خبر كوچ دردمندانه محمد رضا آغاسي - شاعري كه با بيت بيت اشعارش با درون مخاطبان حرف مي زد - در ساعات اوليه صبح و بعد رژه آن همه كلمه و واژه كه از او سراغ داري ... بي تعارف بايد گفت كه محمد رضاي شاعر ، هميشه شعرخواني در" مساجد " را بر تالارهاي زرق و برق دار شهر اولي مي دانست ، شعرش شهر گلدسته هاي شريفي بود كه اذان بيداري منتشر مي كردند .
هميشه - در جامعه فرهنگي و ادبي - با كوچ كسي يا كساني ، قفل خاموشي مان مي شكند ! تازه مي فهميم كه كسي بوده است ، با چه كسوتي و جايگاه فرهنگي و ارزشي خاص خودش . همين چند روز پيش بود كه محمد رضا آغاسي روي تخت بيمارستان به آرامي به زندگي و هياهوي دروغين آن مي خنديد . همين چند روز پيش بود كه نوار شعرهاي عاشورايي او را راننده محترم يك تاكسي به من معرفي كرد و تا مسيري كه با او همراه بودم ، مرا هم به ضيافت صدا و شعر مواج او فرا خواند !
همين طور شعرهاي چاپ نشده و كتابهاي به محاق رفته و انديشه ها و نوشته هاي دردمندانه اش ... كدام خبر و گزارش و نقد بر كداميك از آثار او در اين جا و آنجا ديده يا نوشته ايم كه حالا مفتخر باشيم زودتراز همه " خبر مرگ شاعر " را به مردم مي دهيم ؟ پس نيكوتر آنكه اولين مخبر" مرگ " نباشيم ، آن هم مرگ يك قلم متعهد .
... صداي محكمي - كه آميخته به لبخند بود - از گوشي شنيده مي شد : " نه آقا ! چيز مهمي نيست ، چند روزي به اينجا " بيمارستان " آمده ايم و ... ! و ديگر هيچ . خيلي بيشتر از آنكه در فكر انتشار شعر خودش باشد ، براي ترويج فرهنگ و ادب ديني و عاشورايي دل مي سوزاند و ... رفت !
يكي از طلايه داران جدي شعر آئيني ما كه خبر حضورش در هر شهرستان و روستايي ، پير و جوان را به وجد مي آورد و مسجد محله را شايسته ترين فضاي موجود براي عرض ارادت به ساحت مقدس اهلبيت ( ع ) مي دانست .
آري . " خبر مرگ شاعر " هم مي تواند به مفهوم واقعي واژه " خبر " باشد ، اما پس چه كسي به خاطر " بي خبري از شاعر" در طول دوران پر فراز و نشيب زندگي اش ، از ما و مسئولان ، امتياز كسر مي كند ؟!
نظر شما