به گزارش خبرنگار مهر، در یادداشت علیرضا نادری چنین آمده است:
زادروز خجسته میلاد مردی را این روزها به یاد همدیگر میآوریم خوشحال از اینکه هنوز هست. یاد و خاطره تابناکش هنوز سرشارمان میکند از وسوسه عیارانه ساختن دنیایی، شهری، محله و برزنی که بسامان نیست. خلوت با شکوهش آن سوی دنیایی -شب و روزش با ما ناهمخوان- نور و گرما یافته از شمعهایی که دوستان و خانواده افروختهاند. مردی که هزار سال بیشتر در این مجال اندک عمر زیسته است، زندگی همچنان پراهمیتش دراز باد.
اما اینجا در شهری که او روزگاری امیدوارانه و پر کوشش در آن "ساکن" بود اما "تسکین" نمییافت، "مکتوبات" همچنان فراوان چاپ میشوند و "کتابها" نه و دلالان بیملالند و "اهل صنعت حق" در کار معنا کردن هزار هزار لفظ، اهالی شعبده و بازی وعده خرق عادتهای بدیع میدهند، عشاق "جوانی" میکنند و جوانها "بیعشق" سر در جوال عشوه تخریب در "نئی یکبند" در کار بازدم مدامند.
"موسیقی در گوشه شکست"، "سینما در نفرین مدام خود" دل شکستهی لوچ را میماند مضحک و ترحمبرانگیز. پای خوابرفته خواب میبیند و تئاتر خواب هم نمیبیند، گزگز "نیز" نمیکند از هول و هراس "خیز". هر که تهمت شکست شیشهی خود را به سایهی جاروی آن دیگری نسبت میدهد. زمین سرد و هوا سرد و از "فلق تا شفق" داروخانهها گرم و پر "رونق"، مارستانها و بیمارستانها میعادگاه، هر که سهم خود از رنجوری تن را نزد طبیبی کشانده که او هم درد میکشد. بیماریها همگی "نادر"اند و صدها نفر از قوم و خویش، همسایه و همپایه و همپیاله و همکیش و همریش هر یک مغهور بیماری "نادر"یاند.
روز اما آنجا میگذرد و در اینجا در شبی که شب جشن میلاد شماست شمعها همچنان روشن میمانند.
نظر شما