به گزارش خبرنگار مهر، در آخرین بخش از نشست با عوامل سریال "دیوار" به کارگردانی سیروس مقدم، درباره مباحثی چون حضور نویسنده سر صحنه و تأثیرات آن بر بازیگران، ویژگی شخصیتهایی چون امیرحسین و جمیل، دیالوگنویسی در "دیوار" و دلیل شکستن سکوت نویسنده این سریال بعد از مدتی قهر با مطبوعات، با سعید نعمت الله، مهدی سلطانی و مهرداد صدیقیان صحبت کردهایم.
بخش پایانی نشست در ادامه میآید:
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر: حرفهایمان به حضور نویسندهای چون سعید نعمت الله سر صحنه تصویربرداری رسید. میخواهم بدانم این موضوع برای بازیگر چه فرقی میکند. سریالی که نویسنده آن متنش را با پیک فرستاده با اثری که فیلمنامهنویس سر صحنه حاضر بوده، با چه تفاوتهایی روی آنتن میرود؟
مهرداد صدیقیان، بازیگر: هیچ وقت برای آثاری که فیلمنامه خوبی نداشتهاند، اتفاق مثبتی مقابل دوربین رخ نداده است؛ چراکه فیلمنامه اساس یک فیلم است. نعمت الله قبل از تصویربرداری درباره سکانسها با ما حرف میزد، دورخوانی میکردیم و سر صحنه بود تا هر سوالی را که برای منِ بازیگر پیش میآید، جواب بدهد.
بنابراین من در بازیام اطمینان بیشتری داشتم؛ چراکه با کسی تعامل داشتم که شخصیت من در ذهن او شکل گرفته است. حضور خالق یک شخصیت به بازیگر آن کدها و کلیدهایی میدهد که او را در ایفای بهتر نقش یاری میکند. بنابراین همه بازیگران به صحبت با نویسنده نیاز دارند.
"دیوار" برای من یک تجربه موفق بود که امیدوارم تکرار شود؛ چرا که اتفاق خوبی رخ داد و ما به عنوان بازیگر هیچ کجا گیج و گنگ نبودیم.
*امیرحسین از یک انسان مردد به کسی که تصمیمش را گرفته و مسیرش را انتخاب کرده تبدیل میشود. شما در سیر تکاملی این شخصیت چه نقشی داشتید؟
صدیقیان: بله او در طول سریال به یک پختگی میرسد. اصولا نعمت الله فرصتی برای بحث و تعامل با بازیگر قائل میشود. گرچه من فیلمنامهنویس نیستم که فیلمنامه را تغییر بدهم اما همواره درباره نقشم با نویسنده صحبت میکردم.
*آیا سیری که امیرحسین از خامی به یک پختگی نسبی طی میکند، کار شما را در بازی سخت میکرد؟ به ویژه که این تغییر باید در 10 قسمتی خود را نشان میداد که این شخصیت سهم محدودی از آن داشت.
صدیقیان: من هم موافقم که امیرحسین به یک پختگی میرسد اما او در ابتدا آدم خامی نیست. او به این دلیل که عاشق است، واکنشهایی نشان میدهد که غیرمنطقی است. چون اصولا عاشقها آدمهای غیرمنطقی هست و عشق باعث غیرمنطقی بودن میشود. او تصمیمهایی میگیرد، لغزشهایی میکند و تردیدهایی سراغش میآیند که همه از این عشق ناشی میشود. از طرفی جمیل به او فشار میآورد.
امیرحسین بر اثر اتفاقات به پدرش خیانت میکند و بعد از آن به پختگی میرسد و میفهمد که آدم این کار نیست. نمیتواند...
نعمتالله: عروسک باشد. عین این دیالوگ را هم میگوید که "من عروسک تو نیستم. من عاشق تو هستم. تاوان عاشقیت هم این است که پای تو بمانم. اما از روی کسی رد نمیشوم"
صدیقیان: او به دلیل اعتقادات و نوع تربیتش تصمیم آخر را میگیرد و به پختگی میرسد. اما من مخالف این هستم که او از ابتدا آدم خام و بیهویتی است.
نعمت الله: در این سریال همه شخصیتها متشنج و خروشان بودند جز امیرحسین. مهرداد انسان سردی است و کلا واکنشهایش با ما متفاوت است. او درباره این شخصیت، از خصوصیات خودش استفاده کرد و برای همین فکر میکنم "دیوار" یکی از بهترین کارهایش است.
تشخیص شخصیت برای بازیگر اهمیت زیادی دارد. افراد در این کار به خصوص مهدی سلطانی و مهرداد صدیقیان شخصیتهایشان را خوب حدس زدهاند. تحلیلی که آنها از شخصیتشان داشتهاند سکانس به سکانس و جزئی بوده است.
سلطانی: به نظر من رفتار یونس با امیرحسین باعث میشود او عاشق پدرش شود و در داشتن بی قید و شرط خورشید مکث کند. اما اگر یونس برخورد دیگری داشت، این اتفاق رخ نمیداد.
صدیقیان: همه چیز در "دیوار" ایدهآل بود. متن نعمتالله ایده آل و خودش محشر بود. من را یاد لوتیهای افسانهای قدیمی میاندازد! امیدوارم همکاریام با آقای مقدم ادامه داشته باشد. همینطور در خدمت استادانی چون آتیلا پسیانی و مهدی سلطانی بودن برایم لذت بخش بود.
*در عین اینکه دیالوگنویسی شما اتفاق خوبی در سریالهای تلویزیونی است، اما نکتهای که درباره دیالوگهای یونس و جمیل وجود دارد، شباهت این دو به یکدیگر است. چرا شبیه به هم حرف میزنند؟
نعمتالله: این مرزبندی درباره دیگران خیلی بیشتر بود تا جمیل و یونس. چون من این دو را از یک بافت میبینم. این دو جوانیشان را با یکدیگر گذراندهاند و تا یک نقطه با هم بودهاند و تجربیات مشترک داشتهاند. عنوان مستعار "میان قاف" که مابهازای بیرونی دارد و اسم یک طایفه است، نشان میدهد که آنها از یک ایل بودهاند. اما جایی راهشان عوض شده و تجربیات و لحن خود را پیدا کردهاند.
من دوست داشتم یونس اندکی شبیه جمیل باشد. اما دلیلی وجود نداشت که امیرحسین شبیه او باشد. حتی برای نصرت با بازی کامران تفتی با اینکه همقطار جمیل است، ادبیات متفاوتی انتخاب کردهام.
*پس این انتخاب عمدی بوده است.
نعمت الله: بله. گذشته مشترک این دو دلیل این انتخاب بوده است. وقتی هم که از من طرحی خواسته شد، به همان اِلِمان مورد علاقهام –دوستیهای قدیمی- رجوع کردم و بلافاصله 18، 19 سالگی جمیل و یونس به نظرم آمد...
مهدی سلطانی: من فکر میکنم یونس و جمیل شباهت فراوانی به یکدیگر دارند. هر دو خانواده دوست هستند و ایدئولوژی خاص خود را دارند. تفاوتی که جمیل و یونس به لحاظ جهان بینی دارند نیز در یک چیز است. جمیل خانوادهاش را به کارش ترجیح میدهد اما یونس عکس این عمل میکند. به همین خاطر جمیل میگوید در خانه از کار حرف نزنیم.
نعمت الله: به لجبازیهایشان نگاه کنید. یونس فرد لجبازی است. او از یک جایی به بعد دیگه به پرونده فکر نمیکند، میگوید زدی باید بخوری! یونس و جمیل شباهتهای بسیاری به یکدیگر دارند. از یک جایی به بعد یونس مرد قانون میشود و جمیل ضدقانون عمل میکند.
همه ما این تنفرها را در وجودمان داریم. اما جمیل کسی است که جرات اجرای فکرهایش را داشت. در حالی که ما این جرئت را نداریم. خود من همیشه پنج آدم با پنج گلوله در ذهنم دارم. اما جرئت انجام این گلوله گذاری را ندارم. جمیل حتی آدم میکشد و من تنها دفاعی که میتوانم از او در این شرایط داشته باشم این است که موقعیت او را مجبور میکند. همه ما را موقعیت قاتل میکند. اما فردی مثل من حتی وارد موقعیت نمیشود.
سلطانی: جمیل قاتل بالفطره نیست. به او در اجتماع و خانوادهاش احترام گذاشته نشده است.
نعمتالله: او دوست داشتن لازم داشت.
سلطانی: اما این دوست داشتن را کسی به او نداد. اگر خواهرش در زندان به ملاقاتش میآمد یا شوهر خواهرش این کار را میکرد، جمیل با آزادی از زندان به این سمت و سو نمیرفت. جمیل احترام را در طایفه خود میبیند. اما از طرف دختر و خواهرش به او احترام گذاشته نمیشود. دزد خطاب کردن او توسط خورشید باعث میشود بغضش بشکند. او از دزد بودن، کشتن و تبهکاری کردن راضی نیست و لذت نمیبرد. او آینده خود را شبیه تبسم میداند. فکر میکند اگر وارد جامعه شود، کسی به او اعتماد ندارد...
*او تا لحظه آخر هم به خواستههای دیگران تن نمیدهد. پایانی که برای زندگیاش انتخاب میکند، نشان دهنده این موضوع است.
سلطانی: بله این ایدئولوژی او است. وقتی عشق او و دخترش هم از بین میرود، او دیگر چیزی جز مرگ نمیخواهد. دلارها را به باد میدهد و با اینکه از مرگ میترسد، چیزی جز آن برایش در دنیا باقی نمیماند. برای همین است که او دوست داشتنی به نظر میرسد. چرا که یک واقعیت است و در یک دنیای واقعی زندگی میکند. واقعیت نیز از جانب آدمهای واقعی بیشتر جذب میشود تا دروغ. در حالی که او اگر بخواهد شعارهای اخلاقی بدهد هرگز باورپذیر نمیشود.
*نکته دیگری که پیش از این با آقای سلطانی دربارهاش بحث کردیم، کارکرد زندان است. این 15 سال زندان چه تأثیری بر او داشته است؟
نعمتالله: سر سریال "زیر هشت" در زندان قزل حصار کار میکردم. آنجا مرد 60 و چند سالهای به جرم قاچاق در تریلی زندانی بود. گفت دو سال است که زندانی است و از دو سال دیگر وارد فهرست ملاقات حضوریها میشود. از 10، 11 سال دیگر در فهرست افرادی میرود که شامل عفو میشود و پنج سال هم طول میکشد تا عفو بگیرد. گفت بعد از این برمیگردد تا کار با کامیونش را ادامه دهد.
حساب کردم این اتفاق در 90 و چند سالگی او رخ خواهد داد. اما امید او را ببینید! انسان را شگفت زده میکند. کارکرد زندان برای او این است که بعد از حبس درست زندگیاش را ادامه بدهد. میگفت من خلاف کردم حالا باید تاوان بدهم.
اما جمیلی که میگوید یک تلفن میتواند زندگی من را نجات دهد، معلوم است ذهنیتش این نیست که بعد از آزادی خانه یونس مهمانی برود!
سلطانی: زندان اگر باعث طرد شدن مجرم از جامعه شود، ندامتگاه نیست، آموزشگاه است. جمیل طرد شد. خواهر، شوهر خواهر و جامعه او را طرد کردند. اگر بعد از 90 و چند سالگی آن تریلی نباشد که رویش کار کند، فرد برای اینکه زنده بماند ناچار است دست به کارهایی بزند تا فقدان آن تریلی را جبران کند.
نعمت الله: آن هم در حالی که حسن تبسم را به عنوان نمونه بیرونی دیده است. گنده دزدی که طرد شد و از تنهایی و گرسنگی مرد.
* راستی شما مدتی بود که درباره آثارتان حرف نمیزنید.
نعمتالله: سه ماه قبل از پخش "زیر هشت" دوست خبرنگاری به من گفت بازیگران میگویند آثار تلخ شما روی روحیهشان اثر گذاشته. جواب دادم فدای سرم. زمان بستن قرارداد حواسشان را جمع کنند! سه ماه بعد زمانی که کار روی آنتن بود این گفتگو در حالی منتشر شد که من در پاسخ به این موضوع که بیننده از تلخی کار اذیت میشود، پاسخ دادهام فدای سرم که اذیت میشود!
من درباره بازیگری با قرارداد بالا که گفته بود روحیهام خراب شده، این پاسخ را داده و گفته بودم میخواست زمانی که اولین چکش را میگیرد، حواسش باشد اما خبرنگار آن را در پاسخ به مردم و پس از سه ماه منتشر کرد. آن زمان از خودم دفاع نکردم. اما ضربه بدی به من وارد شد. با این حال تا به امروز دربارهاش حرف نزده بودم.
این اتفاق یک فاجعه است که درباره کس دیگری حرف بزنی و یک خبرنگار با افزودن این جمله که هر کسی ناراحت میشود کانال را عوض کند، آن را خطاب به مردم منتشر کند. من اصولا آدم ذوق زدهای نیستم. ظرفیت خودم را میشناسم. همیشه تکلیف روشن زندگی کردهام، تکلیف روشن هم مینویسم.
--------------------
گفتگو از مریم عرفانیان
نظر شما