پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۱۸ دی ۱۳۹۱، ۶:۱۸

مشاهده یک دردِ مستمر اجتماعی؛

غمِ نان در زمهریرِ زمستان/ سازِ بیکاری در سوز زمستانی

غمِ نان در زمهریرِ زمستان/ سازِ بیکاری در سوز زمستانی

قم - خبرگزاری مهر: دمای هوا، یک درجه زیر صفر بود. چهار راه اول و دوم را رد کردم، به یکی از میدان‌های شهر رسیدم. چند ده نفر اطراف میدان و ابتدای خیابان‌ها ایستاده بودند و دست در جیب و شال و کلاه کرده گاهی با هم گپ می زدند، گاهی هم دست‌ها را برای گرم شدن به هم می‌فشردند.

به گزارش خبرنگار مهر، اولش تصور کردم شاید کارمندان ارگان و نهادی هستند، یا کارگران کارخانه‌ای که منتظر سرویس هستند و شاید وسیله نقلیه مورد نظر هم دیر کرده است. تنها چند لحظه‌ای درنگ کافی بود که متوجه اشتباهم شوم. چه آن که با ایستادن وانت و نیسان یا سواری شاهد حرکت سریع جمعیت به سمت خودروها بودم.

از جنب و جوششان برای راضی کردن صاحب خودرو معلوم می‌شود کارگر روزمزد هستند که بی‌صبرانه مشتاق یافتن کاری و امید که بخت و اقبال هم با آنها یار باشد تا دست پر به خانه برگردند.

جمعیت نسبتا زیادی اطراف میدان ایستاده بودند. با این حال، فقط دو نفر که میانسال بودند توانسته بودند با مجاب کردن راننده، سوار ماشین شوند تا امروز را حداقل با مزد روزانه به خانه و کاشانه بازگردند ...

ترس از توبیخ اداره و دیر شدن مجال نمی‌دهد بیش از این، تماشاگر این معرکه هر روزه روزگار باشم. به ناچار حرکت کردم و پس از گذر از ترافیک نسبتا شلوغ ابتدای روز، به محل کار رسیدم.

پس از اعلام حضور در دستگاه ثبت حضور و غیاب و احوال‌پرسی با همکاران و گرم کردن خود کنار بخاری اداره، مشغول انجام امور روزمره شدم. حدود سه ساعت از کارم نگذشته بود که مجبور شدم راه صبح آمده را این بار نه در پایان ساعت کاری که در میانه روز به سمت منزل بازگردم.

ساعت از ده و نیم گذشته بود که از همان میدان رد می‌شدم. باز همان منظره صبح برایم تکرار شد که کارگران همچنان در گوشه میدان منتظر صاحب کار بودند. از تعدادشان این گونه به نظر می‌رسد از آن جمع چند ده نفر اول صبح، تنها چند نفر توفیق با آنها یار بوده و مابقی کماکان چشم انتظارند. خورشید زمستانی کم کم به میانه‌های آسمان نزدیک می‌شد ...

مشاهدات فوق البته امری خارق عادت و استثنایی نیست، کما این که خیلی از ما، هر روز با این منظره مواجه می‌شویم اما گرفتاری‌های زندگی و شغلی مانع از آن می‌شود که چندان متوجه آن باشیم. این پدیده که برای عده‌ای دردناک است مثل خیلی چیزهای دیگر، عادی شده و روزمره این را هم به همان قاعده می‌گذاریم و می‌گذریم.

بیکاری و در به دری برای یافتن شغلی که از رهگذر آن بتوان اندک درآمدی کسب کرد آن هم در این اوضاع نابسامان اقتصادی که تازه روز به روز موج گرانی و تورم تازه‌تر از تازه‌ای از راه می‌رسد، واقعا سخت است و وقتی ندانی که درد بیکاری و فقر چیست، چه سود از خواندن درددل کارگران روزمزد و دیدن منظره نازیبای یافتن کار. باید در چنین موقعیتی بود تا قلم را بر مدار حسرت بر جریده نگاشت.

هر چند در ایام بهار و تابستان به دلیل مهیا بودن شرایط کار و مساعد بودن آب و هوا، فرصت‌های شغلی به مراتب بیشتری برای کارگران ساختمانی فراهم می‌آید، اما در ایام پاییز و زمستان، بازار آنها مثل بسیاری از شغل‌های دیگر دامنگیر رکود می‌شود.

در این باره البته از باب دغدغه مندی و دلسوزی می‌توان سیاهه‌ها نوشت و راهکار ارایه داد، اما فی الجمله گمان نمی‌کنم کسی باشد که بر لزوم حمایت عملی از کارگران ساختمانی و نیز اصل آموزش دادن به آنها برای این که اگر در چنین ایامی کار ساختمانی گیرشان نیامد بتوانند شغل تولیدی جمع و جوری داشته باشند، تاکید نکند.

در بین این افراد از هر سنی مشاهده می‌شود اما تعداد جوانان که به ظاهر متاهل به نظر می‌آیند بیشتر از گروه‌های سنی دیگر است. اینها هر روز به امید درآمدی که از کار یدی یک روز به دست آورند سرما و گرما نمی‌شناسند. اگر در هنگام کار هم بلایی بر سرشان آید ناچارند دم بر نیاورند که هیچ اراده‌ای برای حمایت از آنها نیست.

در آخر جای یک آرزو باقی می‌ماند و آن هم این که ای کاش مسئولان کمی از جدل‌های بیهوده سیاسی دست بر می‌داشتند و برای کارگران و مردم مستضعف که به فرموده پیر خمین، ولی نعمت آن‌ها هستند، با وحدت و همدلی لازم، خدمت بهتر و شایسته‌تری می‌کردند. این خواست همه بیکاران و کارگران فصلی است.

 

کد خبر 1781797

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha