پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۲۵ بهمن ۱۳۹۱، ۱۵:۲۴

مهر گزارش می‌دهد؛

روز تولد سنگلج همچنان در انتظار ثبت در تقویم ملی کشور

روز تولد سنگلج همچنان در انتظار ثبت در تقویم ملی کشور

تماشاخانه سنگلج که به عنوان یکی از قدیمی‌ترین و استانداردترین تماشاخانه‌های ایران شناخته می‌شود در بهار 48 سالگی‌اش همچنان در انتظار ثبت روز تاسیس این تماشاخانه به عنوان "روز ملی تئاتر" در تقویم رسمی کشور است.

به گزارش خبرنگار مهر، قدم زدن در"طهران"و محله‌های قدیمی پایتخت، فرهنگی را به یاد می‌آورد که بازمانده‌اش موزه‌هاست و تماشاخانه‌ای به نام سنگلج که این شب‌ها نمایش"رویاهای رام نشده" اش را روی صحنه دارد.

از ساختمان‌های اداری، وزارتخانه‌ها و سفارتخانه‌ها که می گذریم و نگاهمان را از ساختمان قدیمی مجلس که می‌دزدیم، به مسجد، آتشکده، کلیسا و کنیسه‌ای می رسیم که همه در خیابان بهشت جمع‌اند. در "طهران" قدیم تفرجگاهی هم به نام پارک شهر واقع است که در قدیم فرنگی‌ها به آن "سنترال پارک" و زمانی هم "باغ سنگلج" می‌گفتند.

روبه‌روی پارک، تماشاخانه سنگلج است که حدود سال های 1340 در زمینی به مساحت هزار و 34 متر مربع به دست مهندس بابائیان بنا شد. زمینی اهدایی یک بانوی خیّر به شهرداری به نیت ساخت یک تماشاخانه. 18 مهرماه 1344 بود که این تماشاخانه با نام "تئاتر 25 شهریور" افتتاح شد و چراغش روشن ماند تا به امروز که 47 بهار به چشم دیده است. نقاشی سردرش که روح می نوازد به قلم استاد سیما کوبان است به سال 1343.

اتابک نادری، مدیر تماشاخانه درباره تماشاخانه سنگلج می‌گوید: تولد مجموعه سنگلج، تولد یک ساختمان نبود. بلکه پیدایش سنگلج مصادف شد با پیدایش جریانی نوین در ادبیات نمایشی کشور. دهه 40، به اعتراف و گواه بسیاری از محققان و هنرمندان، دوران طلایی تئاتر و ادبیات نمایشی ایران است و تاسیس تماشاخانه سنگلج با نیت حفظ تئاتر ملی و ایرانی بود و روز افتتاحش هم روز افتتاح اولین جشنواره نمایش‌های ایرانی. پس دغدغه متولیان تئاتر کشور در آن دوره این بود که مبادا ریشه‌های نمایشی ملی، بومی و ایرانی ما از بین برود.

وی می‌افزاید: در این جشنواره نقالی، تعزیه‌خوانی و شبیه‌خوانی توضیح داده شد. سیمنار برگزار شد و نمایش هایی برگرفته از تاریخ، سنن و فلسفه های ایرانی به صحنه رفت و این حرکت، سرآغاز جریانی نوین در ادبیات نمایشی ما بود که افرادی مثل رادی، بیضایی، ساعدی، موحد دیلمقانی، نصیریان و سایرین را برآن داشت که نمایشنامه هایی چون "پهلوان اکبر می میرد"، "بهترین بابای دنیا"، "افعی طلایی" و کارهای دیگری از این دست را برگرفته از سیاه بازی بنویسند و در دهه های 40 و50 در سنگلج این نوع نمایش‌ها را اجرا کنند.

نادری می‌گوید: گروه هنر ملی هم به عنوان اولین گروه تئاتری در سنگلج مستقر بود و بعدها 6 گروه دیگر از جمله گروه‌های تئاتری امروز، میترا و گروه تئاتر شهر و ... بدان افزوده شدند. پس چه افتخاری بالاتر از آن که روز تولدش ثبت شود به نام "روز ملی تئاتر".

نادری ادامه می‌دهد: ما طرح ثبت تولد تماشاخانه سنگلج را به عنوان روز ملی تئاتر ارائه دادیم به وزیر فرهنگ و ارشاد و وزیر طرح را به شورای عالی فرهنگ عمومی ارجاع داد که در این شورا مصوب نشد. اما این خواسته همچنان از سوی جامعه تئاتری کشور پابرجاست که این روز در تقویم رسمی کشور به نام روز ملی تئاتر ثبت شود به ویژه که روز سینما هم در تقویم وجود دارد.

وی می‌گوید: سنگلج به شماره 27469 در فهرست آثار ملی هم ثبت شده است.

اما نادری اذعان دارد: هنوز مراسم رسمی این ثبت برگزار نشده است هرچند در حدود یکماه پیش، مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران از مجموعه بازدید کرد و قول داد که حتما به زودی مراسم رسمی برای این ثبت برگزار خواهد شد.

اما این روزها سنگلج میزبان نمایشی است به سکانداری ایوب آقاخانی به نام"رویاهای رام نشده".

وی درباره این تماشاخانه می گوید: سنگلج یکی از استانداردترین تالارهای نمایشی کشور است که متاسفانه در محاق کم توجهی، سوءمدیریت و سوءتفاهم میان تماشاگران آرام آرام به فراموشی سپرده شده یا کم اهمیت‌تر شده است. اما یادمان نرود که این تماشاخانه تنها سالنی در ایران است که در هر گوشه‌اش صدا را به یک اندازه می‌شنوی. حتی در بالکن هم نه از نظر دید و نه از نظر صدا مشکلی نداری.

وی می‌افزاد: شهر، تالار وحدت و ایرانشهر از آن بی‌نصیب‌اند و چه حیف که در طول این سال‌ها به دلیل اجرای آثار ضعیف یا بی‌مهری مدیران، این ذهنیت در تماشاگران شکل گرفته که این استانداردترین تالار جای خوبی برای دیدن نمایش نیست.

آقاخانی ادامه می‌دهد: این تنها باری است که شخصاً احساس تمایل کردم کارم را در سنگلج اجرا کنم. درست است که دوست داشتم نمایشم را در صحنه قاب عکسی و نه بلک باکس اجرا کنم، اما سعی کردم از سنگلج به خاطر مفهومی که با سنت، نمایش سنتی و چیزهایی از این دست به غلط یا درست درگذر سالها پیدا کرده، به نفع کار استفاده کنم. فضای کار من در قهوه خانه است اما هیچ ربط یا شباهتی به آثار قهوه خانه ای مثلاً اسماعیل خلج ندارد، هرچند از او بسیار آموخته ام.

وی می‌گوید: کار من در قهوه خانه می گذرد اما ضربان معاصری دارد. روایتش در شمار متاخرترین سلایق روایی درام نویسی جهان است. پس به نظرم فرصت خوبی بود که از پیشینه شبه سنتی سنگلج استفاده کنم و علاوه بر آن، این تعریف معاصر را یکبار دیگر یادآوری کنم که فضاهای سنتی را می‌شود با یک دگردیسی معاصر در این تماشاخانه بازیافت کرد.

کد خبر 1814330

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha