پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۶:۱۷

زمینه‏های منفی و مثبت حیات/ دو نوع پرسش از هدف زندگی

زمینه‏های منفی و مثبت حیات/ دو نوع پرسش از هدف زندگی

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: برای پرسش از هدف زندگی، انگیزه‎های مختلفی وجود دارد که اساسی‏ترین آنها زمینه منفی حیات- زمینه مثبت حیات است.

برای پرسش از هدف زندگی، انگیزه‎های مختلفی وجود دارد که اساسی‏ترین آنها زمینه منفی حیات و زمینه مثبت حیات است. در هر حال جستجو درباره ماهیت حیات و درک هدف آن نیازمند بیرون آمدن از جویبار و نظاره به آن است، اگر چه بیرون آمدن و نظاره جوینده به حسب اختلاف انواع آن متفاوت است. سؤال از فلسفه و هدف زندگی برای دو گروه مطرح نخواهد گشت.

گروه اول: آنان که قدرت تجرید حیات از خویشتن را ندارند و نمی‏توانند آن پدیده را برای خود مطرح کنند و جواب آن را بجویند، مانند یک ماهیگیر معمولی. برای او که حیات جز پدیده‏ها و کارهای مربوط به ماهیگیری نیست و پدیده‏های حیات طبیعی مفهومی ندارد، سؤال از فلسفه حیات مطرح نمی‏شود.

گروه دوم: اشخاص رشد یافته‏ای هستند که حیات را به عنوان جزئی از مجموع هستی که در یک آهنگ کلی شرکت کرده است تلقی می‎کنند و هر چیزی، ولو پست‎ترین پدیده از حیات، برای آنها جزیی از همان آهنگ است که هدف نامیده می‎شود، لذا دائماً یک نشاط روانی سراسر وجود آنان را فرا می‎گیرد.

زمینه منفی حیات

طبیعت اولی و دائمی حیات آدمی حرکت و سازندگی است و هنگامی که این حرکت و سازندگی مبدل به رکود می‏گردد حیات فعال و سازنده کار خود را در عکس جریانات مربوط به انسانها و طبیعت منحصر می‎کند و بدان جهت که اغلب جریانات طبیعی و انسانی در موقع رکود حیات یک فرد، حالت مزاحمت و تصادمی به خود می‏‎گیرد و نتیجه‏اش ساییدگی حیات راکد است، لذا این سؤال جدی مطرح می‏شود که هدف این زندگی چیست؟ به اضافه این که حیات آدمی موقعی که از حرکت و سازندگی بیفتد غالباً قیافه‏های ناراحت کننده و زننده جریانات زندگی خویش و دیگران به او حمله ور می‏شوند و او را در کابوس وحشتناکی غوطه‏ور می‏سازند.

زمینه یا انگیزه منفی پرسش مأیوسانه از هدف زندگی، همانا توقف و رکود حیات از فعالیت و سازندگی است و به همین جهت هر چه نظام سیستم ماشینی بر زندگانی انسان‏ها بیشتر حاکمیت داشته باشد به جز گردانندگان شئون زندگی ماشینی همه افراد به طور رقّت بارتری با سؤال فوق روبرو خواهند گشت. چیزی که در این مورد قابل توجه به نظر می‏رسد، این است که انگیزه منفی در همه افراد به طور یکنواخت تأثیر نمی‎گذارد. ما در همین قرن وضعیت گروه‏های انسانی را در مقابل انگیزه منفی کاملاً مختلف می‏بینیم.

مثلاً الف) گروهی هستند که توقف و رکود حیات خویش را از سازندگی و حرکت، پدیده مشخصی می‎دانند که برای آنان به وجود آمده است و می‎پندارند به یک ضعف حیاتی دچار شده‏اند، ولی دیگران هدف و طعم حیات را کاملاً می‎چشند. اینان از نظر اندیشه و درک کاملاً در مرحله پایین قرار گرفته‏اند.

ب) اشخاصی هستند که به وجود آمدن انگیزه رکود حیات را به طور کلی در تسلط ماشین و درهم برهم شدن قوانین و اجرای آنها نموده و موانع حرکت و سازندگی حیات را توضیح بدهند. فلسفه‏ای به نام «فلسفه پوچی» می‏سازند، نظیر آن که چشمه سار زلالی در جریان باشد ولی یک عده مشغول خاکپاشی به آن باشند. این از حماقت است که گفته شود آب چشمه سار کدر و تیره است، بلکه باید جلوی عوامل گل‏آلود کردن آن را گرفت. اینان دیدگاه بسیار محدودی دارند که از متن حیات طبیعی و متلاشی شدن آن در موقع از دست دادن حرکت و سازندگی تجاوز نمی‎کند. اکثریت قریب به اتفاق نفوس انسانی، با مراتب مختلف همین ضعف و ناتوانی را داراهستند.

زمینه مثبت حیات

اگر جریان حیات انسانی همواره با موفقیت روبه رو شود و نقاط گذرگاه او همگی مثبت بوده باشد، دیری نمی‏پاید که خود طبیعت حیات به چنین انسانی فرمان ایست می‎دهد و می‎گوید: این «خود» که در همه شرایط و مقتضیات خود را کامیاب و کامکار می‏بیند «خود حقیقی» تظاهر می‏کند. کسی که تلخی تصادم ماده و روح را در مواقع پیشرفت روح نچشد کسی که به جهت بی اعتنایی به نقص وجودی خویش به دلیل محرومیت از آزادی واقعی روح و مقام والای دانش و محدودیت آمال و ارزوها با عملی نشدن آرمان‏های نا محدودش، هیچ گونه درد و اندوهی را احساس نکند، کسی که بدبختی و محرومیت‏های گوناگون همنوعانش را درک کند و با این احوال باز حیات خود را تحرک بخشد و کامکاری و کاموری دریابد و سؤالی درباره امور مزبور در مقابل دیدگانش قرار نگیرد، او گرداننده«خود مجازی» و تصنعی است و ما وجود طبیعی چنین شخصی را در تاریخ بشری سراغ نداریم.

این گونه اشخاص نمی‎توانند حیات را آن چنان که هست برای خود مطرح کنند و به جستجوی هدف آن بپردازند. اگر هم درباره مسأله حیات و هدف آن اندیشه‏ای داشته باشند یا گفتگویی نمایند، بی‏درنگ موجی از سعادت‏های تصنعی که خود را در آن غوطه‏ور می‏بینید، سر می‏کشد و مغز و زبان آنان را از فعالیت باز می‏دارد و نمی‎گذارد دیدگان آنان حتی لحظه‏ای به خود حیاتی خیره شود تا چه رسد به این که درباره هدف آن بیندیشند و شخصی به زبان آورند.

کد خبر 1800885

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha