به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، به نظر توماس با فراگير شدن رسانه هاي جمعي و اعتقادي كه به نظرسنجي به وجود آمده است روندي را شاهد هستيم كه براي هر امر حتي درست و خطا و خوب و بد هم به نظرسنجي رجوع مي كنيم در حالي كه اين امر اگر لازم است به هيچ عنوان كافي به نظر نمي رسد.
اولين اشكالي كه به اين مشي دستيابي به حقيقت اخلاقي وارد است آن است كه افراد با گذر زمان حس و فكر خود را نسبت به پديده اي كه خوب يا بد دانسته اند تغيير مي دهند. في المثل اگر 59 درصد امريكاييان در زماني عمل جايز بودن كشتن بيماران مرگ مغزي را نادرست و خطا به حساب مي آورند هيچ تضميني وجود ندارد كه سه ماه بعد نيز بدين گونه رفتار كنند. او باز تصريح مي كند كه اين جملات نبايد بدين نوع تفسير شود كه ما نيازي به نظرسنجي نداريم بلكه بايد نظر افراد را لااقل بخشي از حقيقت اخلاقي قلمداد كنيم و نه تمامي آن.
بدين جهت است كه توماس معتقد است هميشه بخشي از مسائل اخلاقي بايد نزد متخصصان امر حل و فصل شود و لزومي به بسط آنها در گستره عموم نيست.
نظر شما