پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۷ اردیبهشت ۱۳۸۴، ۸:۴۶

انسان مدرن، معنويت و دينداري؛ نگاهي به نقش معنويت و جايگاه دين در زندگي انسان مدرن

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : جستار زير به نقش معنويت و جايگاه دين در زندگي انسان مدرن پرداخته و پس از آن ضرورت وجود دين در عصر حاضر را بيان كرده و ميراث پيامبر اسلام و تعاليم او را به عنوان يكي از ضروريات شناخت اسلام در دنياي غرب معرفي كرده است.

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه"مهر" ، در پاسخ به پرسش چرايي معنويت گرايي و دينداري در دنياي مدرن مي توان پاسخ داد كه اين دو باعث تعميق زندگي انسان و درست زندگي كردن او مي شود. اگرچه عصر حاضر "آغاز مرحله جهاني توسعه انسان" نام دارد، اما در اين صورت جايگاه دين كجاست؟ معنويت چيست و چه اتفاقي براي آن رخ داده است؟ در صد سال گذشته رويدادهاي بحراني چندگانه اي به وقوع پيوسته است كه در آن ميان مي توان به تحولات علمي، كليسايي ، فلسفي، تكنولوژيكي، سياسي، صنعتي، اقتصادي و اجتماعي اشاره كرد. انسان  به تاريخ گرايي به ويژه تاريخ گرايي ضمير انسان پي برده است و به طور خاص اين امر تاريخ گرايي تلاش هاي ضمير انسان براي تقويت ضمير و وجدان خود همانند تفكرات علمي و فلسفي  بوده است. بنابراين انسان مدرن از خود مي پرسد : آيا اعتقاد ديني در اصل از توسعه تكامل انسان بي بهره مانده است؟ و متفكران ديني بايد دررابطه به اين پرسش تأمل كنند كه ايمان تا چه انداره به عنوان شكلي از وجدان انسان و اعتقاد ديني به عنوان جزء فطري تجربه هاي انسان، مي تواند همواره نقش سنتي خود را به عنوان مركز معنا براي زندگي انسان ايفا كند.

اين پرسش ها كه ديدگاه هاي پساتجدد از سال 1969 از آن صحبت كردند، پيشتر توسط "رادولف اوكن"  در سال 1922 چنين ابراز شد: در زمان هاي گذشته، رابطه دنياي ايمان در نزديك ترين جايگاه با نفس انسان قرار داشت در اوج دوران تعليم فلسفه قرون وسطي، دنيايي كه دين همواره خواستار وطن واقعي، سرزمين حقيقي انسان بود. اما رهبران جنبش روشنفكري  انسان را به خارج از اين اين باغ عدن هدايت كرده و اين امر را به توانايي هاي او  واگذاردند و انسان را از تفكر درباره دين دلسردكردند. پس از آن مابعد الطبيعه به روانشنانسي تبديل شده و عقل به جاي وحي الهي نشست. اين تلاش به صورت فزاينده تمام رابطه دروني و معنوي  با جهان را از بين برد تا فرد را داخل فضاي تجارب حسي محدود كند. چنين عقايدي محكوم هستند چرا كه دين را تنها به عنوان مرحله اي در تكامل تاريخي در نظر گرفته اند ، مرحله اي كه اكنون به تبع پيشرفت علم به مثابه يك اشتباه شناخته مي شود.

به گزارش "مهر" ، اين درست مقارن با زماني بود كه فلاسفه دين يهود مانند "مارتين بوبر و "آبراهام جاشوا هشل" نوشتن را آغاز كرده بودند. آنها تجدد و واژه هاي نويني همچون اگزيستانسياليست  را تجربه كردند. اما آنها با اين واژگان تازه، دين را با  زباني كه انسان مدرن صحبت مي كند دوباره تعريف كردند.

ليبراليسم كه گاهي از آن به عنوان تجدد گرايي نام برده مي شود يك تغيير اصلي  در رابطه با علوم الهي است كه در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. ليبرال ها اصرار دارند كه دنيا از زماني كه مسيحيت پايه گذاري شده تغيير كرده، بنابراين واژگان انجليلي و آيين ديني براي مردم امروز قابل درك نيست. متفكران دين مسيحيت نيز سعي كرده اند كه ايمان دين خود را  برحسب آنچه امروز درك و فهميده مي شود تعريف كرده و درباره آن فكر كنند.

به گزارش "مهر" ، بسياري از متفكران غربي و همتايان آنها دركشور هاي اسلامي ادعا مي كنند كه بندگي به خداوند و داشتن يك زندگي ديني وسيله اي جبراني براي تسلي دادن انسان در رابطه با ضعف و قصورهاي اوست. با وجود اين، اگر چه انسان مدرن كه به علم و تكنولوژي مسلح شده است اين خيال باطل را پذيرفته است كه او مي تواند از بندگي و اعتقاد به قادر متعال آزاد باشد و در سايه چنين اعتقادي خود را قدرتمند ببيند اما از تبعات چنين اعتقادي خبر ندارد كه اگر چنين شود، او براي نفع  وعلاقه شخصي خود را در مقابل پست ترين چيزها تحقير مي كند. انسان مدرن سركش و خودخواه  است، با اين وجود تنزل و فروداشتي را تنها به خاطر يك لذت كوتاه متحمل مي شود، انسان مدرن از انعطاف پذيري كمي برخوردار است، اما در مواقعي به خاطر گرفتن برخي از امتيازات عاميانه در مقابل افرار شرير خم مي شود.

زندگي ديني و بندگي خداوند، حق را مي پذيرد و خشونت را  به عنوان حمايت انسان در زندگي اجتماعي انكار مي كند. هر روز زماني كه اخبار قتل ، گروگانگيري، تجاوز و تعدي منتشر مي شود، احساس نياز دنياب امروز به رحم، عشق و صلح بسيارحس مي شود.

حضرت محمد(ص) همواره تجسم تمام اين ارزش ها و بسياري ديگر از ارزش هاي انساني بوده است. زماني كه او رسالت خود را آغاز كرد دنياي اطراف وي دچار  بي عدالتي، ظلم، فقر، جنگ به دلايل بي اهميت و كودك كشي بود. در چنين جوي پيامبر اسلام(ص) پيام عدالت، رحم و صلح خود را منتشر كرد. امروز  پيروان حضرت محمد(ص) 6/1 ميليارد نفر است، چرا كه بسياري به اين نكته پي برده اند كه سكولاريسم نمي تواند به اهداف بزرگ انساني دست پيدا كند و زماني كه موضوع عدالت، صلح و رحم مطرح مي شود سكولاريسم ناكام مي ماند. امروزه بسياري مي دانند كه نمي توان انكار كرد كه در جست وجوي حقيقت، بهترين طزيق  پيروي از تعاليم حضرت محمد(ص)  است كه بشريت را از تاريكي به سوي روشنايي هدايت كرد.

اكنون به سادگي مي توان به اين پرسش كه چرا "مايكل هارت" نويسنده انگليسي در " فهرست  10 نفر از بهترين شخصيت هاي تاريخ بشريت "  نام حضرت محمد (ص)  را در صدر فهرست خود قرار داده پاسخ داد. چرا اسلام ديني توصيف شده كه به سرعت در اروپا و آمريكا در حال گسترش است.  اسلام هراسي و اقداماتي كه به نام دين انجام مي گيرد هرگز نمي تواند تصوير دين اسلام را تاريك جلوه دهد .

کد خبر 176317

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha