به گزارش خبرگزاری مهر، سرلشگر سید حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در مراسم گرامیداشت سالگرد حصر و آزاد سازی سوسنگرد به واکاوی و تبیین چگونگی پیروزی رزمندگان اسلام و همچنین نقش بی بدیل رهبر معظم انقلاب در این پیروزی پرداخت و با ذکر این سئوال که چرا بزرگداشت 26 آبان روز شکست محاصره وآزاد سازی سوسنگرد مهم است ؟ و چرا باید گرامی داشته شود؟ و چرا باید این چراغ نورانی فرا راه ملت ما باشد؟ سخنان خود را آغاز کرد.
ببینید وقتی دشمنی با برنامه ریزی به طورغافگلیرانه به یک کشورحمله و پیشروی می کند در این شرایط جنگ سه مرحله دارد. مرحله اول متوقف کردن دشمن است. بعد از اینکه از غافلگیری در آمدیم بایستی به سرعت در برابر دشمن آرایش بگیریم و دشمن را متوقف کنیم در هر نقطه ای که به او رسیدیم. کار بسیار مهم دوم ناامید کردن دشمن از موفقیت در عملیات جنگی است. و کار سوم عقب راندن دشمن به پشت مرزهاست.در دفاع مقدس ما این هر سه مرحله را داشتیم.
بیشتر عملیات هایی که به صورت موفقیت از او یاد شده عملیات هایی است که نیروهای ارتش و سپاه ما موفق شدند دشمن را به سمت مرز عقب برانند.اما دو سری عملیات دیگر هم در دفاع مقدس انجام شد. مرحله اول متوقف کردن دشمن بود به هر حال می دانید که در حمله غافلگیرانه و برنامه ریزی شده صدام که با حمایت ابرقدرت ها صورت گرفت دشمن درجبهه ها پیشروی کرد.در جبهه اهواز تا 7 کیلیومتری اهواز دشمن پیش آمده بود و در منطقه شوش در تپه های نزدیک آن نیروهای ما، راه دشمن را بسته بودند ودر دشت عباس همینطور.
بنابراین صدام از آن وعده ای که داده بود که چهار روزه به تهران خواهد رسید با همت اولیه نیروهای ارتش و سپاه و نیروهای مردمی در مسیر اولیه خودش متوقف شد و به اهداف اصلی عملیاتش دست پیدا نکرد. خب دشمن هنوز در حال غرور و احساس برتری بود.فضای روزهای اول جنگ فضای بسیار تلخی بود. من آن زمان جزء شورای جهاد سازندگی خراسان بودم. یک عضو جهاد اهواز خوزستان به من تلفن زد و گفت: دشمن دیشب تا 7 کیلومتری اهواز آمده و اگر دیر بجنبیم اسرائیل جدیدی در کنار ایران ایجاد خواهد شد.
نه تنها تا 7 کیلیومتری اهواز بلکه ستون پنجم دشمن، در داخل شهر اهواز با خمپاره نقاط مختلف شهر را می زد. ببینید معبری که در اختیار دشمن بود مهمترین معبرش معبر بستان- سوسنگرد- اهواز بود. یک معبر، معبر فکه بود یک معبر، معبر شلمچه بود ولی معبر شلمچه به آبادان وخرمشهر به آبادان می رسید که حادثه بزرگی اتفاق نمی افتاد. معبر فکه بود که با آمادگی ارتش آنجا راه را بر دشمن بسته بود. یک معبر دیگری دسترسی به پل دختر بود .برای آنکه راه اهواز به مرکز کشور را قطع کنند آن هم در دسترس دشمن نبود. تنها امید صدام وآمریکا به این بود که بتواند از مسیر سوسنگرد بیاید و اهواز را بگیرد و اعلام کند که خوزستان تصرف شد و به پیروزی در جدا کردن خوزستان از جمهوری نوپای انقلاب اسلامی دست پیدا کند و ضربه کاری را به کشور وارد نماید.
باید یادی از شهید غیور اصلی بکنیم. شهید غیور اصلی یک ارتشی بود. با درجه ظاهرا گروهبانی .ایشان رفته بود توی سپاه در همان روزهایی که بعثی ها در نزدیکی اهواز جولان می دادند و جیپ های فرماندهی آنها عازم حرکت و صدور فرمان برای اعزام به سمت شهر اهواز را داشتند شهید غیور اصلی تعدادی از نیروها را جمع کرد و با یک حمله غافلگیرانه به خط مقدم عراقی ها آنچنان آنها را ترساند که آنها منطقه حاشیه اهواز را رها کردند. جاده سوسنگرد را هم پشت سر گذاشتند واز سوسنگرد هم فرار کردند و رفتند به بستان و شهید غیور اصلی ویارانش رفتند ،فرمانداری را که توسط عراقی ها در سوسنگرد از خلق عرب خائن منصوب شده بود را اعدام کردند .
عراقی ها بعد از این حادثه آمدند نیروها و فرماندهی خودشان را متمرکز کردند روی جبهه سوسنگرد.برای دسترسی به اهواز از طریق جاده سوسنگرد دو معبر وجود داشت یکی اینکه از طریق بستان بیاند سوسنگرد را بگیرند و به اهواز بروند یکی از ایستگاه حسینه و زاویه کوشک حمله کنند و بیاند به جاده بستان و از جاده بستان به سمت اهواز بروند. عراقی ها هر دومعبر را انتخاب کرند ولشگرهایشان را تجهیز کردند و در این دوجبهه از این دو معبر به سمت اهواز حرکت کردند.
لشگر 92 ارتش در اهواز یگان های خودش را پهن کرده بود از شوش تا دارخوین. یگانی را هم گذاشته بود در پشتیبانی سوسنگرد در شرق سوسنگرد و در شرق رودخانه مستقر بودند. نیروهای سپاهی که از سراسر کشور رفته بودند نیروهای تبریز ،تهران، خمین و نیروهایی که از شهرهای دیگر اعزام شده بودند و همچنین نیروهای جهاد سازندگی.
برای اینکه شرایط را درک کنید من عرض کنم ما شهید رضوی را که یکی از اعضای شورای جهاد تربت حیدریه بود و مهندس بود به عنوان مسئول کاروان مهندسی جهاد سازندگی برای پشتیبانی جنگ در روزهای اول و دوم و سوم به حرکت درآوردیم وفرستادیم اهواز. اینها که رسیدند به اهواز گفتند کجا مستقر بشویم گفتند اهواز خطرناک است و باید در ایذه مستقر شوید ونیروهای که برای کمک از خراسان رفتند به جبهه اهواز فرستاده شدند خودشان به اهواز ایذه یعنی یک جبهه پشت اهواز به سمت بهبهان .
قاعدتا نیروهای که رفته بودند در سوسنگرد در برابر نیروهای مهاجم دشمن مقاومت کنند گروهی ازسپاهیان بودند که در شمال سوسنگرد درجاده بستان سوسنگرد مقاومت می کردند. نیروهای ارتش در سمت شرقی بودند و مانع پیشروی عراقی ها از آن سمت می شدند به سمت اهواز. بخشی از نیروها در غرب سوسنگرد دفاع می کردند و تعدادی از یگان های پراکنده هم در برابر لشگری که از منطقه کوشک حسینیه عراق به سمت جاده سوسنگرد آمده بود مقاومت می کردند.
من از اینجا می خواهم وارد بحث اصلی شوم من مقدمات را برای شما عرض کردم تا نسبت به فضای آن منطقه توجیه شوید.
مولای ما رهبر عزیز ما حضرت امام خامنه ای که آن روز نماینده امام در ارتش و نمایند امام در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران بودند ایشان یک نقشر را ایفا کردند که تبیین آن نقش سخن از یک حماسه عظیم معنوی در تاریخ انقلاب اسلامی است.شما فرمودید که رزمندگان سوسنگرد فرشته اند و ما هم می خواهیم عرض کنیم که شما هم روح فرشته ها هستید.
با استقاده تمثیلی از این کلام رهبر عزیزمان که فرمودند رزمندگان سوسنگرد فرشته اند ما هم عرض می کنیم شما هم روح این فرشتگانید. انشاء الله من بتوانم با زبان ناقصم و با بیان نارسایم اوج و عظمت و عطر ونورانیت این نقش روح فرشتگان سوسنگرد را برای شما بیان کنم .
نقش آقا چه بود؟جنگ که شروع شد آقا روز سوم یا چهارم بعد از شروع جنگ در اهواز حضور پیدا کردند نه حضور تماشایی،آقا رفتند آنجا قرارگاه جنگ های نامنظم را تشکیل دادند.آقا فرمانده قرارگاه جنگهای نامنظم بودند و شهید چمران رئیس ستاد قرارگاه جنگ های نامنظم بود. این آقا بودند که این ستاد را در آنجا تشکیل دادند.برای اینکه در آن شرایط همه چیز بهم ریخته بود، سپاه برای امنیت در شهرها بود، ارتش در شرایط خاص تسویه و بازسازی در آن روز ها قرار داشت.آقا تشریف بردند آنجا یک ستاد بسیجی سازماندهی کردند که درآن نیروهای بسیجی ، سپاهی و بومی حضور داشتند برا ی مقاومت دربرابر عراقی ها و مستقیما و دائما در تماس با این ستا د بودند وخودشان با لباس رزم دیدبانی رفتند و در میان لشگریان دشمن وتانک های آنها عملیات شناسایی انجام دادند و بعد برگشتند در تهران در تریبون نماز جمعه مردم را به جنگ و کمک به ارتش و سپاه دعوت کردند.
حضرت امام خمینی (ره) که درسال 58 با نگاه تیزبینشان بسیج را تشکیل داده بودند در آمادگی کامل نبود و تنها نیروهای آموزش دیده بسیجی، سپاهی، جهادی و نیروهای بومی که قبلا سربازی خدمت کردند با پیام حضرت آقا درنماز جمعه به سمت جبهه ها حرکت کردند.
آقا در تهران بودند. به ایشان اطلاع دادند که عراق سوسنگرد را به محاصره خودشان درآورده و جوانانی که در شهر سوسنگرد در برابرعراقی ها مقاومت می کردند به محاصره در آمدند و در 24 ساعت آینده همه آنها شهید خواهند شد.آقا بلافاصله سر از پا نشناخته به اهواز آمدند برای نجات جان جوانانی که ایشان آنها را فرشته نامیدند و در خطی دفاع می کردند که خط امید صدام برای گرفتن خوزستان بود.
سه تا خط قرمز می شد ،ترسیم کنیم. یک خط اینکه خوزستان درتصرف دشمن بود،یک خط قرمز این بود که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در خطر شکست بودند و خط قرمز سوم کشته شدن بهترین جوانان ایرانی که پیشگام ملت ایران بودند برای جلوگیری از حرکت نیروهای دشمن به سمت اهواز در سوسنگرد مقاومت می کردند ودرمحاصر قرار گرفته بودند وجان آنها درخطر بود.
هرسه این خط قرمزها آن شب روی هم افتاده بود، حالا 22 و 23 آبان است، سپاه خوزستان روزانه اعلامیه می داد که نیروهایی که در سوسنگرد در حال مقاومت هستند جانشان درخطر است و سوسنگرد در حال سقوط. نیروهای ارتش در شرق رودخانه کرخه بودند و امکان حرکت به سمت محاصره نداشتند و قسمت خودشان را می توانستند حفظ کند.
آقا در این شرایط چه باید می کرد؟ و فرماندهی جنگ هم با بنی صدر خائن بود.اتفاقا در منطقه هم حضور داشت ولی در منطقه امن که در آن نزدیکی ها وجود داشت.
آقا به اهواز آمدند وضعیت را ارزبابی کردند و گفتند برای نجات جوانانی که در سوسنگرد در محاصر هستند باید به سمت آنجا حرکت کنیم و محاصر را بشکنیم. آقا همراه شهید چمران در خط نشستند و نیروها را برآورد کردند و شهید چمران نیروهای ستاد جنگ های نامنظم را که تحت فرماندهی خودشان بود آماده کرد.
همچنین وضعیت لشگر92 را برسی کردند دیدند که یک یگان از شوش به اهواز برگشته و درخواست کردند که این یگان آماده شود برای شرکت در عملیات که با مخالفت بنی صدر مواجه شد.همان شب آقا ساعت 10، یازده شب با امام تماس گرفتند و شرایط را تشریح کردند و گفتند که امکانات با طرحی که آماده شده نیاز به شرکت لشگر 92 در این عملیات است.
امام خمینی (ره) فرمودند: فردا باید سوسنگرد آزاد شود و شما از این یگان استفاده کنید. بعد از اینکه آقا از امام اجازه را گرفتند نامه نوشتند به سرهنگ قاسمی و شرایط را بازگو و خطر حادثه را متذکر شدند و شهید چمران هم ذیل این نامه حساسیت موجود را اعلام کرد.ساعت دو شب این نامه ها نوشته شد و با پیک برا ی فرمانده یگان لشگر 92 فرستاده شد. ایشان هم از فرمان امام تبعیت کردند آمدند تحت امر حضرت امام خامنه ای عزیز قرار گرفتند. با نیروهای جنگ های نامنظم و نیروهای سپاه به سمت سوسنگرد حرکت کردند.
سرهنگ قاسمی یگان خودش را دریک سمت سوسنگرد قرار داد وشهید چمران با نیروهایش در سمت دیگر حرکت کردند به طرف سوسنگرد و آقا هم نیروها راتا نزدیکی شهر سوسنگرد همراهی کردند. عملیات نظامی معجزه آسایی در آنجا صورت گرفت.کسی امید آزاد سازی سوسنگرد از طرف نیروهای داخل شهر را نداشت ونیروهای تحت امر حضرت آقا در مسیر جاده سوسنگرد رفتند و ابتدا، شرق جاده و بعد هم درغرب جاده موفق شدند، دشمن چندین برابر خود را سرکوب و از سر راه بردارند و محاصر سوسنگرد را بشکنند وشوق و شادی و تکبیر را در سوسنگرد با همراهی فرشتگان به آسمان بفرستند.
بعد از این عملیات بود که نیروهای سپاه خودشان را در شمال سوسنگرد سازماندهی و مستقرکردند و عملیات عقب راندن دشمن از این به بعد آغاز شد و سپاه شش عملیات کرد تا رسید به بستان چون عملیات ها کوچک طراحی می شد وفقط برای عقب راندن دشمن تا اینکه در نهایت بستان در فتح المبین آزاد شد.
این عملیات بود که عراق را ناامید کرد از پیشروی به سمت اهواز. این عملیات بود که در پی آن عملیات پیشروی سپاه در شمال سوسنگرد یکی یکی رقم خورد .این عملیات بود که زمینه ساز طرح ریزی عملیات بزرگ طریق القدس و بیت المقدس را به دنبال داشت . یعنی اگر راه صدام در شمال سوسنگرد بسته نمی شد و صدام ازمسیر سوسنگرد به اهواز ناامید نمی شد زمینه های طراحی عملیات های پیروزی بعدی هم فراهم نمی شد وباید دائما جنگ در برابر صدام در جبهه اهواز برای جلوگیری از ورود دشمن به این شهر ادامه پیدا می کرد.
آقا آنجا با فداکاری،ایثار گذاشتن جان و علمشان، معرفتشان و تبعیت از ولایت امامشان و پیوند روحیشان با امام زمان (ع) به صحنه یک عملیاتی وارد شدند که د رآنجا هیچ فرماندهی با ایشان موافق نبود و فرمانده کل قوای آن زمان نیز مخالف بود.از طرفی نیروهایی هم که در اختیارش بود حداقل بود وفقط با امید و توسل و پیوند قلبی که با جوانان پیشگام انقلاب در دفاع از سوسنگرد داشتند ومی خواستند آنها را نجات دهند توانستند چنین عملیات پیروز و موفقی را برای جمهوری اسلامی ایران رقم زنند.
سرلشگر فیروزآبادی در ادامه با طرح این سئوال که چرا این عملیات مخفی ماند و چرا کار تبلیغاتی روی آن عملیات صورت نگرفت،گفت: علت آن این بود که در آن شرایط ساختار تجزیه و تحلیل و تبلغیاتی در ارتش و سپاه هنوز شکل نگرفته بود و ارتش و سپاه برنامه ریزی ها و سازماندهی هایی که برای عقب راندن دشمن انجام دادند تا هشت سال دفاع مقدس فرصت بازنگری به عقبه کارخودشان را نداشتند.این ورود به عمق حوادث روزها ی اول جنگ و موفقیت های روزهای اول جنگ بود که توانست این فضای عظیم، معنوی،درس آموز و حماسه بی نظیر را برای ما کشف و به صحنه بیاورد.
نظر شما