به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد تطبیقی سه رمان «گذر از کوه کبود» نوشته محمدعلی علومی، «فصل پنجم: سکوت» نوشته محمدرضا بایرامی و «شاهینها و بشکه باروت» نوشته محمدرضا اصلانی عصر دوشنبه دوم بهمن با حضور نویسندگان این آثار و محمدحسن حسینی، محمدرضا شمس و علیالله سلیمی به عنوان منتقد در خبرگزاری مهر برگزار شد.
محمدعلی علومی در پایان این جلسه بعد از سخنرانی منتقدان جلسه گفت: آقای حسینی در بخش کوتاهی از سخنانشان به شعرهای کتاب اشاره کردند. شعرها از خودم هستند و آنها را سرودهام. ایشان هم بعد از این که فهمیدند شعرها را خودم گفتهام، اشاره و پیشنهاد خوبی به من کرد که تو که خوب شعر میگویی، چرا داستان مینویسی؟
این سخنان علومی با استقبال حاضران در برنامه مواجه شد. علومی ادامه داد: البته این را برای شوخی گفتم و امیدوارم مطالبم کسی را ناراحت نکند. آقای شمس در جایی از سخنانشان اشاره کردند که برخی اطلاعات در داستان در جای خودشان داده نشدهاند و مثالی هم که زدند مربوط به دادن دفتر شعر سهراب به شخصیت راوی در خلال تظاهرات بود. میخواهم بگویم به نظرم شعری جدای از زندگی نداریم و آن تظاهرات هم خودش یک شعر است. انقلاب هم یک نمود شعری بود.
محمدحسن حسینی در ادامه گفتههای علومی گفت: بله درست است. شعر هم یک انقلاب و تظاهرات درونی به شمار میرود.
این نویسنده ادامه داد: درباره زبانهای مختلف ملودرام یا رمانتیک هم که در اثرم اشاره شد، باید بگویم آن منطقهای از کرمان که من داستانم را در آن روایت کردم، واقعا چنین مردمی دارد و رفتارشان واقعا ملودرام است؛ به ویژه نوجوانانشان. بنابراین در پرداخت واقعبینانه و رئال هم همینگونه هستند.
علومی در پایان سخنانش گفت: منطقه بم و کرمان، در طول تاریخ چریکپرور بوده است. رفعت نظام هم یکی از آن چریکها و مبارزها بوده که بین مردم این منطقه محبوب است. درباره اشاره دیگر آقای حسینی درباره تفنگ رفعتنظام باید بگویم که نخواستم این تفنگ به صورت کلیشهای که همیشه شلیک میشود، آتش کند.
نظر شما