دکتر محمد بقایی ماکان در مورد آسیبهای رابطه جامعه با قانون در کشور به خبرنگار مهر گفت: قانون پذیری در هر جامعهای مبتنی بر فرهنگی است که در آن جامعه زیر ساختهای فکری مردم را شکل میدهد چنانچه قانون با زمینه مساعد وضع نشود طبیعتاً حاصلی از آن به بار نخواهد آمد و از آنجا که با ذهن و احساس جامعه سازگاری ندارد مورد قبول اعضای آن جامعه قرار نمیگیرد و اگر تأکید بر قبولاندن چنین قوانینی به مردم شود به طور طبیعی سبب امتناع جامعه از آن قانون میشود.
وی افزود: بنابراین لازم است که قانونگذار پیش از وضع قانون به دو اصل توجه کند که عبارتند از زمینه و زمان. قانون تنها در تناسب با این دو اصل میتواند کارایی داشته باشد.
این محقق و پژوهشگر حوزه مسائل فرهنگی درمورد اینکه علل جامعه شناختی و تاریخی عدم قانون پذیری جامعه ما چیست، تصریح کرد: هر جامعهای که از قانون دوری میگزیند به چند علت است؛ نخست، اینکه شرایط زندگی خود را متأثر از قوانین نمیبیند. دوم اینکه قوانین حاکم را با دو اصل مذکور هماهنگ نمی داند و سرانجام اینکه مشکلات معیشتی که موجب بی تفاوتی میشود جامعه را بر اساس این الگو پذیرفته شده که «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» به تخطی از قانون وا میدارد.
بقایی در مورد شایع ترین نقض قوانین در جامعه هم اظهارداشت: به طور کلی میتوان گفت که رعایت قوانین موضوعه در هر جامعهای منوط است به الگوهایی که در رأس آن جامعه به عنوان مجریان قانون فعالیت دارند چنانچه کجرفتاریها و نابسامانیهایی در مراتب یادشده از سوی جامعه مشاهده شود طبیعتاً بر یکایک مردم اثر میگذارد و ارزشهای قانونی در جامعه به تدریج اهمیت خود را از دست میدهند.
وی افزود: در نتیجه نوعی پریشیدگی و آنارشی در بطن جامعه پدید میآید که هر چند به ظاهر نمودی ندارند ولی در ناخودآگاه فرد و جامعه تأثیرات منفی خود را به جا میگذارند.
این نویسنده و محقق درمورد راهکار فرهنگی به خصوص نقش دولت در قانون پذیر کردن جامعه هم یادآورشد: توصیفاتی مانند«مهذب»، « عدالت اجتماعی»، « برابری»، « حقوق انسانی» و امثال اینها که معمولاً در کار قضا مطرح میشود چنانچه تأثیر اجتماعی نداشته و فقط جنبه لفظی داشته باشند و خود را در تجربه نشان ندهند موجب دلزدگی جامعه از دستگاه قضایی میشود.
بقایی درپایان گفت: بنابراین قانون به هر صورت که باشد خواه خوب یا بد، فقط در صورتی مقبولیت مییابد که در تجربه مفید افتد و جامعه تأثیر آن را حس کند. نظیر آنچه که به نام قانون مالیات مطرح است ولی تا زمانی که مالیات دهندگان تأثیر آن را در زندگی خود احساس نکنند طبیعی است که مالیات گریز میشوند.
نظر شما