۲۵ فروردین ۱۳۸۴، ۱۳:۱۲

آيا آمريكا "ماموريتي الهي" دارد؟ ؛ نگاهي به جايگاه دين در سياست خارجي آمريكا

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : ارتباط بين ارزش ها ديني و منافع ملي در سياست خارجي آمريكا يكي از موضوعاتي است كه كارشناسان روابط بين الملل درباره آن اختلاف نظر دارند. برخي معتقدند كه سياست خارجي آمريكا همواره بر اساس منافع ملي بوده و تنها جامه دين به تن دارد، در حالي كه برخي ديگر نظير مايكل والزر استاد دانشگاه پرينستون بر اين عقيده اند كه گسترش ارزشهاي ديني از اركان سياست خارجي آمريكا بوده و اغلب از"منافع ملي" براي توجيه وعقلاني جلوه دادن اين سياست ها استفاده شده است.

به گزارش گروه دين و انديشه "مهر" به نقل از واشنگتن پريزم ، جرج بوش رئيس جمهور آمريكا در مراسم تحليف دومين دوره رياست جمهوري خود در ژانويه گذشته سخن از "ماموريتي" برد كه "آفريننده بهشت" براي گسترش آزادي و دموكراسي در جهان بر عهده كشورش گذارده است. اما او نخستين رئيس جمهوري نيست كه براي آمريكا يك ماموريت الهي قائل است. آبراهام لينكلن (1865-1809) آمريكا را "ملت برگزيده" خدا خواند كه آخرين "اميد روي زمين" است. وودرو ويلسون (1924-1856) با پيشنهاد تاسيس جامعه ملل بدنبال جنگ جهاني اول سخن از "نجات جهان" به رهبري آمريكا به ميان آورد. فرانكلين روزولت (1945-1882) نيز در آستانه ورود آمريكا به جنگ جهاني دوم به كنگره اعلام كرد كه كشورش بايد در راستاي "ميراث الهي" خود با "دشمنان آزادي" مبارزه كند.

آمريكا به عنوان كشوري كه بنيانگذاران اصلي آن مسيحيان فراري از اروپا بوده اند، همواره نقش بسيار مهمي براي دين قائل بوده است. الكسيس دوتوكويل جامعه شناس شهير فرانسوي در كتاب خود "دموكراسي در آمريكا" كه دو قرن پيش منتشر شد مي نويسد: " دين و سياست در آمريكا از همان ابتدا با يكديگر همنوا بوده و همچنان هستند". وي مي افزايد: "من از ته قلب آمريكائيان خبر نداشته و نمي توانم بگويم كه همه آنها به دين خود معتقدند. اما اطمينان دارم كه آنها دين را عنصر لايتجزاي نهادهاي جمهوريت مي دانند." توكويل مذهب را نهادي مي دانست كه به ثبات سياسي كشورها مي تواند كمك كند و به همين علت منتقد ضديت اروپائيان با كاركرد سياسي دين بود.

گزارش " مهر" مي افزايد : دو قرن پس از انتشار كتاب توكويل مذهب همچنان يكي از اركان مهم سياست داخلي و خارجي آمريكا مي باشد. والتر مك دوگال در كتاب "سرزمين موعود، دولت صليبي" سياست خارجي آمريكا را بر اساس تقسيم بندي عهد عتيق و عهد جديد انجيل به "انزواگرايي" و "توسعه طلبي" دسته بندي مي كند. به نوشته او نگراني آمريكا در قرن اول حيات خود اين بود كه آيا اين كشور جديد مي تواند به وجود مستقل خود ادامه دهد يا خير. به همين جهت نسل اول رهبران اين كشور سياست هاي انزواجويانه اي را در پيش گرفتند كه در راستاي آموزه هاي عهد عتيق انجيل بود. در اين دوره آمريكا "سرزمين موعود" خوانده مي شد. اما از اواخر قرن هجدهم به بعد كه مصادف با افزايش قدرت و ثروت آمريكا شد، اين كشور به تدريج به سوي سياست هاي امپرياليستي روي آورد. در اين دوره آمريكا با استناد به تعاليم عهد جديد انجيل و تحت عنوان "دولت صليبي" كه بايد جهان را نجات دهد، ظاهر شد. به زعم مك دوگل در اين دوره بسياري از تصميم گيري هاي اساسي آمريكا نظير اعلام جنگ و صلح به بهانه و يا انگيزه هاي مذهبي صورت گرفت.

ارتباط بين ارزش ها ديني و منافع ملي در سياست خارجي آمريكا يكي از موضوعاتي است كه كارشناسان روابط بين الملل درباره آن اختلاف نظر دارند. برخي معتقدند كه سياست خارجي آمريكا همواره بر اساس منافع ملي بوده و تنها جامه مذهب به تن دارد، در حالي كه برخي ديگر نظير مايكل والزار استاد دانشگاه پرينستون بر اين عقيده اند كه گسترش ارزشهاي ديني از اركان سياست خارجي آمريكا بوده و اغلب از"منافع ملي" براي توجيه وعقلاني جلوه دادن اين سياست ها استفاده شده است. شايد صدور يك حكم كلي در اين زمينه دشوار باشد و جواب آن نيز در دوره هاي مختلف متفاوت باشد. اما آنچه كه بسياري از صاحبنظران در مورد آن توافق دارند اين است كه از يازده سپتامبر 2001 به بعد سياست خارجي آمريكا نه فقط از منافع ملي بلكه از ارزش هاي مذهبي نيز فراتر رفته و جنبه ايدئولوژيك پيدا نمود. تئوريسين هاي سرشناس مكتب واقع گرايي نظير استفن والت استاد دانشگاه هاروارد و جان ميرشايمر استاد دانشگاه شيكاگو طي چند سا ل گذشته هشدار داده اند كه يكجانبه گري هاي واشنگتن و جنگ در عراق به هيچ وجه در جهت منافع ملي نبوده و موجب تخريب بيش از پيش حيثيت آمريكا و ارزش هاي بنيادين اين كشور در جهان مي شود.

يكي از تاثيرات مهم اين ذهنيت مذهبي و ايدئولوژيك، سياه و سفيد ديدن كشمكش هاي بين المللي مي باشد. شايد تعجب آور نباشد كه بسياري از سياستمداران آمريكا تنش هاي جهاني را با عباراتي نظير مبارزه "خدا با شيطان"، "خير با شر" ، "بهشت با جهنم"، "ظالم با مظلوم" و "روشنايي با تاريكي" توصيف كرده اند. جان جوديس از سردبيران نشريه "نيورپابليك" معتقد است يكي از تبعات چنين بينشي اين است كه تحولات بطئي و تدريجي راه حل معضلات بين المللي در نظر گرفته نشده و بسياري از سياستگذاران واشنگتن گمان مي كنند كه بايد دست به تغييرات سريع و اقدامات قاطعانه بزنند.

وي مي افزايد: "اين نوع ذهنيت مذهبي گرچه در دوره هاي دشواري نظير جنگ جهاني دوم و يا جنگ سرد الهام بخش و مفيد بوده است، اما لزوما شيوه تجربي مناسبي براي ارزيابي واقعيتها و اطمينان از تناسب ابزار با اهداف نيست " .شايد بتوان بسياري از اشتباهات محاسباتي آمريكا در منازعات بين المللي را تا حد زيادي به اين نگرش و كوررنگي هاي سياسي ناشي از آن نسبت داد. پيش از حمله اخير به عراق مقام هاي آمريكايي از جمله ديك چني معاون رئيس جمهور به كرات پيش بيني كردند كه با سرنگوني رژيم صدام حسين مردم عراق كه تشنه آزادي اند با گل و شيريني از سربازان آمريكايي استقبال خواهند كرد. اما واقعيت عكس اين مسئله را نشان داد بطوري كه ارتش آمريكا با گذشت دو سال از اشغال عراق هنوز موفق به برقراري آرامش و امنيت در اين كشور نشده است. اما اين نخستين باري نبود كه سياستمداران آمريكا دچار چنين اشتباه فاحشي شدند. ادبيات سياسي آمريكا طي منازعات يك قرن گذشته نظير جنگ با فيليپين و ويتنام مملو از چنين محاسبات مغلوط و پيش بيني هاي ساده انگارانه است.

البته اين به اين معنا نيست كه بينش مذهبي همواره سلطه اي بي چون و چرا در سياستگذاري هاي خارجي واشنگتن داشته است. رهبران آمريكا عليرغم چنين نگرشي در موارد متعددي مجبور شده اند كه در نهايت سياست هاي واقعگرايانه تري براي برخورد با مسائل جهاني اتخاذ كنند. شايد براي نمونه بتوان به عادي سازي روابط بين واشنگتن و پكن در سال 1971 و پس از يك دوره طولاني خصومت آمريكا با چين كمونيست اشاره كرد. اما همانگونه كه جوديس مي گويد، ذهنيت خاص مذهبي روساي جمهور آمريكا گرچه به تقويت مقبوليت داخلي آنها انجاميده اما از سوي ديگر اين كشور را وارد بحران هايي كرده است كه واشنگتن براي خروج از آنها گاه هزينه هاي جاني و مالي گزافي پرداخته است.

گزارش مهر مي افزايد: بايد توجه داشت كه سياست خارجي آمريكا كاملا جدا از بطن جامعه اين كشور نبوده است. نظر سنجي هاي انجام شده نشان مي دهند كه مردم آمريكا بسيار بيش از مردم اروپا به اعتقادات مذهبي پايبند هستند. بي مناسبت نيست كه آمريكا را "مذهبي ترين كشور ثروتمند جهان" و يا "تنها كشور ثروتمند مذهبي جهان" خوانده اند. در نظرسنجي كه موسسه پيو در سال 2003 انجام داد 59 درصد از مردم آمريكا گفتند كه دين بخش بسيار مهمي از زندگي آنها را تشكيل مي دهد. اين رقم در فرانسه 11 درصد، در ژاپن 12 درصد، در آلمان 21 درصد، در ايتاليا 23 درصد و در انگليس 33 درصد بوده است. پنجاه و هشت درصد از پاسخ دهندگان آمريكايي گفته اند كه اخلاقيات بدون اعتقاد به خدا ميسر نيست. اين رقم در فرانسه تنها 13 درصد بوده ودر مجموع بخش عمده مردم اروپا با اين ديدگاه مخالف بوده اند. و جالب اينجاست كه عنصر مذهب به تدريج به يكي از علل اصلي اختلاف بين آمريكا و اروپا تبديل شده است. اروپائيان كه تاريخي خونين و خشونت آميز از سلطه كليسا تجربه كرده اند از مذهب هراسناك بوده و سكولاريسم و دموكراسي را سپر محافظ حكومت وسياست مي دانند. به اين ترتيب تعجب آور نيست كه در افكار عمومي اروپا بوش يكي از تهديدكنندگان اصلي صلح در جهان محسوب مي شود. اين در حالي است كه در آمريكا دموكراسي ابزاري براي آزاديهاي ديني بوده است. ويليام مك لوگلين مورخ آمريكايي مي گويد هدف بنيانگذاران آمريكا از جدايي دين و دولت نه آزادي از مذهب بلكه آزادي براي مذهب بوده است.

انتخاب مجدد جرج بوش به رياست جمهوري آمريكا كه تا حد زيادي مرهون حمايت وسيع كليسا و گروه هاي مسيحي سراسر اين كشور بود اين درس را براي دموكرات ها كه حزب رقيب بوش هستند به همراه داشت كه با سلاح دين مي توان كسر بودجه بي سابقه، ركود وسيع اقتصادي، كاهش شديد ارزش دلار و اشتباهات فاجعه بار نظامي و سياسي را توجيه نمود و به پيروزي مجدد در انتخابات رسيد. شايد بي مناسبت نباشد كه نامزدهاي احتمالي رياست جمهوري آمريكا از حزب دموكرات از جمله سناتور هيلاري كلينتون به تازگي از خدا، كليسا و دعا سخن مي رانند.

تمامي روساي جمهور آمريكا پيرو دين مسيحيت بوده اند. دراين ميان سه رهبر وابستگي به هيج فرقه بخصوصي نداشت و فقط يك كاتوليك ( پيرو تعليمات پاپ در واتيكان ) به رياست جمهوري انتخاب شد. فرقه هاي متفاوتي كه دراين ليست مي بينيد شعبه هايي از مذهب پروتستان مي باشند.

جرج واشنگتن • اپيسكوپيليان ؛ جان آدامز- يونيتريان ؛ توماس جفرسون - وابسته به هيچ فرقه بخصوصي نبوده ؛ جيمز ماديسون - اپيسكوپيليان ؛ جيمز مونرو - اپيسكوپيليان ؛ جان كوينسي آدامز- يونيتريان ؛ آندرو جاكسون - پرسبتريان ؛ مارتين ون بيوران • اصلاح شده ؛ ويليام هنري هريسون - اپيسكوپيليان ؛ جان تايلور - اپيسكوپيليان/ دايست ؛ جيمز پولك - پرسبتريان ؛ زاخاري تايلور • اپيسكوپيليان ؛ ميلارد فيلمور • يونيتريان ؛ فرانكلين پييرس • اپيسكوپيليان؛ جيمز بيوكانن • پرسبتريان ؛ آبراهام لينكلن • وابسته به هيچ فرقه بخصوصي نبوده ؛ آندرو جانسون • وابسته به هيچ فرقه بخصوصي نبوده ؛ يوليسيس گرانت • پرسبتريان/ متوديست ؛ رادرفورد هيز • متوديست ؛ جيمز گارفيلد • پيروان مسيح ؛ چستر آرتور • اپيسكوپيليان ؛ گروور كليولند • پرسبتريان ؛ بنجامين هريسون • پرسبتريان ؛ گروور كليولند • پرسبتريان  ويليام مك كينلي • متوديست ؛ تيودور روزولت • اپيسكوپيليان/ اصلاح شده ؛ ويليام تافت • يونيتريان ؛ وودرو ويلسون • پرسبتريان ؛ وارن هاردينگ • باپتيست ؛ كلوين كوليج • جماعتي ؛ هربرت هوور • كواكر (انجمن دوستان • فرقه تشكيل شده در سده هفدهم ميلادي) ؛ فرانكلين روزولت • اپيسكوپيليان ؛ هاري ترومن • باپتيست ؛ دوايت آيزنهاور • پرسبتريان ؛ جان كندي • كاتوليك ؛ ليندون جانسون - پيروان مسيح ؛ ريچارد نيكسون - كواكر (انجمن دوستان • فرقه تشكيل شده در سده هفدهم ميلادي) ؛ جرالد فورد • اپيسكوپيليان ؛ جيمي كارتر • باپتيست ؛ رونالد ريگان • پرسبتريان ؛جرج بوش ( پدر ) • اپيسكوپيليان ؛ ويليام كلينتون • باپتيست ؛ جرج بوش ( پسر ) • متوديست (اپيسكوپيليان اسبق ) .

کد خبر 171962

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha