‌بینی. امروز یک تصمیم سیاسی بگیری بلافاصله نتیجه‌اش معلوم می‌شود. لذا دور‌ه‌های مسئولیتی در عرصه سیاست هم 4 ساله است. کارهای سیاسی خیلی زودبازده است و حتی از اقتصاد هم زودبازده‌تر است. ولی عرصه فرهنگ دیربازده اما تاثیرش عمیق و پایدار است. از سوی دیگر سیاست تاثیر سریع و ناپایدار دارد.

اشکال این است که وقتی جامعه بیش از اندازه سیاسی شود و عرصه فرهنگ هم ذیل سیاست تعریف شود، این اتفاق برای عرصه فرهنگ هم می‌افتد که دنبال کارهایی برویم که زودبازده باشد. الان فیلمی تهیه کنیم که حرف امروزمان را بزند و نمایش داده شود و سال بعد هم نتیجه‌اش را در مردم ببینیم. همین امر باعث می‌شود در یک دوره همه فیلم ها به سمت یک اندیشه خاص می‌رود و در دوره بعد به سمت اندیشه‌ای دیگر. یا کتاب‌هایی منتشر شود که توجیه‌کننده شرایط حاضر باشد.

اثر این رویکرد را در کتاب‌هایی که بعد از انقلاب منتشر شده می‌بینیم که نوساناتشان زیاد است، هرچند که جریان همیشگی فرهنگ که برخاسته از مردم بوده همیشه ادامه دارد. زیر جریان‌های پرشتاب متاثر از سیاست، یک جریان آرام مردمی هست که کتاب خودش را می‌نویسند و فیلم خودش را می‌سازد.

این شاید ویژگی کشورهایی باشد که به شدت سیاسی شده‌اند. جامعه ما هم به خاطر تلاطم‌هایی که داشته، این ویژگی را دارد ولی اصل جریان که همان ریشه مردمی است، جایگاه خود را دارد. در عرصه دفاع مقدس و متناسب با مناسبت‌های تقویمی یک اتفاق‌هایی می‌افتد و همه به تلاطم می‌افتند، ولی در کنار این تلاطم‌ها همیشه یک سری کتاب منتشر می‌شود. در سال‌های اخیر کتاب‌های خوب در زمینه اندیشه چه در حوزه تالیف و چه ترجمه داشته‌ایم که شاید الان جلوه نداشته باشد، ولی کار خودش را می کند و آدم‌های خودش را تربیت می‌کند.

ادامه دارد...

کد خبر 1715527

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha