به گزارش خبرنگار مهر، سایت باشگاه راه آهن گفتگوی مفصل و جالبی را با حسین پاشایی کاپیتان این تیم انجام داده و از این بازیکن 34 ساله درباره مسائل مختلفی سئوال پرسیده است. بخشی از این گفتگو را در زیر میخوانید:
* به عنوان کاپیتان تیم راه آهن در شروع فصل پیش بینی این وضعیت را میکردی؟ به هر حال راه آهن تیمی بوده که همیشه برای ماندن در لیگ میجنگیده اما این فصل نتایج خوبی گرفته.
- ببینید راه آهن طی این چند سالی که من در آن حضور دارم در شروع فصل همیشه این مشکلات را داشته ولی نه به صورتی که امسال داشت چون امسال نه تمرینی داشتیم و نه بدنسازی کرده بودیم. با وجود این چون تیم زیاد دست نخورده و هماهنگ بود، میشد امیدوار بود که تیم خودش را در جدول حفظ کند؛ یعنی جزو آن پنج تیم سقوط کننده نباشد ولی خدا را شکر بچهها باهم خیلی هماهنگ شدند و فکر میکنم که نیم فصل اول خوب نتیجه گرفتیم. البته نیم فصل دوم یک مقدار به مشکل برخوردیم که انشاءالله این مشکل حل میشود و میتوانیم روال نیم فصل اول را ادامه بدهیم. در مجموع راستش را بخواهید من اول فصل فکر نمیکردم که بتوانیم به این خوبی نتیجه بگیریم.
* تصوری که شما از فوتبال ایران داری چیست و با توجه به تفکراتت، این وضعیت چقدر تو را راضی میکند؟
- ببینید در فوتبال ایران هدف گذاری خیلی مهم است ولی دیدگاهی که ما در سنین پایینتر در تیمهای پایه جوانان و امید داشتیم هیچ وقت به واقعیت تبدیل نشد. فوتبال ایران مثل یک هندوانه در بسته است که از هر 100 هندوانه یکی خوب در میآید چون بیقانونی در فوتبال ما بیداد میکند.
کسانی که حقشان است ممکن است به حقشان نرسند یا کسانی که در آن دوران در تیمهای پایه خوب بودند نتوانسته باشند خیلی پیشرفت کنند. در کل نمیشود گفت که هر کس به حقش میرسد و این چیز سازمان یافتهای نیست که بگوییم پله اول را که بروید همینطور به پله دوم ،سوم و ... میرسید. نه، دراینجا می بینیم که یک نفر در یک شب 10 پله را پشت سر می گذارد فقط به خاطر یک جرقه و ممکن است بعدها به مشکل بخورد. فوتبال ایران آن ساختار حرفه ای لازم را ندارد یعنی در اغلب موارد بیشتر از استحقاق بازیکن، شانس در پیشرفت او دخیل است.
* منظورت از اینکه میگویی در تیمهای پایه به چیزهایی فکر میکردی که بعدا به واقعیت تبدیل نشد، چیست؟
- در آن دوران فکر می کردم اگر خوب تمرین کنم و خوب تغذیه داشته باشم و خودم را از لحاظ بدنی حفظ کنم و به دنبال مواردی که برای فوتبال مضرند نروم میتوانم خودم را به تیم ملی برسانم. هدف اولم تیم ملی بود و میخواستم در کنارش کسب درآمدی هم داشته باشم ولی دیدم واقعا اینطور نیست. البته خدا را شکر به بد جایی هم نرسیدم ولی برای تیم ملی من فکر می کنم همه کسانی که حقشان است به تیم ملی نمیروند. شاید هر سال یک سری نخبه بتوانند به تیم ملی برسند اما خیلیها هم هستند که از راههای دیگر به تیم ملی میرسند.
* این موضوع در این چند سال چقدر ذهن شما را درگیر خودش کرده است؟
- من آدم واقع گرایی هستم چون در فوتبال خیلیها بهتر از من بودند و آنها هم به تیم ملی نرسیدند. اینکه من هم نرسیدم زیاد باعث رنجش من نشد و فقط از این موضوع ناراحت میشدم که کسانی که فوتبالشان از بقیه خیلی ضعیفتراست در تیم ملی بازی میکنند. خیلی مواقع، کسانی که واقعاً حقشان نبود و یک نیم فصل هم کامل بیرون نشسته بودند به تیم ملی راه مییافتند و این ناراحت کننده است. من نمیگویم که حقم بود و اتفاقا خیلیها حقشان بیشتر از من بود و آنها هم به تیم ملی نرفتند، ولی کلاً کمتر کسی با استحقاق خودش به تیم ملی میرود. یادم هست چند سال قبل یکسری میگفتند آقا شما بیا تیم ملی ما شما را ساپورت می کنیم و فلان، شما هم حق ما را بده.
* آقای پاشایی بازیکنی مثل شما که فوتبالش را در تیم هایی غیر از استقلال و پرسپولیس می گذراند نه در حاشیه است و نه در دید. به نظر شما این قضیه چه حسنی دارد؟ اصلاً این موضوع خوب است یا بد؟
- به نظر من خوب بوده چون من اصلاً به دنبال حاشیه و هیاهو نبودهام. من خودم بازیکن جوانان پرسپولیس بودم. بعد هم رفتم در پرسپولیس کاشان. آن موقع آقای عابدینی مدیر عامل پرسپولیس بود و مرا میخواستند اما یکسری اتفاقات افتاد که به پرسپولیس نرفتم. بعد از آن رفتم به تیم کشاورز که آقای قلعه نویی مربی تیم بود و سال بعد من را برای استقلال خواستند که آنجا هم نرفتم. فکر میکنم خیلی بهتر است که آدم در حاشیه نباشد. اینطوری هر چقدر هم ضرر کند در نهایت به سودش است.
* یعنی واقعاً خودت نخواستی که به این دو تیم بروی یا اینکه شرایطی بود که نخواستی بروی؟
- من هم مثل خیلیها دوست داشتم در این دو تیم بازی کنم اما زیاد پیگیر نشدم. الان اگر از این دو تیم به یک بازیکن پیشنهاد بدهند هزار نفر را میبیند که برود. وقتی به من هم پیشنهاد شد ته دلم نمیخواستم که بروم. بعدش رفتم برای پاس بازی کردم و فکر میکنم که خیلی بهتر از استقلال و پرسپولیس بود.
* شما خودت به عنوان یک فوتبالیست در این مدت نگاهت به فوتبال بیزنسی بوده یا اینکه از فوتبال لذت میبری؟ یا اینکه فقط به فکر پیشرفت بودهای؟
- اوایل همه به فکر پیشرفت و عشقشان هستند. من هم مثل بقیه بودم اما پایه به پایه که بالا آمدیم و به بزرگسالان رسیدیم هدفمان بیشتر کسب درآمد شد. شوخی که نداریم، دیگر بیشتر فکرم این بود که بتوانم خودم را تامین کنم و در کنارش از فوتبال لذت ببرم. ولی از وقتی که به قول معروف فوتبال حرفهای شده و استرس و حاشیه آن زیاد شده دیگر لذت آنچنانی از فوتبال نمیبریم و بیشتر هدفمان کسب درآمد است.
* در مورد بحث لذت از بازی، مثلاً مسی علیرغم درآمد بالایی که دارد باز هم عنوان میکند که میخواهد از فوتبال لذت ببرد. چرا یک بازیکن ایرانی این چنین دیدگاهی دارد؟
- ببینید فوتبال یک چیز دیگر است. آنها می دانند که اگر وارد فوتبال شوند دیگر از هر نظر تامین خواهند بود و از نظر مادی هیچ مشکلی ندارند ولی آینده ما معلوم نیست چون در آنجا اگر کسی مصدوم شود از هر نظر تامین است ولی در ایران با یک مصدومیت، بازیکن ممکن است کلاً فوتبال را کنار بگذارد یا در سنین نوجوانی و امید با یک رباط پاره کردن از فوتبال محو شود و کسی هم نمیپرسد که این بازیکن چه شد یا اینکه خرج دارو و درمانش را بدهند. در اروپا واقعاً لذت می برند چون میدانند یک هدف بزرگ دارند و به آن میرسند ولی در ایران همه چیز به لیاقت آدم بستگی ندارد.
* شاید این ضعف خود بازیکنان هم باشد که مثلاً اتحادیه فوتبالی وجود ندارد و نمیتواند از حق آنها دفاع کند. نمی شود همه چیز را به گردن مسائل اجتماعی گذاشت. خیلیها میگویند فوتبالیستها همهشان آدمهای متفکری نیستند و تصمیمات درستی نمیگیرند؟
- به نظر من فوتبالیستها آدمهای باهوشی هستند. اگر نبودند فوتبالیست نمیشدند. فکر میکنم آنها جزو نخبه ها بودند که فوتبالیست شدهاند! به ویژه فوتبالیستهایی که به ردههای خوبی رسیدهاند مطمئناً آدمهای نخبه ای بودهاند. از هر کسی که بپرسید میگویند که بهترین تصمیم را فوتبالیها میگیرند.
* به هر حال این مشکلات از خود فوتبال بیرون می آید. این طور نیست؟
- بله صد در صد ما خودمان این مشکلات را به وجود آورده ایم.
* شاید اگر همه فوتبالیست ها مثل حسین پاشایی فکر می کردند این مشکلات پیش نمیآمد.
- نمی دانم شاید. الان یک مثال برای شما میزنم ، در این 13 سال حضورم در لیگ برتر، من بهتر از ابراهیم کریمی در دفاع ندیدهام. هم از نظر سرعت و هم فنی از همه برتر است ولی به خاطر اینکه بچه بی زبان و مظلومی است، نه به حقش میرسد و نه به تیم ملی میرود. شما تمام بازیهای ما را نگاه کنید، واقعاً با اختلاف زیادی نفر اول تیم ماست. مثلا امسال سرمربی تیم ملی، او را دعوت کرد و یک مدت او را دید و حتی گفته بود که چرا در این مدتی که من در ایران هستم این بازیکن را ندیدهام ولی با این حال باز هم فراموشش کردند. این مشکلات فرهنگی فوتبال ماست که استعداد یابی نمی شود و کسی بابت لیاقتش نمی تواند فوتبال بازی کند.
* شما که آقای کی روش را مثال زدید، آیا برای کی روش فرقی می کند که ابراهیم کریمی را به تیم ملی دعوت کند یا یک نفر دیگر را؟
- برای او که فرقی نمیکند ولی خب برای یکسری از بازیکنان آنقدر تبلیغ میکنند اما برای یکسری نه. ابراهیم کریمی جزو نفراتی بود که برای اردوی ترکیه هم دعوت شد ولی نمیدانم مشکل کجا بود که ابراهیم را خط زدند. من شنیدم خود کیروش هم در اردوی تیم ملی آنقدر از بازی ابراهیم کریمی تعریف کرده بود اما دیگر او را دعوت نکرد.
* شاید دلیلش این بوده که در پست ابراهیم کریمی بازیکنان بهتری وجود داشتهاند. یعنی رقابت خیلی نزدیک بوده است.
- نه چنین چیزی نبوده؛ چون از همه بازیکنان دیگر بهتر بوده ولی من که نفهمیدم چرا به تیم ملی نرفت. حتماً علاوه بر مسائل فنی این وسط مسائل دیگری هم وجود داشته، مثلاً کسی که او را ساپورت کند.
* در این سالها از میان بازیکنانی که با آنها بودهای کسی بوده که شما را تحت تاثیر قرار دهد؟
- من نمی گویم از همه حرفهایتر بودهام ولی از یک سری که آنها را میشناسم حرفهای تر زندگی میکنم. کسانی هستند که ساعت دو یا سه نصف شب میخوابند یا 24 ساعته با رفقا این طرف و آنطرف هستند. این موارد در زندگی من یعنی خط قرمز. من زمانی که تمرین تمام میشود مستقیم به خانه می روم، شاید با خانواده دو سه ساعت بیرون بروم آن هم در هفته دو سه بار، به شرطی که بازی نداشته باشیم. فکر می کنم زندگی من حرفهایتر از زندگی اطرافیانم باشد. حتی خورد و خوراکم نسبت به آنها بهتر است چون برای صبحانه ، نهار و شام هم برنامهریزی دارم و مثل بقیه نیستم که اکثراً صبحانه و نهارشان یک وعده و شامشان هم غذاهای فست فود است. ولی زمانی که جوانتر بودم فوتبالیستهایی بودند مثل مارکار آقاجانیان یا رضا ترابیان که واقعا حرفهای زندگی میکردند. آنها واقعاً الگوهای خوبی میتوانند باشند اما آن موقع زیاد نمیتوانستم پیگیری کنم که ببینم زندگی آنها به چه شکل است.
* این که الان حرفهای زندگی میکنی شاید به خاطر این است که تجربیات زیادی کسب کردهای وگرنه شما هم که جوان بودی این قدر حرفهای نبودی. درست است؟
- در دوران مجردی خانه ما مثل یک پادگان نظامی بود و ما عین یک سرباز زیر دست پدرمان بودیم! هر چه او میگفت همان بود. چون پدرم نظامی بود من با آن مدل زندگی بار آمدهام. در تیم پاس هم تقریبا محیطش نظامی بود و هر کس مربی این تیم می شد مقداری همین روحیه را در تیم پیاده میکرد و من نیز عادت کردهام. الان هم فکر میکنم همانطوری باشم. شما نگاه کنید بازیکنانی که از 35 سال به بالا بازی می کند مثل کریم باقری، سهراب بختیاریزاده و ... همگی زندگی سالمی داشتهاند. اما بازیکنانی که فوتبال شان زود تمام شده به خاطر زندگی شان بوده و اینکه به خودشان اهمیت ندادهاند.
نظر شما