پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۵ آذر ۱۳۹۱، ۱۵:۲۶

یادداشت/

دلها عاشورایی گریستند/ کربلا سرزمین تشنگان عاشق

دلها عاشورایی گریستند/ کربلا سرزمین تشنگان عاشق

مشهد - خبرگزاری مهر: دلها در عزای حسین (ع) در سوگند وعاشورایی می گریند، دسته ها و هیئت ها بیرق های عزا را به اهتزار درآوردند و صدای طبل هایشان به یاد شن‌های داغ کربلا و پاهای برهنه یاران عاشق داغ دیده است.

به گزارش خبرنگار مهر، دلها و کاروانهای عاشق حسین، با دست بر سینه می زنند و با زنجیر بر شانه ها می کوبند و دانه دانه اشک‌هایشان را بر گونه ها روان می سازند، آنان می دانند که کربلا سرزمینی است تشنه که می‌تواند تمام دل‌های تشنه را سیراب کند.

این عاشقان که بر سر و سینه می زنند دلسوخته حسینی هستند که عاشورا با نام او گره خورده، عاشورایی که با گذشت قرن ها هنوز از کوچه پس کوچه های دل عبور می کند.

عاشورایی که دلها را دردمند و گلوها را خشکیده می کند و داغ را تازه تر، بیا تا اندکی با دسته های عزا همنوا شویم و چون پرستوهای عاشق دسته دسته از آسمان تا حسینیه دل و از آنجا تا نفس‌ تنگه های غروب به سوگ بنشینیم.

بیا مانند تکیه‌ها و حسینیه‌ها پیراهن نیلی و همانند آسمان، ابری عزا بر تن کنیم تا در دلمان محشر کبرا بر پا شود و تو خوب می‌دانی که چرا هر سال در چنین روزی خورشید از بلندای نیزه‌ای خونین طلوع می کند.

حال نزدیک تر بیا تا غروب خورشید و فریاد طبل های عزا را در خیابان و کوچه‌ها ببینی و با رسم رهگذران سیاهپوش که به بیرق‌های در اهتراز و به آئین یاس می نگرند دل بسپاری.

بیا بیا نزدیک تر بیا هر سال در همین حوالی خواب امام مظلوم را تمام کوچه ها می بینند و ایوان های سیاه پوش از بوی نگاه او نذر بی هوشی می شوند.

لهجه آب می گیرند کاسه ها و سبوها، طعم عطش میشوند سقاخانه های عاشق، خون محض می پیچد در رگ های انقلاب و خونخواهی.

پاگیزگانِ عشق روا می شوند برای تکرار روایت آزادمردی، ساعات حرف و حدیث دریا می رسد، بال کبوتر همه جا فراوان و دستهای بریده ی کسی ستون خیمه ی آسمان ها، چه شمع ها که هر سال درین بزنگاه می سوزند و رو به مسیر نشان شده ی بغض حرکت می کنند.

حال قرنهاست که از عاشورای حسین می گذرد و سرزمین کربلا سرخ ترین روز تاریخ است و باید دید این سرزمین چه عظمتی در سینه خاکی اش نهفته دارد و من در تعجبم که چگونه می شود آسمانی به رنگ خون را در گودالی مدفون کرد؟

ای منزلگاه اشک، از چشمهای خونین ات معلوم است که آن روز چه کشیدی! نمی دانم آن روز چند بار دلت شکست، با هر قطره خونی که به زمین می ریخت نه با هر قطره خونی که به آسمان می رفت تو شهید می شدی و کسی چه می داند آنروز چند بار شهید شدی؟

کد خبر 1751285

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha