دكتر مرتضي گودرزي ديباج، در گفتگو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" در پاسخ به اين پرسش كه مباحث حكمت معنوي در هنر نگارگري تا چه اندازه تاثير گذار و قابل اهميت است گفت : در چنين گستره اي مي بايست سه مورد دقيقا مورد بررسي قرار گيرد. يكي آنكه در بحث نگارگري آنچه كه رفته است مهم است و ديگري آنچه كه در اختيار ماست و امكان دسترسي داريم و بخش ديگر اين است كه چه چيزهايي قابل دسترسي است.
وي افزود : در پس اين سه مورد اين مسئله مطرح است كه چرا نگارگري با آن جان شريف و بكر و فاخر نمي تواند ديگر متجلي شود. چرا سلطان محمد ديگري نيست و اگر هست امكان خلق اثري وجود ندارد . اين مسائلي است كه در اين گونه همايش ها مي بايست مورد بحث قرار گيرد چرا كه بيشتر تئوريسين ها و مدرسين ما از يك سنت هنري ستايش مي كنند. در صورتي كه خود آن افراد در سنت هنري قرار نمي گيرند و حضوري در بطن سنت ندارند بلكه تنها از وراي تاريخ سنت را نظاره مي كنند و اين فاصله اي ايجاد مي كند و بحثها را به سمت انتزاعي شدن مي كشاند.
دكتر ديباج در ادامه آسيب شناسي و شناسايي موانع حكمت و معنويت هنر را جدي دانست و گفت : تئوري هايي كه مطرح مي شود تفسيري از صورت است و ابتكار محققين ما به ديدني هاي آثار نگارگري است در حالي كه نشانه هاي ناديدني در نگارگري وجود دارد كه در ماقبل اثر هنري است و اين نوع نگرش ناديده گرفته مي شود. در شرايطي كه عالمي زميني است و موجودات كه در اطراف ماست، فضاي خاصي دارند ما چگونه مي توانيم به فضاهاي آسماني و معنوي دست يابيم.
وي خاطر نشان ساخت : زمانه تغيير كرده و مطلق نيست. اين فضا مي بايست با آسيب شناسي منطقي مورد بحث قرار گيرد و آن نقاط كور پيدا شود. اگر در مقام تحسين باشيم ما را به نتيجه نمي رساند.
دكتر ديباج در پاسخ به اين پرسش كه آيا در مقام احياء مي توانيم به يك نتيجه برسيم گفت : من به احياء به آن معني اعتقادي ندارم بلكه ما نيازمند تولد معنوي ديگري هستيم كه در نگارگري بايد رخ دهد. رويكردي كه هنرمندان امروز ما دارند برزخي است در ميان دو دنيا كه از يك سو مدرنيته بحراني است و دنياي ديگري دنياي معنوي و مسيحايي است. و دائما هنرمند در ميان اين دو در حال نوسان است و هر كدام كه تغيير و غلبه پيدا مي كند بر اساس ساحت روحي معنوي هنرمند است.
وي وجود استادان فلسفه و عرفان را در همايشها جدي توصيف كرد گفت : اين استادان قطعا مي توانند همايشها را تحت تاثير قرار دهند. اگر در ميان ساحت وجودي هنرمند آشتي برقرار كنيم او مي تواند ساحت هاي مختلف را مورد تاثير قرار دهد. معمولا به دليل اينكه ساحت وجودي هنرمندان به ناسوتي و مظاهر وجود حق و جلوه هاي رازآلودي كه قدرت انكشافي ندارند نا آشناست و امكان انكشاف حقيقت بر هنرمند ميسر نمي شود، او نيز معمولا عاجز از اين است كه در اطراف هنرمند چه اتفاقي در جريان است. بنابراين قلم او كه بايد با آن جاني كه مي بايست در صفحه كاغذ قرار گيرد عجين نمي شود و تصنع و تكلف فراهم مي شود. هنرهاي نگارگري كه در چهار قرن پيش بودند چنان صلابتي دارند كه گويي قرنها جلوتر از ما حركت مي كنند.
دكتر ديباج در پايان افزود : چنين همايشهايي مي تواند چنين مباحثي را تحت تاثير قرار دهد اما مسئله اين است كه بدانيم براي چه كسي سخن مي گوييم و بزرگترين مشكل ما اين است كه مخاطب ما كيست.
نظر شما