دکتر کریم مجتهدی، چهره ماندگار فلسفه و استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد گرایشهای ضد عقلی در جهان اسلام گفت: پاسخ به شما نیازمند تحقیقات تاریخی است، در واقع عقل در سیر تاریخی دچار تطور و تحول تاریخی بسیاری شده است.
وی با بیان اینکه طیفی از سلسله مراتب معنا در مفهوم عقل وجود دارد، اظهار داشت: مفهوم عقل متضمن طیفی از سلسله مراتب معنایی است. در نتیجه فقط صورت مسائل عوض نشده است خود مسأله تعقل هم تغییر پیدا کرده است. به طور کلی در تاریخ فلسفه عقل ایران، عقل را با منطق صوری ارسطویی یکسان تلقی شده است یعنی فکر کردند چیزی که به قالب منطق صوری ارسطویی در نمی آید معقول نیست.
مجتهدی در ادامه سخنانش با اشاره به اینکه مفهوم عقل موقعی به کار می رود که در چارچوب منطق ارسطویی مورد استفاده قرار گیرد، تصریح کرد: منطق ارسطویی در اصل و در سبک ارسطو، یک آلت و وسیله ای است که عقل را مورد آزمون قرار می دهد. نمی توان منطق ارسطویی را مترادف عقل دانست، منطق صوری ارسطویی وسیله ای بود. علمایی می خواستند منطق ارسطویی را به عقل نزدیک تر کنند مانند «آدلار».
استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه منطق صوری وسیله ادراک علمی و ذهنی است، بیان کرد: اما با پیشرفت علوم تجربی و آزمایشی از اواخر قرون وسطی و ظهور چهره هایی مانند فرانسیس بیکن انگلیسی فضا به شدت تغییر کرد. بیکن می گفت: عقلی که در برابر طبیعت سر تسلیم فرود نیاورد نمی تواند اصلا از پدیدارهای طبیعت اطلاعات دقیقی کسب کند یعنی علوم طبیعی مانند فیزیک باید در خود دل طبیعت جستجو شود و قبل از آزمایش و تجربه ما نمی توانیم درباره آن اظهار نظری بکنیم.
نویسنده کتاب فلسفه و فرهنگ با بیان اینکه عقل جدید و علم جدید از طریق فلسفه و آزمایش و تجربه شناخته می شود، گفت: در نزد دکارت فرانسوی هم به صورت ریاضی درآمد، یعنی عقل به صورت ریاضی درآمد و برهان ریاضی فراتر از استدلال و قیاس صوری دارای اهمیت است. در برهان ریاضی روابط از نوع اندراجی نیست، بلکه نتیجه مستقیم مقدمات جنبه جدید دارد یعنی برهان ریاضی موفق به کشف عقاید ضعیف می شود، یعنی در این حالت نتیجه نسبت به مقدمات جدید نیست، بلکه نتیجه در مقدمات مندرج است.
وی تأکید کرد: بنابراین، این عقل به صورت جدید شناخته نشده است در نتیجه در اذهان ما یک راه تعارض میان علوم جدید و اعتقادات سنتی پیدا شد، در نتیجه به نظر می رسد که اعتقادات باید با مقیاس دیگری سنجیده شود تا هم به عقاید سنتی خودمان معتقد باشیم و هم به علم جدید ارزش قائل باشیم. باید تعادلی میان این دو برقرار کنیم نه اینکه یکی را بر علیه دیگری به کار ببریم یعنی هم باید برای اعتقادات خود احترام قائل شویم و هم میدانی به علوم جدید بدهیم. اگر این تناسب و اعتدال برقرار شد، ما راه درست را پیدا کردیم.
معنای جدیدی در علوم جدید از عقل پدید آمد که الزاما نمی تواند در زمینه اعتقادات اظهار نظر کند. بنابراین بهتر است در جوامع یک هماهنگی میان اینها وجود داشته باشد البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که هماهنگی اطاعت محض نیست.
نظر شما