اين شاعر و ترانه سرا ، در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب افزود : اين كه چرا كتابهاي شعر مخاطب و خريدار ندارند بحث تازه اي نيست و سالهاست كه جماعت كتاب خوان رغبتي به كتاب هاي شعر نشان نمي دهند و اين امري طبيعي است چرا كه درصد بالايي از كتاب هاي چاپ شده در اين حوزه اصلا شعر نيستند! مثل اين همه نوار موسيقي كه هر روز عين قارچ سبز مي شوند و درصد كمي از آنها قابل شنيدن هستند .
سعيد بيابانكي : من مدتي در شوراي كتاب استان اصفهان به نوعي در صدور مجوز كتاب هاي شعر دخيل بودم . در آيين نامه اي كه دردست ما بود ، هيچ كجا به كيفيت آثاري كه بايد مجوز بگيرند اشاره نشده بود و مثلا به مسايلي از قبيل عدم مغايرت با دين يا عدم ضديت با نظام يا عدم اشاعه منكرات و از اين قبيل تاكيد شده بود . |
اين شاعر ياد آور شد : من شعر را حاصل نوعي شوريدگي و جنون شاعرانه مي دانم. اين شوريدگي و جنون در، واقع در مرتبه ماوراي عقل واقع شده اند و بيشتر به پرداختن به ظاهر بدل شده است. با موي بلند و ريش دراز و قيافه غير عادي نمي توان به آن جنون رسيد. اين جنون ذاتي است. شاعر بايد شاعر متولد شود هنوز هم شعرهايي كه اين جنون و شيدايي شاعرانه در آنها ديده مي شود مخاطب دارند چه كلاسيك و چه آزاد.
سعيد بيابانكي اظهار داشت : طي چند سال اخير شاعران جوان تلاش كرده اند در فرم و ظاهر غزل تغييراتي به نيت در افكندن طرحي نو ايجاد كنند. اين ها همه تجربه است . تجربه هايي كه شايد چند دهه بعد به ثمر برسد و شايد هرگز به نتيجه اي خاص منجر نشود. تلاش اين دسته از شاعران اين است كه اينگونه القا كنند كه غزل معاصر فقط همين است و جز اين نيست. كلامي كه ذاتا از جنس شعر نباشد را نمي توان با وزن و قافيه بزك كرد و به نام شعر قالب كرد. مثل مردي كه او را بيارايند و بخواهند به عنوان زن قالبش كنند. هر كلام و انديشه اي يك جنسيتي دارد و براي بروز و ظهور قالبي را مي طلبد.
وي در ادامه گفت و گو با مهر اضافه كرد : در گونه هاي نوشتاري با قالب هاي داستان ، نمايشنامه، گزارش، سفرنامه، خاطره، انشاء، خبر، اطلاعيه و ... مواجهيم كه هر كدام جنس كلام خود را دارند. آيا مي توان كلام و حرفي كه ذاتا از نوع گزارش است را در قالب شعر ريخت؟ احساس مي كنم در بيشتر غزل هايي كه طي اين چند سال اخير به توليد انبوه رسيده اند يك چنين اتفاقي افتاده است. قالب غزل حفظ شده ولي درونمايه آن يا گزارش است يا فيلمنامه يا خاطره يا انشاء مسئله بعدي زبان شعر در غزل امروز است كه شديدا به نوعي نظم مبدل شده و آن فخامت و استواري را با خود ندارد.
|
وي با نام بردن از قله هايي چون حافظ در ادب فارسي گفت : در تغزل هاي حافظ هيچ كجا به اروتيك نمي رسيم و كلا جنسيت معشوق بين زن و مرد در نوسان است و عشق در لفافه اي از تخيل پيچيده و ايهام پيچيده شده است. كه اگر اينگونه نبود غزل به سمت هرزگي مي گراييد و مسلما ديگر فرهنگ به حساب نمي آمد و اين همه سال هم عمر نمي كرد.
اين شاعر اضافه كرد : شعر بر خلاف هنرهاي ديگر بسيار ساده انگاشته مي شود. شايد به اين دليل باشد كه اين هنر براي تولد و انتشار نياز به ابزار خاصي ندارد يك قلم و يك كاغذ كافي است. در اكثر مواقع به اين دو وسيله ساده هم نياز نيست. ولي هنرهاي ديگر نيازمند ابزار و ادوات گران قيمت. حجيم و بعضا پيچيده اند. مصالح كار شاعر فقط كلمات اند كه خوشبختانه اين مصالح به طور رايگان در اختيار همگان است و اين مي تواند دليلي بر ساده انگاشته شده شعر باشد و دليلي بر اين كه براي رشد و ارتقاي اين هنر معمولا بودجه اختصاص نيابد. در صورتي كه براي هنرهاي ديگر نظير سينما موسيقي و تئاتر همواره بودجه هاي كلان اختصاص مي يابد. اينكه همه هنرها براي خود دفتر و دستك و رديف بودجه اي داشته باشند و هر سال از بهترين تجليل شود و شعر اينگونه نباشد دليل ديگري بر ساده انگاشته شدن شعر است. همه اينها دست به دست هم مي دهند تا نوعي ساده انگاري در مورد شعر اتفاق بيفتد و همين شعر كه همواره بزرگترين حامل فرهنگي ما بوده است در بسياري از موارد هنر به حساب نيايد.
سعيد بيابانكي معتقد است كه " شعر " معمولا وسيله ارتزاق نيست و شاعري شغل به حساب نمي آيد در صورتي كه سينماگري بازيگري تئاتر نقاشي و نوازندگي و خوانندگي غالبا شغل اند يعني اغلب هنرمندان اين شاخه هاي هنري جز هنرشان شغلي ندارند ولي آيا شاعري هم اينگونه است؟ اگر به كسي بگويند شغل فلاني شاعري است به او مي خندند و به راحتي خواهند گفت: آيا سر هم كردن چند بيت كاري دارد كه شغل كسي باشد ؟
در حالي كه طي يك سال اخير تعداد زيادي از شاعران كشور از دنيا رفته اند و برخي از آنها صرفا به خاطر فقر مالي نتوانسته اند با بيماري هاي صعب العلاج دست و پنجه نرم كنند آيا صحيح است كه ما در كشور فلان جشنواره يا كنگره را راه بيندازيم و ميليون ها تومان هزينه كنيم و كه هيچ بار فرهنگي هم به همراه نداشته باشد؟ |
سعيد بيابانكي كه در حال حاضر در شهر تاريخي " اصفهان " اقامت دارد ، ياد آور شد : در حالي كه طي يك سال اخير تعداد زيادي از شاعران كشور از دنيا رفته اند و برخي از آنها صرفا به خاطر فقر مالي نتوانسته اند با بيماري هاي صعب العلاج دست و پنجه نرم كنند آيا صحيح است كه ما در كشور فلان جشنواره يا كنگره را راه بيندازيم و ميليون ها تومان هزينه كنيم و كه هيچ بار فرهنگي هم به همراه نداشته باشد؟ و از حال فلان شاعر كه عمري در اين راه تلاش كرده بي اطلاع باشيم؟ به نظر مي رسد ايجاد يك تشكل فراگير و غير سياسي كه همه شاعران را در بر بگيرد حداقل براي امور رفاهي اين طيف وسيع از هنرمندان لازم است. اموري نظير بيمه ، مسكن، چاپ آثار و بهره وري از استعدادهاي گمنام گروه زيادي از شاعران مستعد كه به مركز يا جرايد يا صدا و سيما دسترسي ندارند مي تواند يكي از وظايف اين تشكل باشد ظاهرا " كانون ادبيات ايران" در حال حاضر چنين وظيفه اي را دارد ولي من شخصا از فعاليت هاي اين كانون بي اطلاعم.
نظر شما