۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۴، ۲۱:۱۷

متن كامل سخنراني تكان دهنده "سيمور هرش" در باره جنايات آمريكا در عراق

سيمورهرش روزنامه نگار بنام آمريكايي كه چندي پيش با مقاله اي جنجالي از تلاش آمريكا براي نفوذ جاسوسان هسته اي خود به ايران خبر داده بود ، طي يك سخنراني جنجالي كه در دهم ماه مي(20 ارديبهشت جاري) در كنفرانسي كه توسط دانشگاه ايلي نويز آمريكا برگزار شد به شدت از حمله ايالات متحده به عراق و سياستهاي اين كشور در خاورميانه انتقاد كرد.

به گزارش خبرگزاري مهر و به نقل از منابع اينترنتي متن كامل سخنراني اين چهره جنجالي سياسي و رسانه اي آمريكا در پي مي آيد:

* "جنايت ماي لاي" در 35 سال پيش 

 سيمورهرش كه سخنراني را خود را روي موضوع كنفرانس، يعني دفاع از رسانه هاي مستقل متمركز كرده بود، نخست به نكاتي در مورد "جنايت ماي لاي" پرداخت كه بر اساس گزارش رسانه ها سربازان آمريكايي به داخل دهكده رفته و 100 شورشي را كشته بودند.

سيمور هرش كه شهرتش به خاطر كار بزرگ او در افشاي جنايت ماي لاي آغاز شد و به همين خاطر جايزه پوليتزر گرفت، با ارائه اسناد و شواهد، از جمله مصاحبه با سربازاني كه به قتل عام دست زده بودند فاش كرد كه در دسامبر 1967 سربازان آمريكايي بعد از دادن تلفات سنگين تحت اين عنوان كه دشمن را بالاخره مي توانند در ماي لاي به چنگ بياورند به اين دهكده وارد ميشوند. اما در دهكده هيچكس نبود به جز زنان و بچه ها. آن ها به دستور فرمانده، سروان كالي، زنان و كودكان را به رگبار مي بندند وهمه را مي كشند، حدود 530 يا 540 نفر.

هرش ميگويد از آن جا كه در جنگ ويتنام اگر دستور فرمانده براي كشتار اجرا نمي شد، سربازي كه سرپيچي كرده بود از پشت هدف گلوله قرار مي گرفت، بسياري از سربازان، بويژه هيسپانيك ها و سياهان كه حاضر به كشتن زن و بچه ها نبودند، از ترس جان خود به هوا شليك كرده بودند. هرش از حدود 70 سرباز باقي مانده آمريكايي با 55 تاي آن ها مصاحبه كرده بود. به گفته هرش پيدا كردن آن ها كارآساني نبود . در جريان جستجوي خانه يكي از آن هاست كه هرش از مادر سرباز اين جمله را مي شنود: " به آن ها يك پسر خوب تحويل دادم و آن ها به من يك جاني باز پس دادند."

*بعد از 35 سال ؛ اينك در عراق
در جريان تحقيق براي جنايات  ابوغريب ، حادثه اي شبيه به اين اتفاق مي افتد. سيمورهرش مي گويد: بعد از 35 سال در حال تحقيق در مورد ابوغريب براي چاپ مقاله اي در نيويوركر بودم. اطلاعاتي كه از 6 ماه پيش جمع كرده ام نشان مي دهد كه  شكنجه در ابوغريب سيستماتيك اعمال شده است. به جاي اينكه اطلاعات خود را به اسناد متكي كنم ، عكس ها اين كار را مي كنند. عكس هايي كه يك مادر در اختيار من مي گذارد. او به من زنگ زد و خواست كه به ديدن او درجايي در شمال شرقي آمريكا بروم.

 
طلاعاتي كه از 6 ماه پيش جمع كرده ام نشان مي دهد كه  شكنجه در ابوغريب سيستماتيك اعمال شده است.
سيمور هرش
سيمور هرش به ديدار اين مادر مي رود. فرزندش همراه واحد 372 ارتش آمريكابود. همه اعضاي واحد در اواخر 2003 زودتر از موعد به آمريكا برگشته بودند. و حالا مارس 2004 است. مادر ميگويد فرزندش بعد از برگشتن به خانه كاملا تغيير كرده است. او قبل از اين ماموريت دختري زيبا، جوان و پر از انرژي بود. حالا دچار افسردگي است، با كسي تماس ندارد، نمي توان با او ارتباط برقرار كرد ودر انزوا زندگي مي كند. شوهرش را كه تازه با او ازدواج كرده بود، ترك كرده، خانواده اش را ترك كرده و درشهر مجاور يك كار شبانه گرفته و زندگي مي كند. به گفته مادر،هيچكس نمي داند كه در طي خدمت او براي ارتش آمريكا در عراق چه بر سر او آمده است.

به گزارش مهر ، سيمور هرش اينگونه ادامه مي دهد: مادر داستان هايي در باره ابوغريب مي شنود. به شهر مجاور مي رود. عكسهاي روزنامه ها از ابوغريب را به زن جوان نشان مي دهد. دختر در را به روي او مي بندد. مادر برمي گردد. دختر يك كامپيوتر دستي داشت. از آنها كه به همه سربازان وظيفه در عراق داده اند تا با سي دي در اوقات بي كاري فيلم يا عكسهاي ديجيتال ببينند يا بازي كنند.

مادر مي گويد: بعد از شنيدن داستان هاي ابوغريب تصميم مي گيرم به كامپيوتر نگاه كنم و در حين پاك كردن برخي فايلها به فايلي بر مي خورم كه روي آن نوشته شده بود: عراق. آن را باز مي كنم.  آن وقت است كه 60 يا 80 عكس ديجيتال از ابو غريب ظاهر مي شود.

به گفته سيمور هرش هيات دبيران نشريه نيويوركر تنها يكي از آن عكس ها را چاپ مي كند كه مردعراقي لخت است و دست هايش را از پشت بسته اند تا نتواند بخش هايي از بدنش را با دست بپوشاند. دو سگ آلماني يا بلژيكي ازنوع شپارد، در دوطرفش به او پارس مي كنند. هرش مي گويد: در عكس هاي بعدي سگ ها به مرد حمله مي كنند. تمام بدن او از خون پوشيده مي شود. بعدا به من گفتند، هرچند من نمي توانم اين را ثابت كنم. ولي در زندان همه بر اين تصور بودند كه به سگ ها آموزش مي دهند كه به بخش ميان كمر و پا حمله كنند!

هرش در ادامه مي گويد مادر به من زنگ مي زند و ما يكي از عكس ها را چاپ مي كنيم . مي توانيم بقيه چيزهايي را كه در عكس ها هست شرح بدهيم ولي سردبيران نيويوركرتصميم مي گيرند فقط يكي را منتشر كنند و فكرشان اين بود كه چقدر مي خواهيد جهان عرب واين مرد عراقي را تحقير كنيد. يكي كافي است. ما مي توانيم همه چيز را در همان يك عكس تشريح كنيم . به بيشتر از آن نياز نداريم.

"بعد مادر از مشكلات رفتاري و روحي دخترش پس از بازگشت از عراق و ابوغريب ياد مي كند. از جمله خالكوبي هاي سياه روي تمام بدنش به حدي كه گويا در پي اين است تا رنگ پوست خود را تغيير دهد. او مي گفت  اينطوري است كه ما بچه هايمان را به ارتش تحويل مي دهيم و يك جاني تحويل مي گيريم."

*نه مجازات كه قواعدي براي شكنجه كردن
به گزارش مهر، هرش در بخش ديگري از سخنراني اش به واكنش دولت آمريكا نسبت به افشاي ابوغريب و محاكمات نمايشي مي پردازد. حرف هاي تكراري، در مورد سانچز، فرمانده اي كه مي توانست استفاده از سگ ها را براي روزهاي سه شنبه تجويز كند، ولي نه پنج شنبه. مثل اين كه مي توانيد سر مردم را در روز چهارشنبه زير آب فرو كنيد، ولي نه روز جمعه. قواعدي و از اين قبيل!

 در سيستم حاكم بر زندان، همه زنداني ها براي سربازان جوان تروريست به شمار مي آمدند و آن ها مجاز بودند هر كاري دلشان مي خواست با زنداني بكنند. البته خوب نبود دنده هاي شان را خرد كنند مگر بتوانند ثابت كنند حادثه بوده است. كشتن شان خوب نبود. ابلهانه بود. فقط از اين بابت درد سر درست مي كرد.

*خبر ريسي كاخ سفيد
سيمور هرش سپس به گزارشاتي كه در روزنامه ها در مورد عراق منتشر مي شود از جمله گزارش اخير در مورد كشتن 100 شورشي كه درشماره 10 ماه مي در نيويورك تايمز چاپ شد و تفاوت واقعيت با آن ها مي پردازد. چهره واقعي جنگ كه سيمور هرش توصيف مي كند به راستي تكان دهنده و نشان دهنده وضعيت مهيبي است كه ارتش آمريكا در عراق در آن گير افتاده است.

 
دروغ گفتن در داخل دولت آمريكا كار سختي نيست. اما دولت بوش دروغ گفتن را به نوعي جديد از هنر ارتقا داده است. دروغ گفتن نه فقط به جهان، نه فقط به گزارشگران خارجي، بلكه دروغ گفتن به رسانه هاي آمريكا، به طور سيستماتيك وارونه نمايي كردن و درو غ گفتن.
سيمور هرش
هرش در مورد گزارشات رسانه ها مي گويد: وقتي به شما مي گويم دولت به طور عمد و آگاهانه براي رسانه ها خبر ريسي و " دروغ بافي "مي كند، خبر تكان دهنده اي نداده ام. دولت هاي ما هميشه رسانه ها را دستكاري كرده و خبر ريسي مي كردند. ما تراژدي روزنامه هاي پنتاگوني را داشته ايم كه نشان داد كندي و جانسون و مخصوصا كندي ( كه من بين او و جانسون تفاوتي نمي بينم) دروغ گفته اند، دروغ گفته اند، دروغ گفته اند و از زير بار مسووليتشان در رفته اند. شما بايد بدانيد دروغ گفتن در داخل دولت آمريكا كار سختي نيست. اما دولت بوش دروغ گفتن را به نوعي جديد از هنر ارتقا داده است. دروغ گفتن نه فقط به جهان، نه فقط به گزارشگران خارجي، بلكه دروغ گفتن به رسانه هاي آمريكا، به طور سيستماتيك وارونه نمايي كردن و درو غ گفتن.

*انتخابات يا فرقه فرقه كردن ملت
به گزارش مهر، هرش سپس به عنوان نمونه به عبارات رسانه هاي آمريكايي در مورد عراقي هاي مخالف حضور آمريكا يا زنداني شدگان اشاره مي كند: شماره اخير نيويورك تايمز مي گويد كه 100 شورشي در غرب بغداد كشته شدند. بعضي وقت ها آن ها را "شورشي" يا "ياغي" مي خوانيم. اين ها كلمات جالبي هستند ؟ اين كلمه "شورشي" مرا از جا در مي برد. براي اين كه "شورشي" به شما القا مي كند كه شما برنده جنگ هستيد وحالا مردمي هستند كه با شما توافق ندارند و لذا شورشي يا طغيان گر هستند. من مي گويم نه . ما هنوز داريم جنگي را كه شروع كرديم همچنان با مردم عراق ادامه مي دهيم. جنگ ما بيشتر با سني هاي سلفي و بعثي ها بود. در بسياري موارد با گروه هايي قبيله اي كه از صدام حمايت كردند، يا آن قدر آن ها را وحشت زده كرديم كه به حمايت از صدام روي آوردند. آن ها بغداد را خيلي سريع به ما دادند و عقب نشيني كردند. حالا به جنگ ادامه مي دهند ولي فقط نه به آن شكل و شيوه اي كه ما مي خواستيم. حالا دولت از رسانه ها مي خواهد كه به مرد م بگويند ما برنده شديم و بعد از برنده شدن ما دوباره شورش شروع شد. نه ، به گمان من ، ما داريم با يك جنبش مقاومت مي جنگيم.

هرش آنگاه به تلاش حكومت صدام براي مذاكره اشاره مي كند و نيز تلاش هاي مشابه حكومت هاي ايران و سوريه و كره شمالي. و نيز امتناع دولت بوش از مذاكره با دولت هايي كه با آمريكا توافق ندارند. وي اشاره مي كند كه چگونه همان ها كه از مذاكره با صدام امتناع مي كردند حالا دست پاچه و عاجز، رامسفلد را فرستاده اند كه دستگاه دولت او را به قدرت بگردانند.اما قبل از شرح وقايع مربوط به اين موضوع هرش با ارائه تصويري از صحنه واقعي جنگ در عراق دليل سقوط آمريكا به چنين موضعي را توضيح مي دهد.

*تبديل صحنه جنايت به صحنه قهرماني
هرش دوباره به خبر كشتن 100 شورشي در نيويورك تايمز بر مي گرددد. نيويورك تايمز خبر خود را به نقل از يك كلنل آمريكايي مي نويسد: ماشورشيان را پيدا كرده و به آن ها حمله كرده ايم و 100 نفر از شورشي ها كشته شده اند. به عنوان نيروي دريايي ايالات متحده  ما هميشه مايليم به اين شيوه رو در رو با آن ها بجنگيم و شورشيان را نابود كرده و بكشيم.

هرش در واقعيت اين خبر شك دارد و مي گويد نسبت تلفات ملوانان آمريكايي در عراق بوسيله  وسايل انفجاري دست ساز، بمب ها ي كار گذاشته شده در خودرو و وسايل انفجاري ديگر شتاب بيشتري يافته است. "شورشيان" به طور معمول با كمال اشتياق كمين مي گيرند تا سربازان آمريكايي را با خمپاره هاي دستي شان هدف بگيرند، بخصوص وقتي كه آن ها سرنشين ماشين هايي مثل استرايكر هستند. اين نوع ماشين ها را سربازان آمريكايي بين خودشان و در درون ارتش " مگنت " مي خوانند. يعني مثل آهن ربا بمب هاي دستي را به طرف سربازان مي كشد! با يان وصف چرا بايد انتظار داشته باشيم كه احمقانه يك به يك رو در روي آمريكايي ها بايستند و بميرند!

به گزارش مهر سيمور هرش در ادامه سخنراني اخير خود در دانشگاه ايلي نويز آمريكا صحنه واقعي جنگ را مستند به اسناد خود، ايميل ها و نوارهايي كه در دست دارد چنين شرح ميدهد: " شكل واقعي و سياه جنگ تقريبا اين مدل است . ما و نيروهايمان  داريم مي رويم . پست نگهباني هم البته گذاشته ايم كه خودش به طرز حيرت انگيزي احمقانه است و هيچ فايده اي ندارد. در جاده هاي معين، در روزهاي معين ، در جاهاي معين داريم حركت مي كنيم. در ستون خود روي هاي سنگين هوموي (Home Way)، يا تانك برادلي يا استرايكر درگروه هاي 3 يا 4 يا پنج تايي. يكي كه هدف قرار مي گيرد، بقيه آمريكايي ها شروع مي كنند از درد فرياد زدن. بقيه خود روها مي ايستند. سربازان پشت خود رو جمع مي شوند. شما در بعضي نوارهاي تلويزيون ديده ايد آنها چه مي كنند. بعد به اطراف مي دوند و به هرچيزي كه حركت مي كند شليك مي كنند. همه جنگ ما همين است. "

هرش سپس از مداركي كه به صورت نوار عكس ديجيتالي بدست آورده حرف مي زند: " در يكي از آن ها يك دسته از سربازان آمريكايي در سه خود رو حركت مي كنند. يكي از آن ها هدف قرار مي گيرد. از دو واحد ديگر بيرون مي دوند. مي بينند مردم هم دارند مي دوند، پس شروع مي كنند به آتش گشودن روي آن ها. اما كساني كه مي دويدند يك گروه بچه هايي بودند كه داشتند فوتبال بازي مي كردند. هرش مي گويد در اين نوار ويديويي سرابازان جسدها را روي زمين مي كشند و يك جا جمع مي كنند. اين در تابستان گذشته اتفاق افتاده است و پاها و چكمه هاي آمريكايي ها در اين تصاوير قابل تشخيص است.

هرش:" آن بچه هاي جوان ، نمي دانم چند سال داشتند. حدس مي زنم بين 13 و 15 سال . و بعد در فيلم مي توانيد سربازان را ببينيد كه آرپي جي ها و نارنجك هاي دستي را روي زمين مي ريزند و روي هم انباشته مي كنند و زنگ ميزنند و وانمود مي كنند كه شورشي ها را كشته اند. ميدانيد، لابد توجيه سربازان ما اين خواهد بود كه كساني را كشته اند كه قرار بوده بعدا شورشي يا از نيروهاي مقاومت شوند!"

سيمور هرش همچنين به يادها مي آورد گزارش ساختگي "ماي لاي" را كه اينگونه به رسانه ها داده شد:" 128 ويت كنگ كشته شدند." او در توضيح اين كه چرا تا كنون اين واقعه را شرح نداده و منتشر نكرده است مي گويد علتش اين است كه فكر مي كند سربازها جنايتكار نيستند!

*تلاش براي باز گردندان نيروهاي اطلاعاتي صدام به قدرت
به گزارش مهر سيمور هرش در بخش ديگري از سخنراني اش به نام قبيله اي كه در مقاله نيويورك تايمز آمده اشاره مي كند. قبيله لومي كه يكي از اقوام اصلي در مركز سني نشين بغداد ، يعني يكي از 4 استان طرفدار صدام است. يكي از افراد اين قبيله احتمالا نقشي در تحويل دادن صدام داشت. شخص مزبور چند نفر را تحويل داده بود. به گفته هرش ، حازم شعلان وزير دفاع جديد سني و ازاين قبيله است. او گفته است سياست علاوي را ادامه خواهد داد. سياست علاوي چيست؟ سياست علاوي اساسا عبارت است ازجمع كردن دوباره نيروهاي استخبارات يا همان پليس مخفي مخوف صدام در بدنه دولت جديد.

ما رفته ايم و بسياري از اعضاي استخبارات را دو باره به خدمت گرفته ايم و يك تست كوچك وفاداري از آن ها به عمل آورده ايم و از آن ها خواسته ايم قول بدهند وفاداري خود را تغيير بدهند. به كي ؟ به آمريكا. يا اين كه قول بدهند ديگر صدامي نباشند. به هر حال نيروي اصلي ما در آن جا حالا خشن ترين نيروهاي اطلاعاتي صدام هستند. اين ها كساني هستند كه هر چه مي خواهيد بناميدشان، خشن ترين نيروهاي صدام بودند و آن ها حالا دارند براي ما كار مي كنند. اين ها برجسته ترين نيروي امنيتي ما هستند.

*كاش بوش به عنوان پاپ برگزيده شود!
هرش در مصاحبه ها و سخنراني هاي قبلي بارها يادآوري كرده بود مشكل بوش سياست راست و محافظه كارانه او نيست. اين است كه او دچار توهم و از خود بيگانگي شبه مذهبي است . بوش تماسي با واقعيت ندارد وبه همين جهت هر اندازه اطلاعات واقعي و مبتني بر تجربه در اختيار او گذاشته شود تاثيري در او ندارد.

به گزارش مهر ، در اين رابطه هرش در سخنراني اش به انبوه اطلاعات و گزارشات درستي كه به بوش مي رسد ولي او نمي تواند آن ها را بفهمد اشاره مي كند. هرش مي گويد: وقتي من به داخل سالن آمدم شما براي من كف زديد، علتش اين است كه من كلاه سفيد روي سرم دارم و دارم به مثابه يك ژورناليست يك مبارزه موثر را پيش مي برم و دارم با پرزيدنتي مي جنگم كه اين كار مطلقا مفيد است.

ظاهرا براي بوش گزارشات خوب ديگر مفيد است.  واشينگتن پست كارهاي خوبي ارائه داده، Knight-Ridder [ گروه روزنامه هاي مستقل در شرق آمريكا] كارهاي خوبي انجام مي دهند. امي گودمن و نوامي كلاين مقدار زيادي كارهاي درخشان در رابطه با جنگ ارائه داده اند. ديگر نمي توان گفت در مورد گزارش انتقادي در رابطه با جنگ انحصار وجود دارد. حتي نيويورك تايمز ماه قبل قطعه فوق العاده اي در مورد ملوانان بازگشته از جنگ و بيزاري آن ها از اين جنگ احمقانه داشت كه به علت بزدلي اين شبكه خبري تاثيرزيادي نداشت.

هرش افزود: من ديگر از حرف زدن در باره بزدلي شبكه خبري خسته شده ام . آن ها همين اند كه هستند. ولي من فكر مي كنم آن چه مهم تر است اين است كه بوش عميقا به آن چه مي كند باور دارد. او مثل ريچارد نيكسوني كه عصبي شده و نگران عواقب اين كه " حالا مي آيند مرا گير مي اندازند" نيست، يا مثل ليندون جانسوني كه به خاطر ترديد در درستي تصميماتش در رابطه با جنگ ويتنام استعفا ميدهد نيست. اين مرد مطلقا متقاعد شده است. اين مرد، نمي دانم براي چه، شايد خدا با او صحبت مي كند يا مي خواهد اشتباهات پدر را جبران كند، ولي متقاعد شده است كه او دارد دموكراسي را به عراق مي آورد.

هرش سپس تغيير پست پل ولفو ويتز را نشانه نوعي كاهش بلند پروازي هامر داند:" با ولفو ويتز در بانك جهاني مي توانيد مردم را به گرسنگي بكشيد، تعديل ساختاري بكنيد، مردم را از برنامه هاي اجتماعي محروم كنيد و موسسات را خصوصي كنيد، ولي او در آن جا نمي تواند آدم بكشد و همين خودش خيلي است. و به همين جهت هرش از انتقال ولفوويتز به بانك جهاني استقبال مي كند. گرچه آمدن كيسه هاي حاوي جسد ادامه خواهد يافت. بوش مردي است كه به هر دليلي به حدي از باورمندي رسيده است كه حتي 1000 تاي ديگر يا هزار تاي بعدي نيز تاثيري در رفتار او ندارد. شمارش اجساد ادامه خواهد يافت. البته كسي اجساد عراقي ها را نمي شمرد! اين داستان براي من جالب است. هربار كه شما در باره ويتنام صحبت مي كنيد، هميشه جنگ ويتنام را اين طور جمع بندي مي كنند" 58000 آمريكايي كشته شدند و چيزي بين 2 تا3 ميليون ويتنامي"!

روساي جمهوري مثل بوش ميدانند جنگ براي آن ها مهم است، حتي اگر تاريخ را سرسري بخوانند. و بوش به هيچوجه آدم روشنفكري نيست.

 به گزارش مهر هرش در ادامه سخنراني خود در دانشگاه ايلي نويز مي افزايد: ظاهرا تفاوت بين 2 تا 3 ميليون اشكالي ندارد. من هميشه اين را به طنز باز گو كرده ام. ميدانيد راسيسم در آمريكا اين قدر همگاني است كه مشكل بتوان آن را ديد. در اين مورد به شوخي هميشه گفته ام من به بيل كلينتون افتخار مي كنيم چون او اولين رئيس جمهور بعد از جنگ جهاني بود كه در كوزوو سفيدها را بمباران كرد. اين موضوع آن قدر عادي است كه به زحمتش نمي ارزد دنبالش برويد. مثل اين كه دنبال كار اسرائيل را بگيريد. فراموش كنيد. راسيسم [ در آمريكا ] اين طوري است. اما در مورد بوش . او فكر مي كند در عرض 5 يا 10 يا 20 سال او به يك لينكلن تبديل خواهد شد. ميدانيد شما بايد يك چيز را در باره روساي جمهور بدانيد. تاريخ شناس هاروارد دونالد دانكن يك بار به جك كندي گفت يك رئيس جمهور بدون جنگ نمي تواند بزرگ شود. اين اوايل جنگ ويتنام است. در سال 62 . كندي يك سال بعد مرد. ولي من فكر مي كنم روساي جمهوري مثل بوش ميدانند جنگ براي آن ها مهم است، حتي اگر تاريخ را سرسري بخوانند. و بوش به هيچوجه آدم روشنفكري نيست.

*بوش يك تروتسكيست واقعي وبه جنگ مداوم معتقد است
سيمور هرش: من مي توانم به شما بگويم اين رئيس جمهورما تماما با جنگ عجين است. ولي اين شخص هنوز به طور كامل از دست نرفته است. منظورم اين است كه او به جنگ گوش مي دهد. به جنگ نگاه مي كند. او گزارشات روزانه را دريافت مي كند. چيزي درست كرده اند به نام مركز تركيب كه از زندان آمده است و او گزارش ها را از آن جا مي گيرد. آدم هايي در كاخ سفيد هستند كه در تماس مستقيم با جنگ هستند. نه ازافسران نظامي شناخته شده، يكي از آن ها به طور ويژه بين 2003 و 2004 مستقيم در هر لحظه مي توانست به پرزيدنت دسترسي داشته باشد و بنابراين،نظر برخي ها كه او از اطلاعات محروم است درست نيست.

او يك چيز عجيب است. ميدانيد، ولفوويتز كه اگر چه آدم مهمي نيست، با هوش نيست، ميتوانست اين را بفهمد، ولي بوش يك تروتسكيست واقعي است، كسي است كه به انقلاب مداوم باور دارد. ما هرگز رئيس جمهوري مثل او نداشته ايم. او نخواهد توانست بفهمد. ولي ولفو ويتز مي فهمد. بوش واقعا فكر مي كند كاري كه دارد مي كند، كاري كه بايد بكند آفريدن انقلاب هاست، بدون هرنوع اطلاعات، بدو ن هر گونه توانايي جذب اطلاعاتي كه با آنچه مي خواهد بشنود تناقض دارد. و بنابراين من نمي دانم با اين همه قدرت كه در دست چنين شخصي متمركز است و با قدرتي كه او مي توانيد اعمال كند ما در چه وضعي قرار داريم.

*بازگشت سياست ترور دهه 80 در وراي مرزها
هرش در ادامه سخنراني اش بر اين نكته انگشت مي گذارد كه اپوزيسيون ضعيف يعني حزب دموكرات چگونه كنگره را تضعيف مي كند و اين كه جان بولتون حتما راي خواهد گرفت و همين طوراست مساله حساس هسته اي و اشاره مي كند بولتون را مامور بررسي پرونده ابوغريب كرده اند كه پرونده را ماست مالي كند.سيمور هرش در اين جا به نكته اي اشاره مي كند كه مدت هاست افكار عمومي آمريكا را نگران كرده است، يعني باز گشت سياست ربودن و ناپديد كردن و شكنجه و كشتن مخالفان.

او مي گويد: The rendition. يا فقط سه سيلابل renو di و tion. همين براي توضيح پديده اي كه واقعا خيلي ساده صورت مي گيرد كافيست . ما آدم ها را تحت پوشش مي فرستيم، بيشتر بچه هاي نظامي نه كساني كه اجازه نامه دارند، نه كارمندان سيا، چون اگر بخواهيد از مسير سيا برويد بايد كارهاي رئيس جمهور بر اساس قانون باشد و به كنگره گزارش شود. بنابراين به يك گروه در دستگاه نظامي متكي مي شويد. يك دسته از كساني كه بي نام و نشان مي روند داخل كشورها، بدون هر گونه كارت شناسايي و مي روند داخل كشورها و در آن جا به هم مي پيوندند. به يك ده مي روند. به يك خانه مي روند. موهاي يك آدمي را گرفته و مي كشند بيرون . او را مي برند فرودگاه و با هواپيماي شخصي مي برند. او را به جايي منتقل مي كنند كه خورشيد در آن جا نمي تابد. آن ها را شكنجه مي كنند و بعضي وقت ها مي كشند. و اسم اين كارrendition است. اين كاري است كه همين حالا دارند در جريان است. چند دهه قبل در آرژانتين و برزيل كلمه ديگري به كار مي رفت :" ناپديد كردن" مردم .

امي گودمن در باره شايعه اي سوال مي كند كه برمبناي آن چند سال قبل چني و رامسفلد سعي كرده اند به خانه سيمور هرش بريزند و اسنادي را توقيف كنند. هرش در پاسخ توضيح ميدهد آن وقت او براي نيويورك تايمز كار مي كرد واو همراه با خبرنگاران نيوزويك به اسنادي دست يافته بودند و سپس توضيح ميدهد چگونه تلاش چني و رامسفلد براي ريختن به خانه او با اقدام سريع دادستان وقت متوقف شد و حتي اگر مي آمدند هم هيچ چيز پيدا نمي كردند چون او اسنادش را در خانه نگه نمي دارد. بعد نيوزويك كه حق چاپ اسناد را داشت چنين كاري را نكرد. چرا؟ هرش نمي خواهد در باره آن صحبت كند.

*جنگ ساختگي با چلبي و تقاضاي بوش از ملك عبدالله اردن
سيمور هرش آنگاه در مورد انهامات مطرح شده مبني بر رد اطلاعات محرمانه عراق از سوي احمد چلبي به ايران مي گويد: تمام چيزي كه من مي توانم به شما بگويم اين است كه عبدالله در اردن دارد كاري را مي كند رئيس جمهور آمريكا از او خواسته است. اين كار را هم با حالت شوك و حيرت مي كند. چون همه اين چيزها بعد از آن اتفاق افتاد كه ماجراهاي مربوط به تعقيب چلبي و ارتباطش با ايران مطرح شده بود. احتما لا اين يك بازي نئو كان ، نومحافظه كاري است.مدتي بايد از اين ماجرا بگذرد كه پرزيدنت بعد از داستان چلبي و رد اطلاعات به ايران ( حالا دروغ يا راست )در مشكل افتاده است و...

آنگاه گودمن به شنوندگان و بينندگان يادآوري مي كند كه نيروهاي آمريكايي به خانه چلبي در بغداد ريختند.

هرش مي افزايد: بله، و ادعا كردند كه او اطلاعات مهم محرمانه آمريكا را به ايران رد مي كرد و ميدانيد عبدالله يكي از كساني بود كه همراه با سعودي ها و مصري ها مي دانند آن چه كه اكنون در عراق مي گذرد يك خطر حياتي براي آن هاست . به اين معنا كه آن ها فكر مي كنند ايالات متحده اشتباه وحشتناكي مي كند كه اجازه مي دهد بخش بزرگ عراق به دست كساني بيفتد كه آن ها فكر مي كنند شيعه ايراني هستند. آن ها مي بينند نفوذ ايراني ها در جنوب گسترش پيدا مي كند، و براي سني ها اين اثر ويران كننده اي دارد كه تا به حال نظيرش را نداشته اند. بنابراين مساله براي شان خيلي بزرگ است.

*عمليات هم واقعي و هم نمايشي
امي گودمن در باره "عمليات ماتادور" كه هم اكنون در دست انجام است مي پرسد كه يكي از بزرگ ترين عمليات نظامي بعد از سقوط صدام است . گودمن مي گويد ايالات متحده تاييد مي كند كه با مقاومت سنگين روبروست. نكته مهم آن چيست ؟ تلفات كي شمرده مي شود ؟

يك راه براي اين كه بين خبرهاي خوب و خبرهاي بد توازن بوجود بياورند اين است عمليات راه مي اندازند. اين است كه ناگهان به ما نشان ميدهند كه ما در حالت تهاجم هستيم و بخشي از اين كار براي افكار عمومي است ،اين نوع عمليات كار يك نوع اطلاع رساني را انجام مي دهد. اين به هرحال فريب دادن به شيوه استراتژيك است.

هرش پاسخ مي دهد: آن ها ديگر تلفات را نمي شمرند . تلفات آمريكايي ها در روزنامه ها ي آمريكا ناشمرده مي ماند. بعد ما تعداد وحشتناكي كشته طي چند روز اخير داديم. تلفات آمريكايي ها دوباره دارد بالا مي رود. و اين الان به مساله بزرگي تبديل نشده است ولي يك روزي بزرگ مي شود. و بنابراين آن ها به شيوه خود شمارش كردن را انجا م مي دهند.

يك راه براي اين كه بين خبرهاي خوب و خبرهاي بد توازن بوجود بياورند اين است عمليات راه مي اندازند. اين است كه ناگهان به ما نشان ميدهند كه ما در حالت تهاجم هستيم و بخشي از اين كار براي افكار عمومي است ،اين نوع عمليات كار يك نوع اطلاع رساني را انجام مي دهد. اين به هرحال فريب دادن به شيوه استراتژيك است. من نمي گويم آن جا عمليات راه نمي اندازند. نمي گويم آدم هايي را پيدا نمي كنند. خدا مي داند كه را پيدا مي كنند. ولي به طور آشكار يك دليل اين كه اين نوع عمليات مورد تاكيد قرار مي گيرد اين است كه توجه افكار عمومي را از آن چه روي ميدهد منحرف كنند، كه عبارت است از رشد شورش و مقاومت.

"منظورم اين است كه اطلاعات تماما تحت كنترل دولت آمريكا ست . من رسانه ها در بغداد را مقصر نمي دانم. چون آن ها از خانه بيرون نمي آيند و نمي توانند كاري بكنند. آن ها در جاي خود ميخكوب شده اند. "

*جوخه هاي مرگ السالوادور در عراق
گودمن مي پرسد آيا اين جنگ داخلي است كه در عراق جريان دارد . هرش پاسخ مي دهد چرا نه و به شواهدي اشاره مي كند كه نشان ميدهد خود آمريكا در دامن زدن به جنگ داخلي در عراق نقش دارد. هرش به مقاله اي در نيويورك تايمز اشاره مي كند كه اساسا تحت عنوان "سالوادوري كردن عراق" چاپ شده و در آن حمايت آمريكا از يك گروه را مورد بحث قرار داده است، اين همان گروه پليس مخفي صدام هستند و مقاله از آن ها و عمليات شان كه شبيه عمليات جوخه هاي مرگ السالوادور است به نوعي تمجيد و تحسين به عمل مي آورد. هرش مي گويد اين يكي از شگفت انگيزترين انواع حماقت است . من نميدانم روزنامه سابق من چه فكر مي كند. مقاله اي كه در آن اساسا از اين مساله كه ما يعني ايالات متحده داريم از گروه هاي مشابه جوخه هاي السالوادور حمايت مي كنيم.

همانطور كه شما در برنامه ديشب گفتيد اين ها فرماندهاني هستند كه در حمايت و كمك به تيم هاي شكار السالودور در دو دهه پيش نقش داشتند و حالا به عنوان مشاور گروه ها ي شبه نظامي در عراق كار مي كنند و اين ها گروه هايي هستند كه در خود مقاله نيويورك تايمز گفته مي شود به شدت كنوانسيون ژنو را نقص كرده اند و بعد مقاله آن ها را مورد تمجيد قرار مي دهد! در اين مقاله تعقل وجود ندارد، از يك منظر بزرگ اين دقيقا نقض كنوانسيون ژنو است . پليس مخفي صدام  كساني هستند كه ما عليه آن ها جنگ را آغاز كرديم و حالا داريم به نفع آن ها مي نويسيم . گزارشگر نيويورك تايمز در ميان آن ها جاسازي شده بود.

امي گودمن در باره مساله سالوادوري كردن جنگ مي پرسد. و اين كه جان نكروپونته سفير آمريكا در عراق بود و حالا رئيس امنيت ملي است. كسي كه در سال هاي 80 سفير آمريكا در صحنه هندوراس بوده است . يعني همان صحنه جنگ كنترا. آيا بين دوباره روي كار آوردن اين نوع آدم ها و اين كه آن ها دو دهه پيش با گروه هاي شبه نظامي كار مي كردند ارتباطي وجود دارد؟

به گزارش مهر ، هرش پاسخ مي دهد: نمي خواهم روي سينه خودم بكوبم، ولي من اين نكته ال سالوادوري شدن جنگ را 6 ماه پيش در نيويوركر مطرح كردم و گفتم ما داريم به طرف السالوادور مي رويم. و نكروپونته از باور مندان حقيقي است . او جدا از دولت و بوش حمايت مي كند. او به تمامي يكي از افراد تيم است. يك نفر به من گفت وقتي بوش او را براي رياست كل دستگاه امنيتي نام گذاري كرد همه ما به جوك گفتيم هركس مي خواهد به آن جا برود بايد كول ايد بخورد. به عبارت ديگر آن ها فقط كساني را در حلقه خود مي آورند كه به آن ها باور دارند . هيچ گونه مخالف، هيچ گونه ناراضي اجازه ورود ندارد. از نظر آن ها هيچ مخالفي نمي توانديك مخالف درستكار باشد. خائن است. و يك نفر به من گفت حالا او دارد كول ايد راقاطي مي كند. اين شغل اوست.

هرش توضيح ميدهد نكروپونته همان كاري را كه در هندوراس كرد يعني ايجاد دستگاهي راكه عمليات پوششي انجام مي دهد كه هيچ جا ثبت نمي شود سازمان مي دهد.كاري كه آن ها ميخواهند بكنند اين است كه به چهار شهر بزرگ سني نشين كه تصور مي كنند طرفدار صدام يا بعث در آن هستند بروند. در اين شهرها 40 درصد جمعيت كشورزندگي مي كند. همان كار را در فلوجه كردند. حالا دارند در رمادي مي كنند. شهر را ويران مي كنند. به من گفته شده ابي زيد ميگويد او مي تواند در عرض يك سال 4 يا 5 شهر بزرگ را به سقوط بكشاند. و من فكر مي كنم نقشه اين است كه از رمادي به يك شهر بزرگ ديگر 300 يا 400 هزار نفري بروند و عمليات را شروع كنند. ديگر به خبرنگار جاسازي شده هم اجازه حضور نمي دهند. فقط يكي در يك لحظه نادر. ما در فلوجه هم خواهيم بود و نمي دانيم اكنون در رمادي چه مي گذرد. و به نظر مي رسد جهنم در آن جا بر پا شده است. ولي ما نمي دانيم. نقشه اين است. اين كارساز نخواهد بود. اشغال گري، ترور و اين تكنيك ها موثر نخواهد بود. ميتوانيد استدلال كنيد اسرائيلي ها توانستند. ولي به اين علت بود كه در جايي وقتي خطر براي اسرائيلي ها بالا رفت آن ها زبان ياد گرفتند و وارد شهر شدند. اين براي ما ممكن نيست. ما در عراق بيهوده آب در هاون مي كوبيم. با اين بازي هاي استخباراتي واين نوع كارها. داريم فاجعه به بار مي آوريم. بعد از فاجعه از آن جا بيرون خواهيم آمد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

منبع اصلي گزارش:

http://www.democracynow.org/article.pl?sid=05/05/11/142250 
 

کد خبر 184321

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha