خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: صادق کرمیار، نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون است که در چند سال گذشته شهرت رمانهای وی، گوی سبقت را از آثار سینمایی و تلویزونی او ربوده است.
اما در میان آثار مکتوب کرمیار نیز داستان بلند «نامیرا» که داستانی را در حاشیه واقعه عاشورا روایت میکند با اقبال و واکنشهای قابل توجهی منتشر شده است. کتابی که کرمیار برای آن به عنوان شایسته تقدیر را از سومین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد به دست آورد.
پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشرآثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای به تازگی و به مناسبت تجدید چاپ این رمان با کرمیار گفتگویی را انجام داده است که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانیم:
مهمترین و جالبترین واکنش و بازخوردی که در مورد کتاب شنیده یا دیدهاید چه بوده است؟
این نکته را به دلایلی تا کنون جایی نگفتهام. یک روز آقای شجاعی به من زنگ زد و گفت بیا دفتر کارت دارم. رفتم و ایشان تعریف کرد که:«من کتاب شما را با یک سری از کتابهای «متون مفاخر» در جلسهای به آقا دادم. هفته بعد که برای جلسه دیگری خدمت ایشان رفتم، ایشان تمام کتابها را خوانده بودند و نظرشان را راجع به تمام کتابها گفتند. راجع به «نامیرا» هم فرمودند که کار بسیار خوبی است؛ نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از کتاب را که خواندم، احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم.» این برای من خیلی شیرین بود. بعد هم شنیدم که رهبر انقلاب به نمایشگاه کتاب هم که رفته بودند، گفته بودند کتاب را خواندهاند.
روز دیگری آقای جلیلی به من زنگ زد و گفت: در یک جلسهای آقا فرمودند «هر کسی میخواهد فتنه اخیر را بشناسد، این کتاب را بخواند.» این جذابترین بازخوردی بود که من نسبت به این کتاب دارم. البته بازخوردهای دیگری هم بود که شیرینیهایی داشت.
در داستان نامیرا عنصر «تغییر محاسبه» خیلی پررنگ است؛ چرا؟
بحث «تغییر محاسبه» به این معنی که آدمها در موقعیتهای مختلف برای تصمیمگیری، محاسبههای مختلفی میکنند، به شخصیت آن آدمها برمیگردد. بحث گرایش به حق و گرایش به باطل به خود آن آدمها برمیگردد. ما شخصیتهای مختلفی را سراغ داریم که به امام حسین علیهالسلام نامه نوشتند، اما این نامهنگاری به امام دلیلش این نبود که به دنبال حق بودند، بلکه هرکدام انگیزههای مختلفی داشتند. محاسبهشان این نبوده که امام حسین علیهالسلام بیاید و عدالت و حقیقت را جاری کند. عدهای از اینها انگیزههای شخصی داشتند. برخی از بنیامیه کینههای شخصی داشتند. افرادی احساس میکردند که منافعشان به خطر افتاده است. محاسبههای هر یک از آنها براساس نگاه خودشان نسبت به جامعهشان بوده است. خیلی دغدغهی دین نداشتند و بر اساس دین محاسبه نمیکردند.
ولی در همین داستان عبدالله به دنبال حقیقت است، ربیع به دنبال حقیقت است و به همین دلیل است که در سیری که اینها به دنبال حقیقت هستند، ممکن است دچار اشتباه هم بشوند. برای اینکه آنها معیارها و ملاکهایی را که برای یافتن حق باید در اختیار داشته باشند، در اختیار ندارند. از سوی دیگر آن کسی که واقعاً به دنبال حقیقت است، بالأخره آن را پیدا میکند ولو اینکه معیارهای حق را در اختیار نداشته باشد. خداوند میگوید شما راه را برو و من هدایت میکنم.
اتفاقاً یکی از منابعی که برای تألیف این کتاب استفاده کردم، سخنرانی آقا بود درباره عوام و خواص. این بحث عوام و خواص بحث مهمی است. واقعاً این خواص جامعه هستند که باید پاسخگوی جامعه باشند. این درست است که همه افراد مسئول هستند، اما خواص هستند که بر عوام اثر میگذارند و نگاه و سلیقهی عوام را میتوانند تغییر دهند. بنابراین مسئولیتشان سنگینتر است. به نظر من بحث ما در همین رمان و اساساً در واقعه عاشورا بحث خواص است. جامعه کوفه با خواص به اینجا کشیده شد. حالا اگر آقا فرمودند که اگر فتنه اخیر را میخواهید بشناسید، این کتاب را بخوانید. این کتاب را که من سال ۱۳۸۸ یا سال ۱۳۸۹ ننوشتم، سال ۱۳۸۰ نوشتم. این نشان میدهد که واقعه کوفه و واقعه کربلا در طول تاریخ استمرار دارد. یعنی در دوره مشروطیت وجود داشته، در دوره بعد از مشروطیت استمرار داشته، حتی در دوره صفویه و در دورههای مختلف تاریخ اجتماعی-سیاسی ما میبینیم که تکرار میشود.
پس با برداشت سیاسی از اثرتان مخالفتی ندارید؟
نه! به نظر من اصلاً اثری که کارکرد روز نداشته باشد، ماندگار نیست. نویسنده وقتی نویسنده است که معترض باشد. نویسنده اگر به جامعه خودش اعتراض نداشته باشد، نمیتواند بنویسد. نویسندهای که آسوده باشد، نویسندهای که راحت باشد، مشکلی نداشته باشد، این نمیتواند بنویسد. چه نسبت به عوام چه نسبت به خواص. آن چیزی که در حال حاضر جامعهی ما را تهدید میکند، بحث افراط و تفریط است. این افراط و تفریط چیزی است که رهبری هم بارها در فرمایشهایشان تأکید کردند. ما همیشه یا از این طرف پشتبام افتادهایم یا از آن طرف. به همین دلیل روی خط تعادل نمیتوانیم حرکت کنیم. نویسندهای میتواند بنویسد که نسبت به آسیبهای جامعه خودش شناخت داشته و بتواند این آسیبها را در قالب اثر ادبی و هنری عرضه کند.
به نظر شما جایی از نامیرا نیاز به اصلاح نداشت؟
نه؛ اما به نظرم یک جلد دومی لازم دارد. به این دلیل که داستان در این کتاب همهاش استدلالی است. با استدلال رفتهایم جلو و سعی کردهایم با دیدگاههای عقلانی به حقیقت برسیم. کل تحقیق و نگارش نامیرا برای من هم جستوجو بود. این نبود که یک چیزی را فرض کرده باشم تا به داستان تحمیل کنم. واقعاً دنبال سؤالهای خودم میگشتم. مگر امام اینها را نمیشناخت؟ آیا آمده بود بجنگد؟! آیا نمیتوانست برود جای دیگر؟ همه اینها سؤالهای خود من هم بود.
اما این کار جلد دومی هم لازم دارد؛ از بعد عاشورا تا خطبه حضرت زینب سلاماللهعلیها در برابر یزید در شام. به نظر من شام نقطه عطف است. آن اثر ادبی که باعث ماندگاری واقعهی عاشورا شد، خطبه حضرت زینب سلاماللهعلیها در شام بود. واقعهای اتفاق میافتد، اما آنچه که آن را ماندگار میکند، در واقع بازآفرینی هنری و ادبی وقایع آن است. اولین اثر ادبی که توانست عاشورا را ماندگار کند، خطبهی حضرت زینب سلاماللهعلیها بود. به نظر من این کتاب یک روضه کم دارد!
یکی از نقدهایی که میتوان به نامیرا داشت، این است که شروع جذاب و یقهگیری ندارد.
تعمدی است. برای اینکه اثری با شخصیتهای متعدد را در دست گرفتهایم که این شخصیتها باید برای خواننده شناخته شوند. مخصوصاً خوانندهی عامی که خیلی از اسامی برای او آشنا نیستند. نمیخواستم با شیوه هالیوودی با این اثر برخورد کنم. باید اول فضا طراحی شود و شخصیتها یکییکی معرفی شوند و بعد از آن برسیم به موضوع اصلی. این داستان راجع به عاشورا نیست، بلکه راجع به عبدالله است. از همان ابتدا خواننده عبدالله را دنبال میکند که به کجا میرود، اما از سوی دیگر داستان با جنگ شروع شده است. جنگی که عبدالله با یک گروه راهزن دارد.
نظر شما