پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۸ مهر ۱۳۹۱، ۱۳:۰۷

سبک زندگی/

نفوذ مصرف گرایی فرهنگی به عزاداری ها و راهپیمایی ها

نفوذ مصرف گرایی فرهنگی به عزاداری ها و راهپیمایی ها

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: "مصرف گرایی فرهنگی" خطر جدی برای فرهنگ و سبک زندگی ماست. در قسمت قبل این موضوع به مراسم مذهبی و نمایشگاه کتاب پرداخته شد این قسمت به جشنواره فیلم فجر و راهپیمایی 22 بهمن، مجالس عزاداری‏ها و جشن‏های مذهبی پرداخته می‏شود.

جشنواره فیلم فجر

نسبت جشنواره‎های سینمایی با مصرف‎گرایی نباید نیاز زیادی به توضیح داشته باشد. تنها یکبار حضور در این جشنواره‎ها یا مشاهده دقیق و مستقیم مراسم آنها یا استماع از افرادی که حضور داشته‏اند می‎تواند نشان دهد که جشنواره‎ها، ملغمه پیچیده‏ای از سیاست‎هایی هستند که به تبع فرهنگ مصرف‎گرایی امکان حضور می‏یابند. فعلا منظور این نوشتار، ابعاد سیاسی جشنواره نیست. اما از نظر فرهنگی آنچه به جشنواره امکان تحقق می‏دهد، بازار"کالای فرهنگی" است. سینما خود یکی از بهترین‎ها برای تبدیل شدن به "کالا" و دوری از فرهنگ و هنر است.

جشنواره‎ها در این میان، بازار مکاره‎ای از معرفی"کالاهای فرهنگی" و انبوهی از حواشی پیرامون آن هستند که باعث می‎شوند انسان‎ها با غرقه کردن خود در آن، از حداقل عمق "کالای فرهنگی" نیز محروم شوند و خود را در محاصره فهرست بی پایانی از کالاهای متنوع فرهنگی ببینند. انسان‎ها در این بازار مکاره کمتر فیلم می‎بینند بلکه بیشتر جشنواره می‎بینند. همچنان که در نمایشگاه کتاب، بیشتر جذب آیین نمایشگاه هستند. در این جشنواره دیدن می‏توان برای الگوی مصرف مردم برنامه ریزی کرد و در صورت توانایی سیاستگذاران و مجریان این مراسم، در محافل فرهنگی تأثیرگذار بود. اما مسلماً نمی‎توان سیاست‎هایی داشت که بر خلاف روح جشنواره، یعنی برخلاف مصرف‎گرایی فرهنگی باشد.

راهپیمایی 22 بهمن

راهپیمایی‎های ملی و بیش از همه راهپیمایی 22 بهمن ماه یکی از مثال‎های ناخوشایند ما در این بخش هستند.راهپیمایی‎های 22 بهمن، یکی از مهمترین تمثل‎های مشروعیت نظام و پایداری مردم در راه انقلاب اسلامی است. زمان انتخاب این راهپیمایی، 22 بهمن خود نشان می‎دهد که روح حاکم بر این مراسم علی القاعده، باید روحی انقلابی و دینی باشد. چرا که یادآور مبارزات خونین و ایثارگری‏های مردم در روزهای پایانی رژیم شاهنشاهی است. این امر، تفاوت ماهوی راهپیمایی 22 بهمن را با مراسمات روز ملی در بسیاری از کشورها نشان می‏دهد. بنابراین راهپیمایی 22 بهمن باید از سنخ راه انقلابی باشد و تجدید کننده راه انقلاب اسلامی، و نه از سنخ تعین و ثبوت بخشی به وضع کنونی و شادکامی از آنچه که هستیم. اما به نظر می‏رسد در چند سال اخیر، این راهپیمایی در تهران شکلی متفاوت یافته است.

در این شکل متفاوت، شور و شعور انقلابی، به آرامی به حاشیه راهپیمایی انتقال می‎یابد و حال جشن بر آن مستولی می‎شود. باد کنک فروشان و سایر فروشندگان سیار که هر یک کالایی را عرضه می‎کنند، غرفه‏های رنگارنگ نهادهای مختلف که دائما در حال توزیع "کالای فرهنگی" یا خوراکی و نوشیدنی هستند اجرای زنده نمایش‏ها و برنامه‏های سرگرم کننده ضعیف شدن شعارها و بیشتر شدن بگو و بخندها در بسیاری از مسیرها تا قبل از میدان آزادی فضایی دوگانه را ایجاد کرده و در این فضا، به مرور این وجه جشن بودن است که غلبه پیدا می‎کند. البته نگارنده مخالف برقراری جشن‎های ملی مثلا در روز 12 فروردین نیست اما این پرسش مطرح است که اگر قرار باشد راهپیمایی مظهر انقلاب اسلامی به چنین جشنی تبدیل شود، نسبت فرهنگ حاکم با انقلاب چه نسبتی شده است؟

جشن‎های مذهبی

جشن‎های مذهبی با شکل و شمایل جدید، چند سالی است که در کشور با حمایت و اصرار هیئت‏های مذهبی و محوریت مداحان باب شده است. قبلا نیز برای مناسبت‏های مهم مذهبی مانند اعیاد، برخی برنامه‏های نمایانگر میمنت و مبارکی برگزار می‎شد. شاید پخش شیرینی یکی از معمول‏ترین آنها بوده باشد. مسلما در مأثورات دینی نمی‏توان مستند قابل توجهی برای جشن گرفتن در این نوع مناسبت‏ها یافت. سال‏های آغازین این حرکت، با مقاومت‏هایی از سوی روحانیت توأم شد.

در جشن‏های مذهبی، ما مدعی هستیم که قصد بیان تبرک و عظمت مناسبت مذهبی را داریم. اما در تاریخ گذشتگان نیز چندان سابقه‏ای از جشن‏های مذهبی نمی‏بینیم. اگر دوره میتولوژیک و سپس کیهان‏مداری یونان باستان را مستثنی کنیم، در بقیه مواقع، خصلت جلالی امر قدسی خود مانع بزرگی بود برای "جشن گرفتن" برای امور مذهبی. البته این این بدان معنا نیست که جشن‏های عادی مردم یا جشن‏های سیاسی هیچ نسبتی با مذهب ندارند یا کلا غیر مذهبی هستند بلکه این بدان معنی است که برای بزرگداشت امور مذهبی عمدتا به جشن و سرور نمی‏پرداخته‏اند.

پس از آغاز این روند، اقتضائات جشن و سرور در زمان کنونی که خود به خود با مصرف‎گرایی همراه است نیز خود را نشان می‏دهد.در برخی شهرهای بزرگ، هنگام بزرگداشت اعیاد، مراسم شهری می‎شود. دیگر سخن از حضور در مراسم مذهبی درون مساجد و تکایا نیست. درواقع نقد آن نوع حضور، متفاوت از نقد گرایش مصرف‏گرایانه منظور نگارنده است. این بار صحن عمومی شهر به طور کلی در گیر یک جشن می‎شود. جشنی که در ظاهر خود را مستند به مذهب کرده است و بنابراین کسی را یارای زیر سؤال بردن آن نیست. در این جشن، محو شدن انسان‏ها در صفوف شربت و شیرینی و کالاهای فرهنگی مانند بوروشورهای مذهبی و... چنان زیاد می‏شود که گاهی کار را به راهبندان خیابان‏ها می‏کشد.

آنچه از دور دیده می‏شود انبوهی از مردمانی هستند که در زیر دود اسفند و پخش انواع موسیقی‎ها و تصنیفات مذهبی، در حال خوردن و آشامیدن هستند. تنها چیزی که در آن دیده نمی‏شود ذکری از دین و آموزه‏های مذهبی متناسب با آن روز است. بسط مراسم جشن‏گونه هیئت‏ها، امروز سبب شده است تا بازار رقابت بالطبع فضای مصرف انواع این کالاها در بین انبوه بی‏شماری از طرفداران نیز تقویت شود.

عزاداری مذهبی

شاید سطور حاضر بحث‎انگیز ترین و تلخ‏ترین بخش‎های این نوشتار باشد، اما کدام داروی حقیقی است که از تلخی بری باشد؟ ضرورت توجه به این خطر و اندیشیدن برای مصون نگه داشتن هیئت‏های مذهبی از آن، از اینروست که هیئت‏های مذهبی را می‏توان یک رکن اساسی و بسیار مهم در حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی و انتقال آن در طول تاریخ دانست.

تمایل به مصرف کردن و خود را در انبوه بی پایان چیزها محو کردن که در جشن‏های مذهبی باب شده است به مرور در حال سرایت به اصیل‎ترین مراسم مذهبی یعنی هیئت‏های عزاداری و مناجات‏های دسته جمعی است. البته هیئت‏ها، معنای اصلی خود را در عزاداری می‏یابند چرا که عزاداری در ارتباط با احیای شعائر است و وجه جمعی انسان‏ها در آن اهمیت دارد. ولی می‎‏توان پذیرفت که هیئت‏های قرآنی یا مناجات نیز وجهی در جهت بهره برداری بیشتر عامه مسلمانان داشته باشند.

میل به تکثرگرایی و تنوع طلبی جامعه مصرفی، گاهی خود را در"کالاهای فرهنگی" مربوط به عزاداری، حتی از جشن‏ها هم بیشتر نشان می‏دهد. به ظهور رسیدن انبوهی از سبک‏های مداحی و مرثیه‏سرایی از مداحانی که دیگر قابل احصاء نیستند و از شهرت‏های بین المللی تا محلی برخوردارند به وضوح بازار پر رونق مداحی مصرف گرایانه را نشان می‏دهد. امروز باید برای تبلیغ مراسم مذهبی از روش‎های تبلیغاتی بهره برد و مثلا در آنونس مربوط بدان ذکر کرد که فلان مداح محبوب، محور مراسم است و یا مزیت‏های دیگری را نیز نام برد تا در این بازار کالاهای فرهنگی، مردم به این مجالس بیایند یا گاهی به این مجلس خاص بیایند.
 
مداحانی که در حال نوآوری مدام در کارشان نباشند، به مرور از گردونه رقابت خارج می‎شوند. مانند بسیاری از پیرغلامانی که ما حتی نام آنها را نیز از یاد برده‏ایم.

بسط فضای شهرها در جشن‏های مذهبی، چند سالی است که به آرامی به عزاداری‏های مذهبی هم درحال سرایت است.یکی از بارزترین وجوه این سرایت، ایجاد ایستگاه‏های صلواتی است. ایستگا‎ه‏هایی که فبلا طفیلی دسته‏ها و هیئت‏های عزاداری بودند یعنی در کنار یک مراسم عزاداری که برگزار می‎شد در زمان استراحت و یا پس از پایان عزاداری پذیرایی مختصری از عزاداران صورت می‎گرفت.
 
اما این بار ایستگاه‎های پذیرایی نحوی استقلال پیدا کرده‏اند و باز به همان سبک و سیاق جشن‏های مذهبی، نیست، بلکه در برابر یک امر با سابقه و به شدت مهم فرهنگی، یعنی عزاداری‏های سنتی قرار گرفته است. اگر قبلا اعتراض می‏شد که چرا اولویت در هیئت‏های مذهبی از روحانیت با این شمایل جدید در کنار کوچه و خیابان به زیر سؤال رود، چرا که دیگر مخاطب با خوردن یک لیوان شربت و دست کشیدن به یک پرچم سیاه و چند ثانیه شنیدن ناخواسته مداحی، در حال گذر از معابر، ذمه خود را از عزاداری بری می‏داند.

مقایسه این رفتار با شرکت در روضه به صورت سنتی، نشان می‏دهد که چه گوهر گرانبهایی در معرض آسیب قرار گرفته است. در خود هیئت‏های مذهبی نیز معنای خوردن و اشامیدن با آنچه پیش از این مراد می‏شد متفاوت شده است. غذای این نوع هیئت‏ها منتسب به اهل بیت(ع) است و همیشه آن را مایه برکت و خیر می‏دانسته‏اند و چون آن را رزقی می‏دانسته‏اند که شأنی آسمانی دارد و تعارف شده و هدیه آسمانی اهل بیت(ع) است و از طرف دیگر اکثر انسان‏ها درگیر مشکلات و معضلات روزمره زندگی هستند، بنابراین مصرف آن هم مقتضای ادب است و هم حلال مشکلات، همچنان که غذای"حضرتی"( غذای هدیه آستان قدس که در حرم توزیع می‏شود) هنوز کما بیش چنین وضعی دارد.
 
سال‏های اولیه تأسیس مراسم مذهبی بیت رهبری نیز چنین بود و کسانی که در آن زمان در مراسم بیت شرکت می‏جستند به یاد می‏آورند که مردم گاهی از غذا فقط چیزی می‏خوردند تا تبرکی کرده باشند و یا سهمی از آن را می‏بردند تا به غایبان برسانند. یکی از مصلحت‏هایی که در چند ساله اخیر برای افزودن پذیرایی‏ها می‏توان ذکر کرد نیاز طبیعی انسان‏ها به  تجدید قوا یا صعوبت تهیه غذا برای حاضران بوده است که البته این نیاز همیشه و همه جا هم قابل طرح نیست.

اما معنای توزیع و دریافت غذا در بسیاری هیئت‏های مذهبی، همچنان که در جشن‏های مذهبی گفته شد، تغییر کرده است و ما عمدتا به دنبال فقط صرف کردن غذای پس از هیئت هستیم. البته شاید انبساط خاطر به دست آمده درپایان هیئت خود حجابی می‏شود تا انسان فراموش کند مواجهه که با غذا دارد، مواجهه مقدس نیست، چنان که مثلا در یک مهمانی چنین می‏شود یعنی ما غذا خوردنمان در هیئت شبیه به غذا خوردن معمولی شده است، البته در مهمانی‏ها نیز معنای غذاخوردن متفاوت بوده است اما گویای بختک مصرف‏گرایی دیگر معنایی برای غذا، جز همین معنای مصرفی موجود را باقی نگذاشته است.
 
اگر کسی هنوز قانع نشده است که معنای مقدس غذا در هیئت‏ها از بین رفته است، بنگرد که آیا برخی رفتارهای ما برای گرفتن غذا را می‏توان به عامل قدسی تعلیل کرد؟ البته تقدس هیئت و نورانیت آن چنان شدید است که علی رغم همه این موارد نادرست در نگاه و رفتار ما باز هم بهره‏ای از نورانیت و برکت غذای هیئت شامل حال خواهد شد اما شدت عظمت و وسعت نورانیت و هیئت و روضه ، نمی‏تواند توجیهی برای نادیده گرفتن آسیب‏ها باشد.

آنچه گفته شد در حال سرایت به هیئت‏های مناجات مثلا در شب‏های قدر یا اعتکاف نیز هست. در جامعه مصرفی، بین مصرف کالاهای فرهنگی و غرقه کردن خود در غفلت ناشی از تنوع بی پایان اشیا از یک سو و حضور رسانه‏ها از سوی دیگر، ارتباطی وثیق وجود دارد. رسانه رکن مهم جامعه مصرفی و خود تولید کننده بخش مهمی از کالاهای فرهنگی است. از سوی دیگر، رسانه ضمانت کننده مصرف گرایی در فرهنگ و نگاه مصرف گرایانه انسان به فرهنگ است. با رسانه است که ما در می‏یابیم که به همه چیز حتی مناجات به صورت تصویری نگاه کنیم و بنابراین، حضور در ابر-هیئت‏های عزاداری، موضوعیت ویژه پیدا می‏کند. در این ابر-هیئت‏هاست که رسانه می‏تواند خوراک فرهنگی پیدا کند و انسان‏ها می‏توانند وجود جمعی خود را به نمایش بگذارند.
 
به عبارت دیگر، هویت رسانه‏ای انسان برای او شکل می‏گیرد و اولویت می‏یابد. دیگر مناجات، امری ویژه انسان‏های طالب نیست. بلکه مناجات را باید به صورت عمومی خواند و آن را تبدیل به یک مراسم کرد. تمامی آنچه درباره هیئت‏های عزاداری گفته شد امروزه درباره هیئت‏های مناجات نیز کمابیش دیده می‏شود. امری که می‏تواند برای کسانی که قصد حضور واقعی در این محافل را دارند، مخل و از نظر معنوی خطرناک باشد.

کشورهای ثروتمند عربی در این زمینه فضل تقدم دارند و شکم‏چرانی‏ها و جشن‏های شب تا به سحر برخی از ایشان، شهره عام و خاص است. برای فرهنگی که دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی ندارد، بسیار راحت‏تر است تا ماه مبارک رمضان را به تعبیری که امروزه بسیار جا افتاده، مراسم یا جشن بخواند، جشنی که در آن باید خوش بود و در خوشی غرق شد و در روز نیز با حداقل واجبات و تن‏پروری انتظار افطاری را کشید. به نظر می‏رسد ما نیز چندان دور از این فرهنگ نیستیم آنجا که بین انبساط خاطر معنوی ماه رمضان و سرخوشی جامعه مصرفی خلط می‏کنیم.

در چنین فضایی و صرفا به مدد سیطره رسانه‏های مدرن است که آسیب‏های همچون ستاره پردازی که مربوط به دنیای فوتبال، سینما، و امثال آن است، عالم هیئت را با خطر مواجه می‏سازد. در جامعه مصرفی که اخبار نیز خود یک تجارت است، مشهور بودن می‏تواند مجوز هر چیزی باشد. در بین میلیون‏ها نفری که در انتخابات شرکت می‏کنند یا به مستمندان کمک می‏کنند، شرکت و کمک ستاره سینما دیده می‏شود و اهمیت می‏یابد و در بین هزاران نفری که درباره امور سیاسی نظری می‏دهند، فلان ستاره فوتبال است که نظرش اهمیت می‏یابد، حتی اگر غیرکارشناسانه‏ترین نظر را ارائه کند.
 
چنین نگاهی رفته رفته در مورد مداحان نیز در حال شکل‏گیری است و حتی گاه تلاش‏های عامدانه‏ای – با تصور خدمت به مداحی برای دامن زدن به آن دیده می‏شود. در مجلات و برنامه‏های تلویزیونی در کنار دعوت از بازیگران و ورزشکاران و گفت‏وگودرباره مسائل شخصی و خصوصی آنان، اینبار به سراغ مداحان می‏روند. این اقبال رسانه، نه به خاطر توانمندی آنان در حیطه تخصصی خود، که صرفا به خاطر شهرت آنان صورت می‏‏گیرد.

در چنین جامعه‏ای است که می‏بینیم یکی از مداحان در پاسخ به این سؤال که چرا در مسائل سیاسی اظهار نظر می‏کنید، در کنار بیان اینکه به دستور امام و بر اساس وظیفه ، مداحان باید به سیاست بپردازند، ناچاراست استناد کند. یعنی وقتی اظهارنظر سیاسی بازیگران و فوتبالیست‏ها به عنوان ستارگان جامعه مصرفی ، از نظر عموم موجه است که البته این صرفا به خاطر شهرت و ستاره بودن آنهاست و نه صلاحیت‏های آنها- چرا اظهار نظر مداحان موجه نباشد؟ این بیان نشان می‏دهد که در شرایط حاکمیت رسانه‏ها و ستاره پردازی آن، تلقی ستاره بودن مداح برای بسیاری از مخاطبین رسانه شکل گرفته است و در جامعه کنونی، اظهار نظر سیاسی به عنوان ستاره، موجه‏تراز اظهار نظر به عنوان یک خادم در دستگاه اهل بیت تلقی می‏شود. نوع اظهار تمایل، علاقه و گرایش به مداحان و نگهداری عکس و اثار آنان نیز بی شباهت به رفتار ناشی از شیفتگی به بازیگران و ورزشکاران نیست.

همه این موارد، شواهدی است که نشان می‏دهد شأن مقام و تلقی از ذاکرین اهل بیت نه بر مبنای آموزه‏های دینی که بر اساس ارزش‏های جوامع مدرن و مصرفی و نیز برمدار قواعد رسانه‏ای، درحال باز تعریف است.

واضح است که آنچه در این باره و به ویژه مصرف‎گرایی هیئت‏های مذهبی گفته شد، به معنای نفی آنها و هرگونه نتیجه‏گیری عملی عجولانه نیست، بلکه تأملاتی مقدماتی است تا با توجه به حقیقت از دست رفته در نهادهای سنتی و تهدید گری خاموش ولی به غایت ویرانگرانه مصرف گرایی به چاره اندیشی بپردازیم.
کد خبر 1720727

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha