به گزارش خبرنگار مهر، ریسمان اسارت گشوده شد و پنجره آزادی باز، انگار ضمانتی آسمانی است که بر سرزمین عشق ارزانی می شود. ولایت عشاق و پیوند دوباره عاشق و معشوق در زیر چتر آفتاب گنبد سبز رضا، شیرین ترین و با صفا ترین عرض حالی است که می توان نوشت.
در پاورقی های لحظات بی انتها و در آبشار عسل های مصفا و در ماه عسل آغاز بهار زندگی، بوسیدن تجیر رحمت بزرگترین هـدیه خداوندی است که نصیب و قسمت را تقسیم می کند.
یا ثامن الحجج یا ضامن آهو، ای برترین موجودات و ای طلعت طلوع سپیده در کنگره عرش، محتاج یک جو کرامت و صفایت هستیم تا نگاهت را بر پیکر سراسر گناه کارمان اندازی، هزاران رذیله تنیده به دورمان دور خواهد شد.
ای سرزمین پاکی ها، ای مشهد شاهدان شهید، ای زادگاه فرزندان ابراهیم، از دور چلچراغ بوستان امامت را دیدم، در انتهای خیابان نور در ابتدای جاده یگانگی، در میان آبشار زلال و در زیر فواره ایمان، اشکهای سبز و قرمز را به آسمان دلها هدیه کردم تا بگویم ماهیان دلم در اقیانوس محبتت سیراب خواهند شد.
و من از میان کبوتران مقیمت سپیدترین را برخواهم گزید تا بالهای اشتیاق را از او به عاریت بگیرم چرا که در جوارت زیستن، آخرین شرط عقد اخوت با دنیای مادی است.
رضایم به رضای دوست که هر چه می رسد از عنایت اوست، اوست که کویر و برهوت دلها را به دشت سرسبز، نخلستان های بی سر را به مرغزار و تاکستان بی تاک را به جنت فردوس تبدیل خواهد کرد، هم او که اینک روزی هزاران بار رجعت سرخ را با چشمان سبز خود می بیند و ترانه های عارفانه را بر گلدسته های مطهرش نجوا می کنند.
زیباست ریزان قطرات آب از زمزم محبت دوست. امید به آنکه روزی فرا رسد و حلقه های زنجیر مسافت پاره شود و تجمیع ستارگان آسمان امامت و ولایت را در قبله گاه معصومین و زادگاه شیر خدا ساقی کوثر، غریبان بقیع دلها را در مصلای بزرگ عزت که هم او فریادگر دوباره توحید بود زیارت کنیم.
و اینک با چشمان خیس و نوای حزین برای خود از این راه دور زمزمه می کنم که "آمدم ای شاه پناهم بده، خط امانی ز گناهم بده، ای حرمت ملجأ درماندگانف دور مران از در و راهم بده، ای گل بی خار گلستان عشق، قرب مکانی چو گیاهم بده، لایق وصل تو که من نیستم، اذن به یک لحظه نگاهم بده، ای که حریمت مثل کهرباست، شوق و سبک خیزی کاهم بده، تا که ز عشق تو گذازم چو شمع، گرمی جانسوز به آهم بده، لشگر شیطان به کمین من است، بی کسم ای شاه پناهم بده، از صف مژگان نگهی که به من، با نظری، یار و سپاهم بده، در شب اول که قبرم نهند، نور بدان شام سیاهم بده، ای که عطابخش همه عالمی، جمله حاجات مرا هم بده". و خود را در آغوش پنجره های حرمت می بینم.
نظر شما