پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۶ خرداد ۱۳۸۴، ۱۱:۵۶

به ياد محمد رضا آغاسي

عاقبت چلچله دل را به سفر خواهد زد

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : فقدان شاعر معاصر محمد رضا آغاسي يك بار ديگر جامعه ادبي كشور را به سوگ نشاند ، از سويي ديگر ضرورت توجه بيشتر به اهالي قلم و كشور خود را به رخ بازماندگان اين قلمرو فرهنگي كشيد . آنچه مي خوانيد يادداشتي از امير علي مصدق - شاعر معاصر ، با همين مضمون است .

انگار همين ديروز بود كه " حوزه هنري " او را در نيافت و بر نتافت ،  ولي او خراب در خانه اي شد كه آبادش كرد .

به ذره گر نظر لطف ، بو تراب كند
در آسمان رود  و كار آفتاب كند

او راهش را پيدا كرده بود و ماهش را نيز هم ؛ از شانه هاي انديشه خود آغاز شد . پشت در " حوزه هنري"  شعر شيعه اش را كه هنوز شايد بيش از ده - بيست بيت نبود ، غريبانه  برايم خواند ...

گفتمش :  اين از آن دست شعرهايي است كه مي ماند مثل غزل " آل محمد ( ص) " شيخ اجل افصح المتكلمين ؛ سعدي شيراز و " علي اي هماي رحمت  " شهريار شيرين كار تبريز  و غزل " غريبانه " پرويزبيگي حبيب آبادي  ؛  و چندي نگذشته  بود  بي آنكه دفترش شيرازه شود آوازه او همه را فرا گرفت و آفتاب انديشه اش  از دريچه دلها تابيدن.

حوزه هنري او را بر نتافت و در نيافت ؛ چرا كه مي گفت: ما كارمند آنكادره مي خواهيم نه شاعر  ولي او مي گفت : ( طوفان در پرانتز )  نمي گنجد.

حوزه هنري " كارمند مي خواست آن هم از آن دست كارمندها و او شاعر بود . فسوسا! " حوزه " فرق " هنرمند " و " كارمند " را ندانسته بود. القصه و الغصه ، محمد رضا آغاسي ديگر در صحنه نيست اما در صفحه چطور؟!

او بر تارك تاريخ شعر شيعه چونان اختر تابناك هماره خواهد درخشيد . و هر گاه دفتردلهاي شيعي را در هرعصر و نسل باز كنند بي شك مثنوي شيعه با همه كاستي هايش با طراوت  تمام تراوا خواهد بود كه :

شيعه يعني ؛ يك بيابان بي كسي
غربت صد ساله بي دلواپسي

شيعه يعني ؛ صد بيابان جستجو
شيعه يعني ؛ هجرت از من تا به او

شيعه يعني ؛ دست بيعت با غدير
بارش ابر كرامت بر كوير

شيعه يعني ؛ وعده اي با نان جو
كشت صد آيينه تا فصل درو

شيعه يعني ؛ عدل و احسان و وقار
شيعه يعني ؛ انحناي دوالفقار

شيعه يعني ؛ تندر آتش فروز
شيعه يعني ؛ زاهد شب ، شيرروز

شيعه يعني شير يعني  شير مرد
شيعه يعني ؛ تيغ عريان درنبرد

شيعه يعني تيغ ، تيغ موشكاف
شيعه يعني ؛ ذوالفقار بي غلاف

شيعه يعني ؛ عشقبازي با خدا
يك نيستان تكنوازي با خدا

محمد رضا آغاسي مردمي ترين شاعر معاصر در گذشت. او پر مخاطب ترين شاعر عصر خود بود  دست شعر را گرفت و از سيطره خواص بيرون كشيد و به ميان توده مردم برد . قلب شعر شيعي در سينه قلم او مي تپيد همينه شاعرانه اش توامان صلابت صدايش ، شيوايي شعرش را دو چندان مي نمود. اين شعرها از آيينگي او بود كه از سينه صافش جاري مي شد و او را بر چكاد شعر معاصر مي نشاند.

حسودان و عيب جويان ، حسد مي ورزيدند و خرده هايي بر او داشتند اما به قول بيدل دهلوي :

عرض اهل هنر نگهداريد
پيش طاووس نام پا مبريد

" حسد " عنصري است كه كم و بيش درنهاد هر انساني نهاده شده است؛ اما در جمع شاعران دو سه نفر را مي شناختم و مي شناسم كه بي " حسد" بودند و هستند كه از آن جمله بود: محمد رضا آغاسي آيينگي او براي آناني كه از نزديك با او آشنا بودند ملموس و محسوس بود و اين در پشت الفاظ اشعارش به روشني پيداست كه :

از كوزه همان برون تراود كه در اوست

شاعر شيعي خاموش شد ولي هنوز پژواك صدايش درگوش دلها طنين انداز است. قلب شعر شيعي در سينه قلم او مي تپيد دريغا و درد ا ! درنيافتند و بر نتافتندش. زلالي از آيينگي اش تراوا بود و مهر از بي كينه گي اش ... يادش آبي و نامش آفتابي باد.

کد خبر 188124

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha