به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، كلارك اين مطلب را در مقدمه كتابي با عنوان " فيلسوفان ديندار" نگاشته است كه در اين كتاب پاره اي از فيلسوفان مطرح معاصر نظرشان را در باب نسبت دينداري و فلسفه ورزي بيان كرده اند. آلوين پلنتينگا، مورتيمر آدلر و جان ريست از افرادي هستند كه در اين كتاب در باب نسبت فلسفه و دينداري سخن گفته اند و اين دو حوزه معرفتي را مؤيد يكديگر معرفي كرده اند.
كلارك ، به جد معتقد است تلقي هاي مختلف دينداري در اوان هزاره سوم ، نه تنها با دينداري هاي 16 قرن اول ميلادي تفاوت دارند ، بلكه نسبت به دينداري قرون هفدهم ، هجدهم و نوزدهم و حتي نيمه اول سده بيستم نيز متفاو ت اند.
دينداري و دين ورزي جديد با دينداري كلاسيك متفاوت است چون بشر نمي تواند تحولات شگرفي كه در عرصه هاي گوناگون معرفتي به وجود آمده اند را ناديده بگيرد. از سوي ديگر ، اين دينداري با دين ستيزي مدرنيته نيز تفاوت دارد چون بشر پي برده است كه مدرنيته نگاهي افراطي به دينداري داشته و آن را بدون دليل نفي كرده ، در حالي كه هم اكنون به وضوح و به وفور نياز به معنويت دين را در خود حس مي كند. كلارك البته معتقد است اين نگاه جديد به دين تا حد زيادي ناشي از نگاه جديدي است كه به عقل مدرن شده است و حدود اين عقل بهتر از قبل براي ما مشخص است.
نظر شما