به گزارش خبرنگار مهر، بامداد یکم شهریور سال گذشته مأموران کلانتری 108 نواب از قتل زن جوانی در حوالی خیابان نواب باخبر شده و پس از حضور در طبقه دوم یک خانه قدیمی با پیکر خونین مهنار – 38 ساله – روبهرو شدند که با 15 ضربه کارد از پا درآمده بود.
همسر مقتول نیز با لباسهای خونآلود در اتاق منتظر مأموران بود. پس از تحقیقات مقدماتی جسد به پزشکی قانونی منتقل و دختر 12 ساله و پسر 6 ساله مقتول به یکی از بستگانشان سپرده شده و محسن 42ساله نیز به اداره آگاهی انتقال یافت.
همسایه این زوج نیز درتحقیقات گفت: حدود ساعت 2 شب صدای درگیری و مشاجره لفظی مهناز و شوهرش را شنیدم. دقایقی بعد دختر مهناز گریهکنان و در حالی که از ترس میلرزید به طبقه پائین آمد و مرا صدا کرد: «تو رو خدا کمک کنید، پدرم با چاقو مادرم را زد.» همان موقع با عجله همراه او به طبقه بالا دویدم که مهناز را غرق در خون دیدم. اما محسن اجازه ورود نداد. پس با التماس گفتم تو رو خدا اجازه بده کمکش کنم. بگذار او را به بیمارستان برسانیم اما او با کاردی که در دست داشت مرا تهدید کرد و گفت: «اگر به خانهات برنگردی بد میبینی.» من هم از ترس آمدم پائین و بلافاصله با اورژانس و پلیس 110 تماس گرفتم. دقایقی بعد هم مأموران کلانتری رسیدند اما زن بیچاره به طرز دلخراشی جان باخته بود.
در ادامه متهم نیز در تحقیقات به قتل همسرش اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. 26 بهمن سال گذشته مرد جنایتکار پای میز محاکمه قرار گرفت.در این جلسه اولیای دم برای محسن تقاضای اعدام کردند.
دختر مقتول در دادگاه گفت : شب پدرم ادعا کرد که دزد به خانه مان آمده است.او سپس به آشپزخانه رفت و چاقویی آورد و آن را در شکم مادرم فرو کرد.
مرد جنایتکار هم با قبول اتهام قتل گفت: مهناز کارمند آموزش و پرورش بود، خودم هم راننده اتوبوس هستم. خانه هم متعلق به خودمان است. البته یک طبقهاش را اجاره دادهایم. وضع مالی بدی هم نداریم اما متأسفانه مدتی قبل به ماده مخدر شیشه اعتیاد پیدا کرده و اختلافهایمان از همان موقع شروع شد. همسرم در مشاجرات دائم ناسزا میگفت و هر قدر هم تذکر میدادم جلوی بچهها مسائل را رعایت کند توجهی نمیکرد. شب حادثه هم دوباره جر و بحثمان شد و آنقدر موضوع را ادامه داد که ناگهان کنترلم را از دست داده و او را با کارد آشپزخانه زدم. زمانی هم به خودم آمدم که دیدم بچهها از ترس میلرزند و فریاد میکشند.
قضات دادگاه پس از دفاعیات متهم او را به قصاص محکوم کردند . با اعتراض متهم پرونده به شعبه 16 دیوان عالی کشور فرستاده شد و قضات دیوان عالی کشور حکم را تائید کردند.
نظر شما