
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " شعر " نيز مانند ساير حوزه هاي فرهنگ و هنر ، از ديرباز تاثيرپذير از تحولات اجتماعي ، فرهنگي و سياسي بوده است و اصولا مقوله " شعر اعتراض " محصول همين تاثيرپذيري است كه هم در ادبيات گذشته ما و هم در آثار معاصران ، مصاديق متعددي دارد . ترانه واره " ريشه ها " مي خواهد با يادآوري دستاوردهاي گرانسنگ ارزشي و فرهنگي گذشته در گفتماني ادبي با برگزيده ملت ، ترسيم گر آتيه اي نيكوتر باشد ...
مردم صفاي روزاي آفتابي رو خواستن
مردم - به خدا - آسمون آبي رو خواستن
هر وقت كه " گروه تيشه ها " همهمه كردن
" ريشه ها " فقط عاشقي رو زمزمه كردن ...
آره ، ريشه ها اين همه سال ، موندن و موندن
زخمي شدن ، اما شعــــر دلتنگي نخوندن
حق ريشه ها ، موندن و گل دادن و نــــوره
بارونه ، بهاره ، نفــسه ، عطــره ، حضوره
گاهي باد هرزه گرد اومد ، خودي نشـون داد
اما با طنين صلــــوات سبــــــزه ، جون داد ...
اينجا ، علم بهــــار روشونه هاي باغـــه
از شب نمي ترسيم ، توي دستامون چراغه
ما سادگي قـــبله و آئينـــــه رو ديديـــــم
بيست و هفت بهار ، نجابت پينه رو ديديم
ما غنچه بوديم ، تو بارون خطــــر شكفتيم
حرف دلمونو جـــز به آشــــنا نگفتيــــــــم
ما غربتمونو توي كـــــرخه ، جا گذاشتيم
سرتاسردشتــولاله كاشتيم ، لاله كاشتيم...
بال و پرزديم ، تو صحن آزادي نشستيم
با هم به اميد بارون ، از كوير گذشتيم ...
حالا ما و اين آسمون پــر از پـــرنده
تو سينه هر پرنـــده ، يــه قلب تپنده
حالا ما و ايراني كه ايمــــــان زمينه
يادمون باشه ، پائيز زخمي در كمينه
يادمون باشه ، اينجا يه روز شهرخدا بود
اين كوچه پر از زمزمه چلچله ها بود
دست به دست يكديگه بديم ، آزاده باشيم
پرميوه باشيم ، ساده بمونيم ، ساده باشيم
اين سفارش پير و مراد مهربونـــــــــه :
راضي نباشيم كه سفره اي خالي بمونه
* حميد هنرجو
کد خبر 200939
نظر شما