به گزارش خبرنگار مهر، بعد از اینکه پرویز کلانتری در مراسم بزرگداشت پزشکنیا ادعا کرد که این هنرمند نقاشیخط را ابداع کرده است، صادق تبریزی نیز مدعی شد که کلانتری صرفا هنرمندی است که به تقلید میپردازد و حق ندارد در مورد هنر ایران حرف بزند.
حرفهای کلانتری از آن جهت برای تبریزی مهم است که تبریزی مدعی است که او برای اولین بار نقاشیخط را به هنر ایران با تعریف کلاسیک آن وارد کرده است. با توجه به اینکه پرویز کلانتری در صحبتهای خود در مراسم بزرگاشت پزشکنیا، ادعا کرد که این هنرمند نقاشیخط را ابداع کرده است، صادق تبریزی هم به تازگی در یادداشتی به ویژگیهای کاری کلانتری اشاره کرده است.
در یادداشتی که تبریزی نگاشته و آن را به طور اختصاصی در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، آورده است:
هنگامی که مکتب سقاخانه ( سال 1340) شکل گرفت، پرویز کلانتری کتابهای درسی کودکان را مصور میکرد؛ "زاغکی قالب پنیری دید- به دهان برگرفت و زود پرید" یا " بود شیری به بیشهای خفته - موشکی کرد خوابش آشفته".
10 سالی از پیدایش مکتب سقاخانه گذشت و کلانتری هنوز در حال مصور کردن کتاب بود. رفته رفته به صرافت نقاشی افتاد و سال 1350 اولین نمایشگاه خود را با آثاری برگرفته از کاهگل با مارکو گریگوریان تشکیل داد.
مارکو در نهایت فروتنی به من گفت: "چه میشه کرد رفقا به کار آدم ناخنک میزنند." اما در سال 57 که مارکو از دانشگاه اخراج شد بار سفر بست و در نیویورک ساختمان 1320 مدیسن آوینیو را خرید و خانه و گالریش را در آنجا بنا نهاد و کلانتری که مطمئن شد مارکو هرگز برنخواهد گشت، به سرعت به چپاول تکنیک او ( گل ترک خورده) پرداخت و به تقلید از او دست به نمایشهای مفتضحی از گل ویژیون و تصویر نقاش در قاب خالی و ... ادامه داد.
هیچکس در این وادی به کلانتری نگفت: حاج آقا اینها تکنیک اون خدا بیامرزه که تو مانند وارث بلامنازع روی آنها چنگ انداختهای . اما کلانتری به کاهگل و گل ترک خورده مارکو هم اکتفا نکرد زیرا کلاژهای من و شمایل ابوالفضل (ع) که سال 1345 ساخته شد، الگوی تمام سقاخانههایی است که کلانتری تاکنون ساخته است.
صادق تبریزی در ادامه آورده است: طی دو مقاله در روزنامههای وقایع اتفاقیه سهشنبه 12 خرداد 83 و روزنامه جام جم صفحه پنج 28 شهریور 81 این موضوع را مطرح کردم. از آن پس کلانتری از ساختن سقاخانه دست برداشت. در حالی که دهها اثر از این دست ساخته بود. کلانتری درباره مطالب این دو روزنامه سکوت اختیار کرد و هیچ اعتراضی ننمود.
در نمایشگاه جهان اسلام در فرهنگستان هنر کلانتری تابلویی ارائه داد در ابعاد 150×150 سانتیمتر به نام هزار ماشا الله که خود کلانتری این اثر را شاهکارش مینامد. این تابلو که تقلید فاحشی از اثر شطرنجی من است سال 1347 در مجموعه خانم سیحون جای گرفت و هنوز در آن مجموعه وجود دارد. وقتی گزارشگر روزنامه جام جم در شماره 30 خرداد از کلانتری راجع به شاهکارش سئوال می کند، به جای اینکه بگوید کار تبریزی را تقلید کردهام، به یک بیت از مولوی اشاره کرده و به دنبال آن داستان مفصلی برای خلق این اثر سر هم کرده است.
وی در پایان این یادداشت آورده است: یکی از خصوصیات بارز کلانتری آن است که تمامی ایدههای خوب را از آن خود میداند و زمانی که مشاهده میکند هنرمندان دیگر آثار چشمگیری خلق کردهاند آنها را تقلید نموده و با این عمل حقوق از دست رفته خود را جبران کرده است. در واقع کلانتری با کمی تاخیر نسبت هنرمند مبدع اثر با تقلید آن آثار به (خلق) مجدد آنها مبادرت میکنند.
نظر شما